این پلتفرم‌‌‌ها این کار را با انباشت و پردازش حجم عظیمی از اطلاعات و تجربیات پیشین انجام می‌دهند و پاسخ‌‌‌ها و پیشنهاد‌‌‌هایی را برای پرسش‌‌‌ها و نیازهای ما انسان‌‌‌ها ارائه می‌دهند که از توان مغزمان خارج است. به‌‌‌عنوان‌‌‌مثال اگر شما بخواهید برای فصل زمستان یک پوتین برای خود بخرید، حتی باتجربه‌‌‌ترین و ماهرترین فروشندگان هم نمی‌توانند آمار صدها‌هزار خرید پوتین در سطوح محلی و ملی و جهانی را ارزیابی کنند یا سوابق جست‌وجو و خریدهای سابق مشتریان و الگوهای رفتاری آنها قبل و بعد از خرید پوتین‌‌‌های قبلی را ارزیابی کنند. اما هوش مصنوعی به‌‌‌راحتی و به‌‌‌سرعت همه این کارها را انجام می‌دهد و در نتیجه قادر است همان چیزی را به افراد پیشنهاد دهد که آنها منتظرش هستند.

بنابراین، می‌توان به ‌‌‌جرات ادعا کرد که افراد به‌‌‌گونه‌‌‌ای با پلتفرم‌‌‌های شبکه‌‌‌ای مبتنی بر هوش مصنوعی ارتباط برقرار می‌کنند که از نظر تاریخی کاملا بی‌‌‌سابقه بوده و فراتر از آن رابطه‌‌‌ای است که با سایر محصولات و خدمات و ماشین‌‌‌ها در گذشته برقرار می‌‌‌کردند. در این حالت، رابطه نزدیک و عمیق انسان‌‌‌ها و هوش مصنوعی تا به آنجا توسعه خواهد یافت که به یک شراکت آهسته و پیوسته بین این دو خواهد انجامید، به‌‌‌طوری ‌‌‌که در نتیجه این شراکت، هوش مصنوعی با اتکا به علایق و سوابق افراد در زمینه‌‌‌هایی چون جست‌وجو در اینترنت، مسافرت‌‌‌های پیشین، سطح درآمدی و پیوندهای اجتماعی همان چیزی را به انسان پیشنهاد می‌دهد که دلخواه اوست.

به‌‌‌طور کلی، رابطه بین یک فرد و یک پلتفرم شبکه‌‌‌ای، مستقل و جدای از سایر کاربران آن پلتفرم قابل ‌‌‌تعریف نیست و به همین دلیل هم هست که ما در الگوهای جدید ارتباطی بین انسان و هوش مصنوعی با ترکیب جدیدی از رابطه بین یک فرد، یک پلتفرم شبکه‌‌‌ای و میلیون‌‌‌ها نفر از سایر کاربران آن پلتفرم روبه‌رو هستیم که کنش‌‌‌ها و واکنش‌‌‌های هرکدام از آنها بر سایرین تاثیرگذار خواهد بود. امروزه پلتفرم‌‌‌های شبکه‌‌‌ای مبتنی بر هوش مصنوعی به‌‌‌گونه‌‌‌ای توسعه پیدا کرده‌‌‌اند که فارغ از زمان (گذشته و حال) و مکان (‌فواصل جغرافیایی و مرزها) می‌توانند حجم بسیار زیادی از اطلاعات را وارد معادله ارتباطی خود با کاربرانشان کنند که درگذشته غیرممکن بوده است.  به‌‌‌عنوان‌‌‌مثال، درگذشته و در زمان مسافرت‌‌‌های برون‌‌‌شهری یا مسیریابی در درون شهرها، یک‌سری فرآیندهای مکانیکی و مبتنی بر آزمون‌‌‌وخطا اتفاق می‌‌‌افتاد؛ به‌‌‌طوری که افرادی که قصد رفتن به مکان خاصی را داشتند، یا با دیگران تماس می‌‌‌گرفتند و از آنها در مورد بهترین مسیرشان سوال می‌‌‌کردند یا اینکه یک نقشه کاغذی را در دست می‌‌‌گرفتند و بر اساس آن مسیرشان را انتخاب می‌‌‌کردند یا راه ماجراجویی را انتخاب می‌‌‌کردند و در این میان مرتکب خطاهای بسیاری می‌‌‌شدند و گاهی اوقات نیز موفقیت و شانس یارشان می‌‌‌شد. امروزه اما با کمک پلتفرم‌‌‌های شبکه‌‌‌ای تقویت‌‌‌شده با هوش مصنوعی می‌توان تا حد بسیار زیادی به کارآیی فرآیند مسیریابی افزود، به‌‌‌طوری که ما می‌توانیم از طریق اپلیکیشن‌‌‌های نقشه و مسیریابی تلفن‌‌‌های هوشمند، نه‌‌‌تنها به بهترین و مناسب‌‌‌ترین مسیرهای ممکن هدایت شویم، بلکه وضعیت سایر کسانی را نیز که در همان زمان در حال جست‌وجو یا استفاده از همان اپلیکیشن هستند زیر نظر داشته باشیم. علاوه بر این، ‌‌‌چنین پلتفرم‌‌‌هایی این توانایی را دارند تا با تجمیع و فهم اطلاعات تاریخی مانند وضعیت ترافیک یک منطقه در روزها، هفته‌‌‌ها، ماه‌‌‌ها و سال‌های گذشته یا فراوانی و محل وقوع تصادف‌‌‌های گذشته، بهترین و کم‌‌‌خطرترین مسیرها را به ما پیشنهاد دهند. درواقع، پلتفرم‌‌‌های شبکه‌‌‌ای این توانایی منحصربه‌‌‌فرد را دارند که با اتکا به انبوهی از اطلاعات و داده‌‌‌های گذشته و پردازش و فهم سریع آنها، آینده را به دقیق‌‌‌ترین شکل ممکن پیش‌بینی کنند و بهترین و مناسب‌‌‌ترین پیشنهاد ممکن را به ما ارائه دهند. در سال‌های اخیر دامنه و تنوع این نوع پلتفرم‌‌‌های شبکه‌‌‌ای که در آنها ما با مثلثی تشکیل‌‌‌شده از یک فرد، یک پلتفرم و سایر کاربران آن پلتفرم روبه‌‌‌رو هستیم به‌‌‌شدت افزایش پیدا کرده است، به‌‌‌طوری که امروزه ما با انبوهی از پلتفرم‌‌‌هایی از این ‌‌‌دست در حوزه‌‌‌هایی همچون سلامت، لجستیک، خرده‌‌‌فروشی، خدمات مالی، ارتباطات، رسانه‌‌‌ها، حمل‌‌‌ونقل و سرگرمی مواجه هستیم که در کنار همدیگر در حال دگرگون‌‌‌سازی تجربیات روزمره ما و واقعیت‌‌‌های دنیای پیرامون ما هستند. این پلتفرم‌‌‌ها تجربیات ناب و متفاوتی را برایمان رقم می‌‌‌زنند که نسل‌‌‌های پیشین از آنها محروم بوده‌‌‌اند و راحتی و آسایش فراوانی را برای ما به ارمغان می‌‌‌آورند. در چنین دنیای متفاوتی، پلتفرم‌‌‌های شبکه‌‌‌ای مبتنی بر هوش مصنوعی این توانایی را دارند که فعالیت‌‌‌های انسان‌‌‌ها را به گونه‌‌‌ای شکل دهند و به سمتی هدایت کنند که خود انسان‌‌‌ها از این موضوع آگاه نیستند و واقعیت‌‌‌هایی را در برابر دیدگان انسان‌‌‌ها به تصویر می‌‌‌کشند که توسط کاربرانشان قابل ‌‌‌تشخیص نیستند. بااین‌‌‌همه، پرسش‌‌‌های حساس و مهمی وجود دارند که باید به‌‌‌طور جدی به دنبال پاسخ‌‌‌های آنها بود: پلتفرم‌‌‌های شبکه‌‌‌ای مبتنی بر هوش مصنوعی با چه هدف یا اهدافی برنامه‌‌‌ریزی‌‌‌ شده و توسعه پیدا می‌کنند؟ در طراحی و برنامه‌‌‌ریزی‌‌‌های چنین پلتفرم‌‌‌هایی کدام پارامترهای قانونی و اخلاقی لحاظ شده‌‌‌اند؟ چه کسانی این پلتفرم‌‌‌ها را کنترل و محدودیت‌هایی را برای این فرآیندها تعریف می‌کنند؟

این پلتفرم‌‌‌ها چه پیامدهایی را برای هنجارهای اجتماعی و نهادهای محلی و ملی و بین‌المللی به دنبال خواهند داشت؟ و اگر این پلتفرم‌‌‌ها قادرند کاربرانشان را به سمتی هدایت کنند که خودشان می‌‌‌خواهند، در حالی که روح کاربران ازآنچه بر سرشان آمده بی‌‌‌خبر است، آیا این احتمال وجود نخواهد داشت که کنترل این پلتفرم‌‌‌ها به‌‌‌طورکلی از دست انسان خارج شود؟ پاسخ این پرسش‌‌‌ها هر چه که باشد به‌‌‌طور حتم شکل‌‌‌دهنده و تعریف‌‌‌کننده زندگی‌‌‌های آینده ما و جوامع آینده خواهد بود. به همین دلیل هم هست که باید نسبت به چنین موضوعاتی بسیار حساس بود و حساب‌‌‌شده و ‌سنجیده به سمت پیشرفت‌‌‌های روزافزون در عرصه هوش مصنوعی گام برداشت.

منبع: کتاب The age of AI: and our human future