به کارمندانتان قدرت دهید
کلی ماکس، رئیس و مدیر ارشد شرکت Haufe (یک شرکت نرمافزار منابع انسانی در سانفرانسیسکو) میگوید هر زمان با یک کارمند نیازمند به کمک مواجه میشود، تلاش میکند افق دید خود را گستردهتر کند. «من از این دید نگاه میکنم که چرا این فرد بسیار به توجه و زمان نیاز دارد؟ چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟»کلی در شغل قبلی، سرپرست جان بود؛ کسی که به نظر میرسید به زمان به مراتب بیشتری نسبت به آنچه «کلی» برای او صرف میکرد، نیاز داشت. کلی میگوید «او دائما در اتاق من به سر میبرد و این مساله ناامیدکننده بود.
کلی ماکس، رئیس و مدیر ارشد شرکت Haufe (یک شرکت نرمافزار منابع انسانی در سانفرانسیسکو) میگوید هر زمان با یک کارمند نیازمند به کمک مواجه میشود، تلاش میکند افق دید خود را گستردهتر کند. «من از این دید نگاه میکنم که چرا این فرد بسیار به توجه و زمان نیاز دارد؟ چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟»کلی در شغل قبلی، سرپرست جان بود؛ کسی که به نظر میرسید به زمان به مراتب بیشتری نسبت به آنچه «کلی» برای او صرف میکرد، نیاز داشت. کلی میگوید «او دائما در اتاق من به سر میبرد و این مساله ناامیدکننده بود. من خودم مشغله زیادی داشتم.» در گذشته، او با کارمندانی مواجه بود که غرق در کارشان بودند یا نمیتوانستند مسوولیتهای خود را به انجام برسانند. اما منشا نیاز جان متفاوت بود. کلی در توضیح میگوید: «شرکت فرمول صریحی داشت که شمار تماسهای موردنیاز فروشندگان و جلساتی را که آنها طی یک دوره خاص نیاز داشتند، به آنها دیکته میکرد. اما جان همچنان پیش من میآمد و میگفت: «این سهمیهها برای من فایدهای ندارد. من فشار بسیار زیادی روی خودم احساس میکنم.» وقتی کلی از جان پرسید چه کار میتوانم بکنم تا تو موفقتر باشی؟ او پاسخ داد که نیاز دارد به فرآیند فروش بهطور متفاوتی برخورد کند و برای آن راه دیگری سراغ دارد.
کلی با اکراه پیشنهاد او را پذیرفت. او میگوید: «این مساله استرسزا بود؛ چرا که باید در مورد جان بهطور متفاوتی با روسایم صحبت میکردم. بهجای سهمیهها روی پیامدها تمرکز کردم؛ اما باید به او اجازه میدادم اندکی قوانین را بشکند. باید به او اجازه میدادم بیشتر یک «کارآفرین سازمانی» باشد. جان در طی زمان ثابت کرد که روش او موثر واقع میشود. کلی همچنین دریافت که جان نیاز داشت به او اهمیت داشته شود. او میخواست دیده شود و برای کارهایی که میکرد مورد قدردانی قرار بگیرد.در سازمان «انعطافناپذیر و سلسلهمراتبی» آنها، تحقق نیاز به مراتب سختتر بود. اما کلی با ارائه بازخوردهای مثبت بسیار زیاد به جان و صرف زمان با او به بهترین شکل کار خود را انجام داد. او با نزدیک شدن به رئیسش و برقراری تماس منظم با او، احساس میکرد دیده شده است.گرچه هر دو این افراد حالا شرکت را ترک کردهاند، امابه گفته کلی او یک درس ارزشمند از تجربه کاری با جان آموخته است: به کارمندان قدرت دهید تا تصمیمات خودشان را بگیرند. اگر این کار را نکنید، این امر رشد آنها را تحلیل خواهد برد.
ارسال نظر