زمانی که با مدیران شرکت‌ها صحبت می‌‌‌کنم، بحث ما ناگزیر به موج ضدمسوولیت‌‌‌پذیری کشیده می‌شود؛ موجی متشکل از عقاید و اقدامات ناهمگون که مخالف تحول ایده‌‌‌های بیداری و مترقی شرکت‌ها نسبت به جامعه و وظایف خود هستند. در حالی که برخی از این مخالفان و جنجال‌‌‌آفرینان، به تدریج صدای خود را پایین آورده‌‌‌اند ولی نتایج عمل آنها بسیار وخیم است. بسیاری از شرکت‌ها زمانی که بخواهند از اقدامات سبز خود صحبت کنند، متهم به سبزشویی و پنهان کردن اقدامات خود پشت نقابی زیبا می‌‌‌شوند. این وضعیت، به‌‌‌ویژه در ایالات متحده منجر به کاهش روند پایداری و گسترش آن در بین عموم شرکت‌ها شده است؛ چیزی که برای مقابله با بحران‌های زیست‌‌‌محیطی و اجتماعی جهان به شدت به آن نیاز است.

یافتن راهکاری در مقابل این جنجال‌‌‌آفرینی‌‌‌ها نیازمند شناخت مخالفان مسوولیت‌‌‌پذیری است. برای دسته‌‌‌بندی آنها می‌توان یک ماتریس ۲ در ۲ در نظر گرفت که یکی از محورهای آن به نیت منفی و مثبت مخالفان تقسیم می‌شود و محور بعدی به خرد یا کلان بودن حوزه مخالفت آنها. دسته نخست، مخالفانی با نیت منفی و نگاه خرد (تمرکز بر سطح شرکت‌ها) هستند. این گروه جهان مسوولیت‌‌‌پذیر و سبز نمی‌‌‌خواهند. آنها فقط به فکر سود کوتاه‌‌‌مدت خود هستند. در این گروه، شرکت‌های سوخت فسیلی و برخی سرمایه‌گذاران سنتی را مشاهده می‌‌‌کنیم. راهکار مواجهه با این گروه، تنوع‌‌‌بخشیدن به طیف شرکا و تامین‌‌‌کنندگان، همکاری با شرکا و تامین‌‌‌کنندگان هم‌‌‌فکر و جذب سرمایه‌گذاران بلندمدت است؛ چرا که در بلندمدت، اهداف مسوولیت‌‌‌پذیری سازمانی با اهداف اقتصادی تناقضی ندارد.

دسته دوم، گروه‌‌‌هایی هستند که نیتی مثبت و ذهنیتی کلان نسبت به مسائل جامعه دارند. آنها را محافظه‌‌‌کاران اجتماعی می‌‌‌نامیم و در جامعه آمریکا اغلب از کاتولیک‌‌‌ها تشکیل شده‌‌‌اند. این گروه ممکن است دل خوشی از جنبش‌‌‌های اجتماعی مدرن مانند رسمیت یافتن گرایش‌‌‌های فردی نداشته باشند. آنها همچنین وابستگی بسیاری به سنت‌‌‌ها دارند. در همین حال، شرکت‌ها به سمت افزایش تنوع کارکنان خود پیش می‌‌‌روند و تلاش می‌کنند استخدام‌‌‌هایشان فقط بر اساس شایستگی‌‌‌ کارکنان باشد. نتیجه آن، افزایش تنوع افکار و باورها در محیط کار و در نتیجه افزایش تضادهاست.

اما یکی از تجربه‌‌‌های موفق، شفافیت شرکت‌ها و مدیران آنها نسبت به اصول اخلاقی خود و پایبندی به آنها بوده است؛ حتی اگر به دلیل فضای پرتنش افکار عمومی اقدام به علنی کردن تصمیمات خود نکنند. دسته‌‌‌های سوم و چهارم مهم‌ترین مخالفان مسوولیت‌‌‌پذیری سازمانی هستند. دسته سوم را منتقدان واقعی می‌‌‌نامیم. آنها خوش‌‌‌نیت و متمرکز بر رویه‌‌‌های سازمانی هستند. سرمایه‌گذاران دغدغه‌‌‌مند، صندوق‌های سرمایه‌گذاری بر طرح‌‌‌های سبز و سازمان‌های مردم‌‌‌نهاد در این گروه قرار می‌‌‌گیرند. روندهای دهه‌‌‌ها و سال‌های اخیر نشان می‌دهد که این دسته از منتقدان نقش و اهمیت بیشتری پیدا کرده‌‌‌اند.

این گروه در حقیقت خواهان مسوولیت‌‌‌پذیری سازمانی برای ساختن جهانی سبزتر هستند. با این حال، شفافیت و ارائه گزارش عملکرد، از خواسته‌‌‌های آنهاست. همچنین اقداماتی که یک شرکت به آنها افتخار می‌کند، شاید از نگاه برخی از منتقدان آرمانی، به اندازه کافی خوب نباشد. یکی از خواسته‌‌‌های منتقدان واقعی، گزارش‌‌‌دهی شفاف به سرمایه‌گذاران و ذی‌نفعان است. با این حال، هنوز نه الگوی مدونی برای این گزارش‌‌‌ها ارائه شده است و نه استانداردهای واضحی وجود دارد. به عنوان مثال، مدیرعامل یک شرکت بین‌المللی عنوان کرد که یک‌‌‌بار، گروهی برای طبقه‌‌‌بندی شرکت‌ها بر اساس میزان مسوولیت‌‌‌پذیری‌‌‌شان از من پرسید: «آیا شما میزان زیادی انرژی مصرف می‌‌‌کنید؟» مدیرعامل می‌‌‌گفت که به عنوان یک شرکت بزرگ، مشخص است که انرژی زیادی مصرف می‌‌‌کنیم. بهتر بود که از منبع آن انرژی یا میزان کارآیی یا میزان اتلاف انرژی سوال می‌‌‌کردند.

راهکار مواجهه با این دسته از منتقدان، همکاری با آنهاست. شرکت‌ها و مدیرانشان باید وارد همکاری و گفت‌‌‌وگو با این دسته از منتقدان شوند تا به تدریج، استانداردهای لازم و مقررات جدید عصر مسوولیت‌‌‌پذیری سازمانی تدوین شوند.  دسته چهارم مخالفان مسوولیت‌‌‌پذیری سازمانی، فرصت‌‌‌طلب‌‌‌های سیاسی هستند. آنها نگاهی کلان دارند و فاقد نیتی خوب هستند. اغلب آنها خواهان حفظ وضعیت کلان جامعه و مقررات به شیوه کنونی آن هستند. بسیاری نیز از شرکت‌ها انتظار دارند که در مقابل هر موضوع کلان اجتماعی اظهارنظر کنند. همراهی با این انتظارات گاهی غیرمنطقی و اتلاف انرژی است. شرکت‌ها ابتدا باید بر وظایف و فعالیت‌‌‌های خود متمرکز باشند. با این حال، گاهی تحولاتی اثرگذار بر وضعیت آنها نیز رخ می‌دهد که اظهارنظر یا موضع‌‌‌گرفتن (ترجیحا جمعی و از طریق اتحادیه‌‌‌ها) لازم است؛ به‌‌‌ویژه که چه اظهارنظر و چه سکوت نوعی موضع‌‌‌گیری است و منجر به نارضایتی عده‌‌‌ای از ذی‌نفعان می‌شود. در هر صورت، باید اصول و اولویت‌‌‌های خود را تعیین کرد و نسبت به آنها وفادار ماند.

 

منبع: HBR