چگونه طرز فکر تیمتان را از «بله، اما...» به «بله، و...» تغییر دهید
بلکبری، شرکتی که سال ۲۰۱۰ بیشتر از ۴۰درصد بازار گوشیهای موبایل را تحت کنترل داشت، وقتی اپل و اندروید با گوشیهای صفحه لمسی بازار را متحول کردند، به سیستم عامل و کاربری خاص خود چسبید و در عرض سه سال تقریبا تمام سهمش از بازار را از دست داد. بلاکباستر هم در سال ۲۰۰۰ این فرصت را داشت که کسب و کار تحت فشار و در مضیقهای به نام نتفلیکس را بخرد، اما حاضر به انجام این معامله نشد. بلاکباستر چهار سال بعد، با قریب به ۹۰۰۰فروشگاه خردهفروشی در سراسر دنیا به نقطه اوج خود رسید. با این وجود، تا سال ۲۰۱۰ سهامش از فهرست بورس نیویورک حذف شد و شرکت اعلام ورشکستگی کرد. در حال حاضر، این شرکت فقط یک فروشگاه بلاکباستر را باز نگه داشته است.
از دید کودی، بلکبری و بلاکباستر مشکلات کلان بیشماری داشتند و مدیرانشان (و همچنین ند لاد و یارانش) همگی در برابر تغییر رویکرد «بله، اما...» را در پیش گرفتند. متاسفانه رویکرد «بله، اما...» مانع سرسختی در مسیر نوآوری است. هرگاه تصمیمگیران سازمانی برای توسعه برنامه استراتژیک در جهت بهبود آینده شرکت جلسه میگذارند یا صرفا به دنبال راههایی برای بهبود تجربه مشتری توفان فکری به پا میکنند، ایدههای گوناگونی معرفی و ارزیابی میشوند. در بیشتر این شرکتها همیشه یک نفر وجود دارد که میگوید: «بله، اما این ایده سهامداران را ناراضی میکند.» یا «بله، اما برای آزاد کردن سرمایه لازم جهت سرمایهگذاری مجبور میشویم تعداد کارکنانمان را کاهش دهیم.» یا بهانه محبوب خود من: «بله، اما ریسکش بالاست.»
طرز فکر «بله، و...» را با آغوش باز بپذیر
شرکت کودی برای بیش از ۱۵ سال، علم و هنر استنداپ کمدی و کمدی بداههپردازی را به کارکنان و شرکتهای مشتری آموزش داده است. هر دو شاخه تاثیر فاحشی بر همه چیز داشته است؛ از روحیه بهتر و میل بیشتر به ماندن گرفته تا قصهگویی واضح و پرشور و نوآوری و خیالپردازی بسیار ضروری و پیش افتادن در رقابت. مفهوم «بله، و...» واقعا برگ برنده ما بوده است. تمرین فیالبداهه «بله، و...» آسان و قابل فهم است و جا دادنش در تاروپود ذهنیت سازمانیتان به طرز غیرقابل باوری ساده است. این کار با ارائه پیشنهادی از سوی یک نفر آغاز میشود. بیاید فرض کنیم شما امیدوارید بتوانید محصول خارقالعاده بعدی دنیا را بسازید و یکی از اعضای تیم به نام دنی جلسه توفان فکری را با این حرف آغاز میکند که: «من فکر میکنم ما نه تنها به یک محصول نو احتیاج داریم که با توجه به اقتصاد باید ارزان هم باشد.»
همکارش که ما اسمش را میگذاریم سل، نفر بعدی است که باید نظرش را بگوید. قاعده اصلی این جلسه این است که او نمیتواند فرض دنی را رد کند. مثلا او نمیتواند بگوید: «بله، اما این کار سهم چیزهای گرانمان از بازار را تحلیل میبرد. با این کار خودمان را قلعوقمع میکنیم.» سل باید به جای این کار آگاهانه به ایده دنی گوش کند، آن را بپذیرد و چیزی به آن بیفزاید. پاسخ بالقوهای که این شرایط را در بر بگیرد، میتواند همچین چیزی باشد: «بله و مشتریهای ما واقعا به پایایی اهمیت میدهند. پس مقوله پایایی برای موفقیت یا شکست محصول تعیینکننده است.» یکی دیگر از اعضای تیم که فرض کنیم اسمش خلیل است میتواند با پذیرش هر دو ایده و اضافه کردن چیزی به آن پویایی جلسه را بیشتر کند. مثلا با «بله، و من توزیعکنندهای را میشناسم که دارد مجموعه تازهای از محصولات پایا را عرضه میکند. پس این خوراک آنهاست.»
این تمرین تا جایی ادامه پیدا میکند که تیمتان به استراتژی یا محصولی برسد که آماده آزمایش یا حذف شدن است؛ چرا حذف؟ فرض کنید متوجه شوید که رقیب مستقیمتان همین دیروز کپی برابر اصل ایده بزرگ شما را عرضه کرد (زندگی میتواند سخت باشد.) بهطور خلاصه، تمام مفهوم «بله، و...» درباره این است که پذیرای افکار و عقاید نو و خلاق باشیم و چیزی را که ممکن است بپذیریم و ایدههای همکارانمان را توسعه دهیم و در هر قدم از مسیر چیزی به ارزش آن بیفزاییم. این رویه دقیقا برعکس اتفاقی است که امروز در بسیاری از سازمانها رخ میدهد که همه به دنبال دلیلی برای ناکارآمدی یک ایده تازه و رد آن هستند.
شما با قبول رویکرد «بله، و...» در فرآیند ایدهپردازی، میتوانید پاداشهای بینهایتی به دست بیاورید که به نفع تکتک قسمتهای شرکتتان باشد و شما را برای موقعیتهای نامعلوم آینده در موقعیت بهتری قرار دهد. باید قبول کنیم که شرایط کسب و کار دارد چالشبرانگیزتر میشود. تعداد شرکتهای آمریکایی که در ۶ماهه اول سال ۲۰۲۳ اعلام ورشکستگی کردند، نسبت به همین بازه زمانی در سال گذشته ۶۸درصد افزایش داشته است. این رقم در بین کسب و کارهای خرد ۵۵درصد رشد داشته است. خیلی از این رؤیاهای کارآفرینانه را فلسفه «بله، اما...» به خاک سیاه نشانده است. پس تا دیر نشده بیدار شوید و به طرز فکر «بله، و...» بگویید: «بله، و....» مطمئنم که دلتان نمیخواهد فردا صبح در آینه نگاه کنید و ببینید ند لاد به شما زل زده است.
منبع: Forbes