دگرگونی دیجیتال با هیچ شرکتی شوخی ندارد
در این میان، شرکتهایی که بتوانند از این تکنولوژیها به طور کامل بهره ببرند و آنها را در تار و پود عملیات و فرآیندهای خود به کار ببندند به طور حتم شرکتهایی پویا و واقعا دیجیتال خواهند بود و شرکتهایی که در این کار کوتاهی و تعلل کنند به تدریج راه نابودی را طی خواهند کرد و این، سرنوشت تلخی است که در انتظار بسیاری از شرکتها خواهد بود.
به طور کلی، بهایی که شرکتها و سازمانها باید به خاطر بیتفاوتیشان نسبت به تغییر استراتژیک دیجیتال بپردازند، بهایی گزاف خواهد بود و تجربیات تاریخی نیز این موضوع را تایید کرده است. چه بسیار شرکتهای بزرگ و مشهوری که در دورهای، شرکتهای برتر و شماره یک صنایع مختلف بودهاند اما به واسطه ناتوانی و کم توجهی به تغییر و تحولات در حال وقوع به حاشیه رانده شدهاند که شرکتهای بلاک باستر، یاهو و بوردرز از جمله نمونههای بارز این ناکامی در شناخت و همگام شدن با تحولات به حساب میآیند. شرکت بلاک باستر(Blockbuster) یک شرکت کرایه ویدئو و بازیهای ویدئویی در آمریکا بود که به دلیل بیتوجهی رهبران و مدیرانش به تغییر و تحولات تکنولوژیک که در دهه ۱۹۹۰ در حال وقوع بود خیلی زود به سراشیبی سقوط افتاد و در آستانه سال ۲۰۰۰ اعلام ورشکستگی کرد.
شرکت یاهو در سال ۲۰۰۰ حرفهای زیادی برای گفتن داشت و به نوعی، معرف اینترنت به جهانیان بود. شرکت یاهو در آن سالها ارزشی معادل ۱۲۵میلیارد دلار داشت و با پولی که در اختیار داشت میتوانست هم گوگل و هم فیسبوک را بخرد اما به خاطر عدمتوافق بر سر قیمت این کار را نکرد. در واقع رهبران یاهو در دهه نخست قرن بیست و یکم به تحولاتی همچون موبایلی شدن اینترنت و اجتماعی شدن آن توجه کافی نداشتند حال آنکه رقبای تازه نفس و جسور یاهو یعنی گوگل و فیسبوک این تحولات را به خوبی رصد کردند و واکنش به موقعی نسبت به آن نشان دادند و به ابرشرکتهایی تبدیل شدند که امروزه جهان را به تسخیر خود درآوردهاند. شرکت بوردرز یک شرکت فروش کتاب در آمریکا بود که در سال ۲۰۰۳ بیش از ۱۲۴۹ فروشگاه در آمریکا و سایر کشورهای جهان در اختیار داشت و درآمد سرشاری را از طریق خردهفروشی کتاب به خود اختصاص میداد اما در سال ۲۰۰۱ اقدام به واگذاری بخش تجارت الکترونیک خود به شرکت آمازون کرد و با این اشتباه مرگبار خود را از ورود به حوزه الکترونیک و حضور آنلاین در بازارها که در آن زمان آینده دنیای کتابفروشی را شکل میداد محروم کرد.
با این همه باید دانست که فهرست شرکتهای بزرگی که دوران شکوه و عظمتشان به خاطر بیتوجهی به دگرگونیهای دیجیتال به پایان رسید و آنها را از صحنه روزگار محو کرد فقط به این سه شرکت محدود نمیشود و این سرنوشت تمام شرکتهایی است که در برنامهریزیها و تصمیمگیریهای استراتژیکشان به تحولاتی که در حال وقوع است بیتوجه هستند. در واقع شرکتهایی مانند بلاک باستر، یاهو و بوردرز شرکتهای غیرعادی و عقب ماندهای نبودند که به طور ناگهانی از بین بروند بلکه ما با یک انقراض گسترده در میان شرکتهایی روبهرو هستیم که از قافله تحولات دیجیتال عقب افتادهاند و نمیدانند که دگرگونی دیجیتال با کوچک و بزرگ شوخی ندارد و حتی بزرگترین و نامدارترین شرکتها را هم به شدت تهدید میکند.
هر چند هزینه بیتوجهی و عدمتطبیق دادن خود با دگرگونیهای دیجیتال بسیار سنگین و هنگفت است، اما باید دانست که آینده روشنی در انتظار شرکتهایی است که با آغوشی باز از این دگرگونی استقبال میکنند. چنین آینده روشن و درخشانی به دو دلیل در انتظار شرکتهای همراه و همگام با دگرگونی دیجیتال است: اول اینکه با توجه به ارزش آفرینی فزاینده دیتا در دنیای امروز، شرکتها قادرند با استفاده از دیتایی که جمعآوری میکنند به طیف گستردهتری از مشتریان بالقوه خود دسترسی پیدا کنند و هر چه سریعتر بتوانند این دیتا را جمعآوری کرده و به کار ببندند بهتر و بیشتر میتوانند بر رقبای خود پیشی بگیرند و این همان کاری است که شرکتهایی مانند آمازون و گوگل انجام دادهاند. در واقع این دو شرکت بزرگ و مشهور سالها فرصت داشتهاند تا حجم عظیمی از دیتای مربوط به مشتریان پرشمارشان را جمعآوری و پردازش کنند و از این جهت از رقبای جدید خود جلوتر هستند. با این همه حتی در میان شرکتهای تازهوارد اما نوآوری همچون اوبر، زاپوس و اینستاگرام نیز میتوان مواردی را یافت که یک شرکت به واسطه پیشنهادهای ساختارشکن و منحصربه فردی که برای مشتریان و مصرفکنندگان دارد به مزیتهای رقابتی فوقالعادهای در زمینه دستیابی به مقادیر زیادی دیتای کاربردی و ارزشمند دست پیدا میکند.
دومین دلیلی که میتوان برای موفقیت شرکتهای همگام با دگرگونیهای دیجیتال برشمرد این است که دگرگونی دیجیتال باعث میشود تا فرصتهای جذاب و فوقالعادهای برای سرمایهگذاری نصیب این شرکتها شود که مهمترین پیش شرطهای لازم برای بهرهبرداری بهینه از این فرصتها عبارت است از داشتن دیتای کافی و جدید از یکسو و در اختیار داشتن سرمایه کافی برای به خدمت گرفتن مهندسان و دانشمندان دیتا به اندازه کافی از سویی دیگر. در واقع، این دو فاکتور یعنی داشتن دیتا و سرمایه کافی مکمل همدیگر هستند و هماهنگ با هم عمل میکنند به طوری که مهندسان زبده و نوآوری که با صرف هزینههای زیاد به استخدام یک شرکت درآمدهاند تنها در صورت وجود دیتای کافی قادر به نقشآفرینی و تاثیرگذاری کلان هستند و از سویی دیگر، فراهم بودن مقادیر زیادی دیتا تنها در صورت حضور مهندسان و دانشمندان دیتا که از قابلیتهای بالایی برخوردارند میتواند منشأ اثر و تحول باشد. علاوه بر این باید دانست که اگر یک شرکت توانسته باشد در زمینه دگرگونی دیجیتال عملکرد خوبی از خود به جا گذاشته باشد و در مقایسه با رقبای خود از دیتای بهتری برخوردار باشد آن گاه خواهد توانست بهترین و کارآمدترین مهندسان و دانشمندان را به سمت خود جذب کند و در نتیجه قادر خواهد بود تا به بهترین عملکرد ممکن دست یابد. گوگل، آمازون و نتفلیکس جزو نمونههای بارز بهرهگیری هماهنگ و همزمان از دیتا و سرمایه به شمار میآیند.
به هر حال، ما هنوز در ابتدای راه دگرگونی دیجیتال هستیم و تکنولوژیهای پیش برنده این دگرگونی آیندهساز تنها بین ۵ تا ۱۰ سال عمر دارند و تکنولوژیهایی جوان محسوب میشوند و جای پیشرفت بسیار زیادی دارند.