کسبوکار به زبان ساده
رمز موفقیت انقلاب انتشارات پنگوئن
در طرف دیگر، جلدهای مقوایی و نفیس بهقدری گرانقیمت بودند که خریدشان از توان طبقه کارگر و کارمند خارج بود. لین به این فکر افتاد که اگر بتواند قیمت را به شش پنس برساند (تقریبا برابر با ۵/ ۱ پوند امروز؛ رقمی که حتی با آن نمیتوان به سادگی نسخههای الکترونیکی کتاب پیدا کرد)، میتواند بازار انبوهی از مردم عادی پیدا کند که به جای امانت گرفتن کتاب از کتابخانه، آن را بخرند. مشکل اصلی آنجا بود که خرید حق امتیاز کتابهای برجسته معاصر، گران تمام میشد. عوض کردن جلد نفیس با جلد کاغذی اندکی از هزینهها میکاست اما به هیچ وجه به ۹۰ درصد مدنظر نمیرسید. قدم بعدی لین، متقاعد کردن همه افراد (نویسندگان، ناشران، فروشندگان و شرکت خودش یعنی پنگوئن) برای آن بود که حاشیه سود کمتری دریافت کنند. مخالفت و سرکشی اولیه نویسندگان در کلام جورجاورول انعکاس یافت: «من بهعنوان یک خواننده کتاب، انتشارات پنگوئن را تحسین میکنم اما بهعنوان یک نویسنده، آنها را تکفیر میکنم.» لین سپس هزینههای خود را از طریق جابهجا کردن محل شرکتش کاهش داد. او شرکت را از منطقه مرکزی و گرانقیمت لندن به زمین بزرگی در هارموندزورث انتقال داد. مکان جدید، تنها ۲۲۰۰ پوند برای او هزینه داشت؛ ۲ هزار پوند برای زمین و ۲۰۰ پوند برای کلمهایی که در آن کاشته بودند. اما هنوز هم کافی نبود.
لین به یک رویکرد جدید برای کاهش هزینهها نیاز داشت و در نهایت هم آن را پیدا کرد؛ رویکردی که نه به فکر خودش و نه به فکر دیگران رسیده بود. ایده بزرگ او، فروش کتابها در فروشگاههای غیرمرسوم آن زمان بود. نظر خودش به ویژه روی کیوسکهای فراوانی بود که در انگلستان وجود داشتند. یکی از همان کیوسکها در ایستگاه راهآهن اگزترکه نتوانسته بود کتاب ارزانقیمتی به او پیشنهاد دهد. علاوه بر آن، سوپرمارکتها و فروشگاههای عمومی هم گزینه خوبی بودند. اولین اتفاق سرنوشتساز زمانی افتاد که وولورث، بزرگترین فروشگاه عمومی زنجیرهای کشور قبول کرد تا یک محموله ۱۰۰ هزار جلدی از کتابهای پنگوئن را خریداری کند. بلافاصله، کتابهای لین، بیش از کتابهای هر ناشر دیگری در اختیار عموم قرار گرفت. با این شرایط، او میتوانست در هر نوبت چاپ، تعداد بسیار بیشتری کتاب چاپ کند و هزینه هر واحد آن را کاهش دهد. در آن زمان، چاپ نخست کتابهای محبوب با جلد نفیس، در تیراژ ۵ هزار جلد صورت میگرفت اما پنگوئن میتوانست ۲۰ هزار جلد چاپ کند. این به معنای آن بود که با کاهش شدید هزینههای چاپ و تولید، اکنون میشد هر کتاب را به قیمت یک سکه شش پنسی به فروش رساند.
الن لین، یک سیستم کسبوکار کاملا جدید برای انتشارات خود اختراع کرد: یک بازار انبوه مبتنی بر توزیع گستردهتر از هر تجربه رقبا. مزیت بزرگ برای مشتریان آن بود که میتوانستند کتابها را تقریبا با یکدهم قیمت نسبت به جلدهای نفیس سایر ناشران خریداری کنند و در عین حال، کیفیت کتاب بالا بود. نویسندگانی که شرکت پنگوئن با آنها قرارداد میبست، همه از نویسندگان تراز اول بودند. تمام ۱۰ کتاب پرفروش لین به دست رماننویسهای موفق (آن هم در اوج دوران شهرتشان) نوشته شده بودند. از بین آنها میتوان به آگاتا کریستی، ارنست همینگوی، آندره موروآ، کامپتون مککینزی، بورلی نیکولز و ماری وب اشاره کرد. طراحی جلد کتابها، یکشکل بودند: عنوان کتاب در نوار سفید رنگ نوشته شده، در قابی با دو رنگ مختلف قرار میگرفت (نارنجی برای رمانها و سبز برای کتابهای جنایی) و لوگوی معروف پنگوئن هم زیر آن طراحی میشد. این طراحی جلد، تبدیل به یک سنت برای پنگوئن شد و هماکنون هم شکل به روز شدهای از آن استفاده میشود. اما لین، برخلاف کتابهای جلدکاغذی رایج بازار، از کاغذهای مناسبی برای جلد کتاب استفاده میکرد و شیرازهبندی آنها هم به شکلی انجام میشد که سالها دوام بیاورد. شبکه گسترده توزیع پنگوئن هم امکان خرید کتابها را، هر زمان که تب آنها فراگیر میشد، توسط خوانندگان بالقوه آنها فراهم میساخت.
با تمام این موارد، شاید رمز موفقیت انقلاب پنگوئن، اجتناب هوشمندانه از یک بدهبستان بود. بهطور سنتی، نویسندگان یا باید کتابهای باکیفیت و جلد نفیس تولید میکردند، یا کتابهای ارزانقیمت و کمکیفیت. اما لین توانست این تضاد سنتی را از بین برده و مجبور به انتخاب یکی از این دو نشود. او کیفیت را در قالب «محتوای» کتابها بازتعریف کرد، نه جنس جلد آنها. او این موضوع را تشخیص داد که به گفته امروزیها، کتابها نرمافزار هستند نه سختافزار. سیستم ساده کار او (مبتنی بر فهرست محدودی از کتابها و نویسندگان، یک شبکه جدید توزیع و تیراژ قابل توجه در هر چاپ) باعث شد تا بتواند کتابهای باکیفیتی با قیمتهایی به شدت پایین تولید کند. فرار لین از انتخاب بین قیمت و کیفیت، باعث شد تا تقاضای کتاب به شدت افزایش یابد. جورج اورول پیش از آن و در مخالفتهایش پیشبینی کرده بود که استراتژی پنگوئن باعث شود تا مبلغی که هر فرد برای کتاب خرج میکند، کاهش یابد؛ چرا که هر فرد ۲ یا ۳ جلد کتاب میخرد و تمایلی به خرید ۱۰ جلد کتاب نخواهد داشت. آنچه اورول پیشبینی نکرده بود، اعطای توان خرید کتاب به تمام اقشار جامعه بود.
ارسال نظر