پیشینه کسب و کار در استرالیا

کوشان غلامی

بخش دوم

استرالیا کشوری وسیع با جمعیتی نسبتا اندک است. مساحت استرالیا برابر با مجموع مساحت چهل و هشت ایالت اصلی و سازنده بدنه اصلی ایالات متحده و جمعیت آن فقط معادل نیمی‌از جمعیت کالیفرنیا است. فرهنگ کسب و کار در استرالیا

اراضی بسیار وسیعی از این کشور، خالی از سکنه (و یا به گفته برخی، غیرقابل سکونت) هستند؛ چنان که این کشور بدل به یکی از اصلی‌ترین کشور‌ها به لحاظ نسبت جمعیت شهرنشین در جهان شده است.

فقدان هرگونه بازار با ابعاد واقعی، توام با انزوای نسبی جغرافیایی، باعث می‌شود صاحبان کسب‌وکار‌های گوناگون در استرالیا، به شکل روزافزونی، هم از جهت کسب اطمینان خاطر از موفقیت و بقای خویش در آینده و هم از جهت توجه به رفاه نسل‌های آینده کشور، بازار‌های بین‌المللی را مد نظر قرار دهند. در حقیقت یکی از بزرگ‌ترین انتقاداتی که گاه متوجه سازمان‌های استرالیایی می‌گردد، کندی آنان در اقبال به رقابت در عرصه‌های بین‌المللی است (البته صنعت معدن استرالیا قویا از این نقد مستثنا است).

بنا بر این استرالیا خود را بیش از پیش، چه از منظر اقتصادی و چه از منظر سیاسی، نیازمند جهانی شدن می‌داند. توفیق اقتصادی چشمگیر این کشور، مرهون مراودات تجاری با ایالات متحده و نیز کشور‌های برجسته آسیایی مثل چین و ژاپن است. در طی دهه‌های اخیر از اهمیت کشور‌های مشترک‌المنافع بریتانیا در اقتصاد استرالیا کاسته شده است.

کوتاه سخن آنکه استرالیا، بازاری کوچک با مردمانی فرهیخته، تحصیلکرده، و مستعد است؛ که اهمیت تجارت جهانی را به فراست دریافته‌اند: آنها مشتاق به ورود در معامله تجاری با شما خواهند بود!

ساختار‌های فضای کسب‌وکار در استرالیا

برابری خواهی، یکی از بارزترین شاخص‌های رفتاری مردمان استرالیا است. بسیار مهم است که اشخاص، این احساس را به یکدیگر القا نکنند که «فکر می‌کنند کسی هستند». بسیار نیکو‌تر داشته می‌شود که هر فرد، خود را به عنوان یک همراه خوب یا دوست خوب بشناساند؛ تا کسی که آشکارا به خود و دستاورد‌هایش می‌بالد.

پدیده دیگری که در کنار رویکرد برابری طلبی در روابط شخصی به چشم می‌خورد، تاثیر پذیری شدید تفکر تجاری استرالیایی‌ها، از مدل تجاری آمریکایی است. (برخی معتقدند این رویکرد به شکل کورکورانه‌ای مورد تقلید قرار گرفته است، در حالی که عده ای نیز در باب نیاز بیشتر به بینش ریسک پذیر و کار آفرین سبک آمریکایی در بین مردمان استرالیا سخن می‌گویند.)

تلفیق این دو شاخص باعث می‌شود که سازمان‌های استرالیایی ساختاری غیرسلسله مراتبی داشته باشند. در این حالت توجه چندانی به القاب و عناوین اشخاص معطوف نمی‌شود؛ و جایگاه افراد در سازمان بر اساس دستاورد‌ها و نه موقعیت ایشان در چارت سازمانی، تعیین می‌گردد، مادامی‌ که واکنش‌های درستی نشان دهید و تصمیمات به جایی اتخاذ کنید، محبوب و مطلوب هستید.

از این رو بهتر است که هر سازمان بین‌المللی خواهان برقراری روابط تجاری در این کشور، هیچ گونه بازتابی از ساختار‌های سلسله مراتبی احتمالی که در کشور مبدا ممکن است به کار گرفته شده باشند، بروز ندهد؛ چرا که این قضیه می‌تواند موجبات آزردگی خاطر بخشی از همکاران استرالیایی را فراهم آورد. از همین منظر، از بی‌توجهی کارگزاران تجاری استرالیا به سلسله مراتب در مبادلات بین‌المللی شگفت‌زده نشوید: این رفتار از بی‌مبالاتی و بی‌ادبی آنان ناشی نمی‌شود، بلکه به دلیل خو گرفتن با شیوه‌های استرالیایی روی می‌دهد.

فرهنگ

بعد از اسکان اروپاییان، شیوه زندگی در استرالیا، بازتابی از زندگی مردم انگلیس شد. فرهنگ و آداب و رسوم مردم و ساکنان به سرعت با این کشور که دارای آب و هوای مختلفی است اصلاح شد.

فرهنگ به دست آمده، اگرچه بر اساس رسوم بریتانیایی بود، ولی منحصر به استرالیا بود. افزایش جذابیت فرهنگ استرالیا توسط کمک‌های مالی دولت بود که این کمک برای هنر، تغذیه و بهبود وسایل رفاهی بود. شهرهای کوچک و بزرگی ساخته شد که در آنها پر از ساختمان‌های هنری، گالری‌ها و سالن‌های نمایش و تئاتر بود. بهترین معماران، خانه اپرای سیدنی را ساختند. اپرا، رقص، باله، سمفونی‌ها و ارکسترها، بازیگران، نمایش نامه‌نویسان، شرکت‌های هنری و همه و همه توسط مجلس استرالیا حمایت می‌شدند.

دولت‌های فدرال بر روی کمپانی‌های رادیویی استرالیایی مستقل از شبکه رادیویی و تلویزیونی سراسری سرمایه‌گذاری کردند. استرالیا همچنین دارای شرکت‌های رسانه‌ای، روزنامه و مجلات زیادی است که به فرهنگ منطقه‌ای کمک بسزایی می‌کند. اگرچه بعضی از آنها هم اکنون متعلق به خارجی‌ها است.