شروع کن، رشد کن، تغییرش بده
ویژگیهای محصول موردنظر را لیست کنید
چرا؟ شاید چون دفتر مرکزی بوکینگ در آمستردام است، نه سانفرانسیسکو. داستان آنها حول سروصداهایی که در سیلیکونولی میپیچد، نمیچرخد؛ جاییکه بیشتر نویسندههای حوزه کسبوکار، آرزوهای خود را در آنجا مییابند. و به همین دلیل، به آمستردام رفتم تا با ملانی وسلز، از مدیران و مربیان چابک در بوکینگ گفتوگو کنم و بدانم همکارانش در این شرکت، چگونه کار میکنند. او گفت: «ما میخواهیم همهچیز شلوغ باشد، تا تیمها بتوانند نوآوری، خلاقیت و استقلال داشته باشند اما در ضمن میخواهیم نوعی سازمان داشته باشیم که در مرزهای آن، تیمها بتوانند نوآوری کنند بنابراین از نظر ما چند چیز برای همه تیمها لازم است که آن را «ضروریات چابک بوکینگ» مینامیم. این ضروریات عبارتند از: بازنگری چابک، گزارش روزانه و داشتن بکلاگ محصول. همه تیمها باید این سه را داشته باشند.» من تقریبا از همه چیز بکلاگ (backlog، لیستی از ایدههای جدید، تغییرات لازم، مشکلاتی که باید رفع شوند، تغییرات زیرساختی یا هر فعالیت دیگری که برای رسیدن به یک هدف خاص، لازم است) درست میکنم و این کار را دوست دارم. مثلا یکی از سرگرمیهای من دنبال کردن کتابهای تخیلی و داستانهای علمی است. از جستوجو در وبسایتهای خاص و پیدا کردن کتابهای جالبی که در مورد آنها اطلاعات نداشتم، لذت میبرم. سپس عناوین این کتابها، نویسندگان، تاریخ انتشار و تعداد چاپ آنها را ذخیره میکنم. در نتیجه این کار، الان حدود ۴۰۰۰ کتاب در بکلاگ مطالعاتی خودم دارم که گزینهها یا پیشنهادهای مطالعات بعدی من هستند. میتوان آن را لیست آرزوها هم نامید، چون کاملا میدانم که هیچگاه نمیتوانم همه این کتابها را بخرم و بخوانم. کارهای زیاد دیگری هم دارم. یک لیست دیگر دارم که حاوی ۱۰۰۰ مکان برای دیدن، قبل از مردنم است. همه بکلاگها باید به یک شیوه مورد استفاده قرار بگیرند: بکلاگ محصول، بکلاگ محتوایی، بکلاگ توسعه یا هر لیست دیگری از آیتمهای کاری برنامهریزی نشده. اینها لیست آرزوها هستند، نه لیست کارهایی که باید انجام شوند. در ادبیات مدیریت پروژه، بکلاگ محصول را معمولا اینگونه تعریف میکنند: «لیست ویژگیهای موردنیاز در محصول» (لیست کارهایی که باید انجام شود). اما این تعریف اشتباه است. بکلاگ یعنی لیستی از ویژگیهای مطلوب در یک محصول (لیست آرزوها). اشتهای شما همیشه بیشتر از ظرفیت شما است. من دوست دارم ۴۰۰۰ کتاب را بخوانم و ۱۰۰۰ مکان در اطراف دنیا را ببینم، اما میدانم هیچکدام اینها هیچوقت اتفاق نمیافتد. زندگی من به اندازه کافی ظرفیت ندارد که در خدمت اشتهای نامحدودم برای مطالعهکردن و سفر کردن باشد. بهعلاوه، خیلی از ویژگیهایی که در بکلاگ محصول آمده، اجرا نخواهند شد چون ما همیشه بیش از تواناییمان، ایدهها و ملزوماتی داریم که امیدواریم محقق شوند. بکلاگ محصول یک ابزار نوآوری است، چون مجموعهای از ایدهها را دربر میگیرد که ممکن است ارزش اجراییشدن داشته باشند.
استارتآپها و شرکتهای رشدیافته، همانطور که کودکان و نوجوانان به آموزش و تحصیل نیاز دارند، به بکلاگها نیاز دارند. تیم من هم مثل شرکت بوکینگ، یک بکلاگ محصول دارد. ما از آن برای اضافهکردن ایدههایی که ممکن است معیار ستاره قطبی ما را ارتقا دهد، استفاده میکنیم. همچنین برای اینکه بین ویژگیها و گردونه ارزش پیشنهادی ارتباط مستقیمی ایجاد کنیم، آن را مورداستفاده قرار میدهیم. این لیست آرزوها را حفظ میکنیم، چون ظرفیت ذهنی ما برای نگهداشتن همه پیشنهادهای خوب در سرمان محدود است. وقتی کتاب جدیدی سفارش میدهم، یکی را از لیست آرزوهای اولویتبندی شدهام انتخاب میکنم. دیگر زمانم را صرف تلاش برای بهیاد آوردن هزاران پیشنهاد قبلی نمیکنم. بهطور مشابه، وقتی ویژگیهای جدیدی را برای برنامهریزی انتخاب میکنیم، ترجیح میدهیم بهجای مراجعه به حافظه جمعی تیم، به بکلاگ محصول مراجعه کنیم. بکلاگهای محصول در اشکال مختلف هستند. ابزارهای حرفهای بیشماری وجود دارند که به شما امکان میدهند این بکلاگها را ایجاد و حفظ کنید. اما شما میتوانید صرفا از یک سند ساده، یک پایگاه داده، کاغذ یادداشت روی دیوار، یا کارتهای شاخص فایلبندی شده، استفاده کنید. با توجه به ابزاری که انتخاب میکنید، میتوانید ایدهها را مطابق معیارهای مختلف اولویتبندی کنید، ویژگیها را در گروهبندیهای منطقی دستهبندی کنید و مطمئن شوید پیشنهادهای مطرحشده در لیست، منسجم هستند و با چشمانداز محصول مطابقت دارند. مدت زمان کمی بعد از پایان موفقیتآمیز جمعسپاری سهام، در یک جلسه تیمی، به این نتیجه رسیدیم که به یک ضربالاجل زمانی نیاز داریم. کمپین جمعسپاری برای متمرکز کردن تلاشهای ما در قالب یک تیم، خوب کار کرده بود. بعد از اینکه پول لازم جمع شد، نتوانستیم یک زمان مشخص برای سازماندهی کردن خودمان تعیین کنیم. معیار ستاره قطبی به ما کمک میکند بر یکسری حوزههای مشخص متمرکز بمانیم. اما یک ضربالاجل مشخص کمک میکند حس اضطرار در خودمان ایجاد کنیم. تصمیم گرفتیم کنفرانس چابکی ساندیگو در سال ۲۰۱۸ که برای سخنرانی به آن دعوت شده بودم، مرحله بزرگ بعدی ما باشد. بنابراین، پروژه ساندیگو زاده شد.
برای شروع این پروژه، یک بکلاگ جدید به شکل جدول ایجاد کردم. در ستونها حوزههای مختلف پلتفرم ما (مثل منو، کاربران، فعالیتها و رهنمودها) لیست شده بود و ردیفها رفتارهای مختلف کاربر (مثل جستوجو کردن، به اشتراکگذاری و امتیازدهی) را دربر میگرفت. با بررسی هر سلول در این صفحه گسترده، توانستم ایدههای مختلف را که میتوانستند در پلتفرم یکپارچگی ایجاد کنند، کشف کنم. برای هر سلول میزان اضطرار و درجه اهمیت تعیین کردم. به این ترتیب، هر هفته تیم با توجه به میزان توانایی اجرای هرکدام، به آیتمها امتیاز میداد و میتوانستیم میزان پیشرفت کارها را پیگیری کنیم.
در قسمت بعد، بیشتر در مورد ویژگیهای بکلاگ محصول توضیح خواهیم داد.