خرج و برج تعاملات سیاسی مدیر برسازمان
مدیران سازمانها در هر بخش که مشغول باشند اگر چه به ظاهر روابط تعریف شده و منظمی در امور دارند، اما در برابر عوامل و محیط سیاسی خنثی نیستند؛ این محیط هم شامل عوامل ساختاری و نهادی است و هم تحتتاثیر رفتار انسانی و سازمانی قرار دارد. بیراه نیست که تحلیل محیط سیاسی بخشی از مطالعات هر استراتژیست، پیش از تنظیم هر سند برنامه و هرگونه هدفگذاری است. اگر چه این تحلیل عموما متوجه محیط بیرونی سازمان دیده میشود اما نگاه درون سازمانی هم برای شناسایی جریانهای سیاسی امکانپذیر است.
رفتار سیاسی رفتاری حسابگرانه است که در آن افراد تصمیمات خود را موکول به شرایط، انتخاب و تصمیمات سایرین میکنند. سیاستمدار بودن، در متون کهن فارسی از قبیل سیاست نامه یا سیرالملوک خواجه نظامالملک طوسی، مورد تایید و تکریم بوده لیکن در دوره معاصر، این تعابیر، غالبا از سوی جامعه یا گروه ذینفعان در یک حوزه، با دید منفی ارزیابی میشود؛ باور جمعی این است که سیاست، اعمال نفوذ برای منافع شخصی یا گروه خاص است. به هر حال به واسطه ماهیت انسانی روابط اجتماعی و سازمانی، مشاهده این رفتار قابل پیشبینی است از این رو نمیتوان افراد و سازمانها را از تعامل سیاسی منع کرد.
در جامعه ایران بهخصوص، رفتار سیاسی و قواعد بازی (به عنوان چارچوبی برای بررسی رفتار منطقی سایرین و تحلیل استراتژیک برای بهبود انتخاب ها)، رنگ و بوی پسندیدهای ندارد؛ قضاوت غالب ایرانیان نسبت به سیاستمداران غربی مانند ماکیاولی (سیاستمدار ایتالیایی) مصادیقی از قضاوت ایرانیان از پدیدههای سیاسی است. از منظر ایرانیان رفتار سیاسی به شکل کلی، موکول کردن تصمیم به رویکرد سایرین و انتخاب بر مبنای جناح، برای کوتاهمدت، و همانطور که عنوان شد ابزار اعمال نفوذ تلقی میشود.
اما این رفتار چه مشکلاتی ایجاد میکند؟ رفتار سیاسی خوب است یا بد؟ باید حذف شود یا حدود قابل قبولی دارد؟ آیا رفتار سیاسی قابل مدیریت است؟ آیا مدیر میتواند رفتار سیاسی خود را گزارش کند؟
در کل نمیتوان سازوکاری قابل اجماع، برای متعاملین رفتار سیاسی، در بیشمار گروهها و افراد و واحدهای سازمانی دید تا آنها رفتار سیاسی و قواعد بازی را با راهکار دیگری جایگزین کنند. اما از جهت اینکه رفتار سیاسی کانال تفسیرهای گروهی و جناحی را فعال کرده و موجب تقویت مخرب بسیاری از روابط غیررسمی شده و همزمان جایگزین روشهای مدیریتی، رفتار معقول و نگاه بلندمدت سازمانی میشود، سلسلهای ویرانگر از انحراف از عملکرد را پی انداخته و سازمان را از مسوولیت و ماموریت خود دور میکند. بنابراین نگاه مدبرانه در این رویکرد الزامی است؛ بیتردید این شرایط بخشی از علل سقوط سازمانها و انحطاط نظامهای سیاسی را رقم زده است.
هر رهبر سازمانی نیازمند انتخابهایی با بنیانهای سیاسی در تعامل با مجموعههای درون و بیرون سازمانی، تصمیمات روزمره، قبولاندن برنامههای انتصابات و تعیین مدیریت بخشها و موقعیتهای کلیدی، انتخاب یا حذف طرفهای تجاری و کاری است. گزینشهای مبتنی بر شایسته سالاری و متکی بر رویههای مورد اجماع در کنار معماری درست برنامهها، رویهها، سیاستها و شفافیت در اجرا میتواند مانع تحریک انتقادها یا شایعات پیرامون تصمیمهای رهبران سازمانی باشد؛ البته ایجاد تقارن اطلاعاتی بین گروهها و ذینفعان سازمان تا آنجا که تهدیدی علیه سازمان و موقعیت رقابتی آن نشود به همراه گزارشهای شفاهی مدیر در محیط داخلی سازمان در همراهی تیم و کارکنان موثر است. تا زمانی که تصمیمات مدیر متوجه سازمان و برای سازمان باشد، رفتارسیاسی مدیر تحملپذیر نشان داده میشود هر چند ممکن است هالهای از بیاعتمادی نسبت به اصل موضوع وجود داشته باشد.
حل و فصل موقعیتهای تعارض ناسالم، حذف تضادها، اصلاح معماری و بهینهسازی ساختار، طراحی مناسب و اصلاح فرآیندها، حسابرسی عملکرد و ارزیابی منصفانه میتواند از خرج سیاسی مدیر و احیانا ورود آن به برج بکاهد. مطالعه در این خصوص و اشراف به مباحثی از این دست به مدیر سازمان برای کاهش یا حذف رفتارهای آسیبزا کمک میکند. رفتار سیاسی باید با تعامل سازنده جایگزین شود؛ این موضوع مسیری پیچیده و نیازمند از خودگذشتگی و شایسته سالاری و تحمل برخی دشواری هاست و صرفا نباید بر اساس حرف و بیان باشد و در فقدان اقدام عملی، نتیجهای مخربتر
خواهد داشت. قاعدهمند کردن منابع قدرت و استیلای نگاه سازمانی و منافع سازمان در عین رعایت قواعد حرفهای بخشی دیگر از مجموعه اقدامات متصور است. در ایران با توجه به ساختار قدرت و مدیریت بهخصوص در سازمانهای بزرگ و خصوصی شده، مدیریت خرج و برج سیاسی جدیتر و پر اهمیتتر است. حفظ سرمایههای اجتماعی سازمان، رونق شهروند سازمانی، ارتقای اعتماد و تعهد اخلاقی به مدیریت سازمان و بسیاری از موضوعات دیگر، اشراف مدیران و آموزشهایی در این عرصه را میطلبد که بیشتر از مهارت بیرونی، نیازمند انضباطی درونی و خودالزامی و خودسازماندهی است.
از معایب رفتارها و بازیهای سیاسی، کاهش کارآیی و اثربخشی به عنوان دو نیروی پیشران در سازمان است که اگر چه بیان آن نخ نما مینماید اما به دلیل عدمتوجه به این دو، در بسیاری از سازمانها، تکرار آن تکلیف اجتماعی بوده و خالی از ضرر است.
شاید لازم باشد مدیر سازمان در کنار مطالعه متون علمی که در آن تنها به تبیین علمی رفتار سیاسی میپردازد، بنابر عقل سلیم مسیری ساده و بیآلایش را انتخاب کند که در آن دستیابی به شفافیت، حکمرانی خوب، حل مشکلات، صداقت و راستی دستیافتنی است؛ شاید بهتر است عطای رفتار و معاملات سیاسی را به لقایش ببخشد و به سمت هدف و ماموریت اصلی، با عزمی راسخ حرکت کند و دل در گرو برنامهها، متدها و خردورزیهای انسانی و سازمانی داشته باشد.