نویسنده: کارل استایب

مترجم: سیدحسین علوی لنگرودی

alavitarjomeh@gmail.com

قسمت بیست‌وچهارم

همه شما در زندگی‌تان، عشق‌ها و دلبستگی‌های متعددی دارید: خانواده، ایجاد یک شرکت بزرگ، ‌سرودن شعر، تبدیل شدن به یک آشپز بزرگ، ‌جمع‌آوری مجموعه‌های قدیمی و... اما اهداف و آرمان‌های شما هر چه که باشد، باید درک درستی از آنها داشته باشید، چرا که آنها چراغ راهنمای مسیر زندگی و شغل‌تان محسوب می‌شوند.هر عشق و شوری می‌تواند راهنمایی باشد برای تصمیم‌گیری‌های شما در آینده. من همیشه می‌دانستم که دوست دارم به مردم کمک کنم، هر چند مجبور به انجام این کار نبودم. من با توصیه‌ها و نصیحت‌هایم، به بسیاری از دوستانم کمک کردم و حالا که به گذشته کاری‌ام می‌نگرم، می‌بینم که بزرگ‌ترین نیروی درونی من، ‌گوش فرا دادن و یافتن راه‌حل و آموزش بوده است و توانسته‌ام پس از آگاهی از این نیروی درونی، مسیر زندگی و کارم را مشخص کنم و در چنین شرایطی بود که تصمیم‌گیری و اقدام برایم آسان‌تر می‌شد.

کار و حرفه شما می‌تواند در بردارنده بزرگ‌ترین هدف زندگی‌تان نیز باشد، چرا که می‌توانید از طریق کارتان به بسیاری از مردم خدمت کنید. می‌توانید به آنها بیاموزید که چگونه جهان را نجات دهند و زندگی بهتری را برای خود و دیگران بسازند، می‌توانید دردهای مردم را تسکین دهید. هر شغلی دلبستگی‌ها و ارزش‌های خاص خود را دارد، پس یافتن شغلی که بیشترین هیجان و عشق را در شما برانگیزد، فرآیندی حیاتی و تعیین‌کننده خواهد بود و این یعنی یافتن دلایل محکمی برای انجام کاری که در حال انجامش هستید. پس همیشه از خود بپرسید: «چرا دارم شغل کنونی‌ام را ادامه می‌دهم؟» و وقتی در حال پاسخ دادن به این سوال هستید همیشه به یاد داشته باشید هیچ شغلی در دنیا وجود ندارد که فاقد جنبه‌های مثبت و قدرت بخش باشد. واقعیت این است که هر چه عمیق‌تر و جدی‌تر به این سوال بپردازید، بیشتر در می‌یابید که آگاهی از این چرایی می‌تواند در تصمیماتی که اتخاذ می‌کنید، تاثیرگذار باشد و مسیر کار و زندگی‌تان را تعیین کند. من خودم بارها دچار یک اشتباه بزرگ شده‌ام و آن، توجه بیش از حد به عوامل بیرونی کار به جای تمرکز روی جنبه‌های درونی آن بود. هنگامی که از دانشگاه فارغ‌التحصیل شدم، به دنبال پول و ثروت رفتم و پس از آن، شهرت و اعتبار برایم مهم شد و سپس دوباره در دام پول‌پرستی افتادم و در ادامه، بقا به هر قیمت برایم اهمیت یافت. بارها از ریسک کردن ترسیدم، اما هر بار که به ندای درونی‌ام توجه کافی کردم، به بهترین نتایج دست یافتم.

من فهمیدم که اگر ندای درونی‌مان به ما می‌گوید که ریسک کن، باید این کار را کرد حتی اگر این کار در کوتاه‌مدت باعث ناراحتی و زحمت ما شود. ترس در بسیاری موارد می‌تواند به‌وجود آید اما آنچه مهم است آن است که با مواجه شدن با ترس و خطر می‌توان به هدف‌های بزرگ نزدیک‌تر شد و دست به کارهای بزرگ زد.

منبع: کتاب Work Happy Now