فاصله پیروزی تا شکست کسبوکارها یک گام است
امید نجبا
مشاور مدیریت و توسعه کسبوکار
قصههای تلخ شنیدنی نیست، اما کولهباری از درس و پند و اندرز است. بسیاری از مدیران در حوزه مدیریت کسبوکار خود، علاقهای به خواندن تجربه شرکتهای شکستخورده ندارند و نگاه به شرکتهای پیشرو و تعیین چشماندازهای آرمانی را ترجیح میدهند. سوال اینجا است که تجربههای شرکتهای شکستخورده اهمیت بیشتری دارد یا خاطرات نه چندان صحیح میلیاردرها و کارآفرینهایی که مشترکا به گفته خودشان از صفر شروع کردهاند و در اکثر موارد امتیازات یا نقاط قوت و محرکهای را که باعث تحقق موفقیت آنها شده است بهدرستی اعلام نمیکنند؟ با نگاهی عمیق به کسبوکار خود، به این فکر کنیم که چقدر با شکست و نابودی مواجه خواهیم شد و همان قدر که به فکر رشد و پیشرفت و آیندهنگری هستیم، نیمنگاه واقعبینانهای هم به نقاط ضعف یا اتفاقاتی داشته باشیم که ممکن است مانع از موفقیت سازمان ما شوند.
امید نجبا
مشاور مدیریت و توسعه کسبوکار
قصههای تلخ شنیدنی نیست، اما کولهباری از درس و پند و اندرز است. بسیاری از مدیران در حوزه مدیریت کسبوکار خود، علاقهای به خواندن تجربه شرکتهای شکستخورده ندارند و نگاه به شرکتهای پیشرو و تعیین چشماندازهای آرمانی را ترجیح میدهند. سوال اینجا است که تجربههای شرکتهای شکستخورده اهمیت بیشتری دارد یا خاطرات نه چندان صحیح میلیاردرها و کارآفرینهایی که مشترکا به گفته خودشان از صفر شروع کردهاند و در اکثر موارد امتیازات یا نقاط قوت و محرکهای را که باعث تحقق موفقیت آنها شده است بهدرستی اعلام نمیکنند؟ با نگاهی عمیق به کسبوکار خود، به این فکر کنیم که چقدر با شکست و نابودی مواجه خواهیم شد و همان قدر که به فکر رشد و پیشرفت و آیندهنگری هستیم، نیمنگاه واقعبینانهای هم به نقاط ضعف یا اتفاقاتی داشته باشیم که ممکن است مانع از موفقیت سازمان ما شوند.
بسیاری از شرکتها و سازمانها در دهههای گذشته بهعنوان رهبران بازار، جولان دادهاند و کمتر کسی فکر میکرده که روزی این شرکتها دیگر نباشند و قصه تلخ از همینجا شروع میشود. همواره مشکلاتی گریبانگیر سازمانها با شدتهای متفاوت در دورههای مختلف زمانی بوده، هست و خواهد بود. مشکلاتی از جنس شرایط اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و مواردی دیگر. اما بهراستی چندبار به این موضوع اندیشیدهایم که آیا مسیر انتخابی و تصمیمات مرتبط مدیریتی صحیح است یا خیر؟ شرکتهای فعال در حوزه کسبوکار در جغرافیای ایران نشان دادهاند که زمانی به فکر حفظ ارزشهای سازمانی خود میافتند که تهدیدی آنها را احاطه کرده باشد. در این میان، آنها برای حفظ ارزشها، رویکردها و سیاستهای متفاوتی در پیش میگیرند که در ادامه به آنها میپردازیم. یکی از مهمترین ارزشهای سازمانی، کارکنان در سطوح مختلف هستند. در کمتر شرکتی میتوان رضایت حداکثری کارکنان و مدیران را شاهد بود. گذشته از شخصیت و شاخصهای رفتاری کارکنان که البته بحث بسیار مهمی است، بزرگترین دلیل عدم رضایت این بخش مهم سازمانی نادیده گرفتن و سهیم نکردن ایشان در موفقیت و اهداف سازمانها است.
مگر غیر از این است که اگر قرار است موفقیت یا رشد و توسعهای به وجود آید، یکی از وزنههای اصلی تحقق اینگونه تصمیمگیریها کارکنان، مدیران و نیروهای کلیدی سازمانها هستند؟ اما بنا بر رصدهای کارشناسی در شرکتهای مختلف، برنامهریزیهای دقیق و در نظر گرفتن سهم و حقوق پرسنل سازمانی در موازات پیشرفت و موفقیت سازمان به ندرت دیده میشود. این گونه است که نارضایتی ایشان پیامدهایی خواهد داشت که علاوهبر اینکه باعث کندی مسیر پیروزی سازمان میشود، به واسطه ترک سازمان و تحمیل هزینههای استخدامهای چند باره و هزینههای مستقیم و غیرمستقیم، ممکن است شرایط شکست سازمانها را رقم زند. از نگاهی دیگر، صاحبان کسبوکارها همواره در اندیشه استفاده از مشاوران متخصص در حوزههای گوناگون هستند تا به پشتوانه استفاده از نیروهای متخصص خارج از سازمان و ایجاد تفکرهای جدید در سازمان قدمی موثر در مسیر نیل به اهداف خود بردارند. اما در این میان تهدیدهایی وجود دارد که میتواند این راهکار مدیریتی را بیاثر یا کم اثر کند.
• استفاده از مشاورنماها
• بهره بردن از افراد مشهوری که صنعت مرتبط را نمیشناسند.
• و مهمترین آنها اینکه مشاوری برگزینید و از مشاوره وی بهره نبرید.
در این صورت راهکاری که بسیار توصیه شده است ممکن است در مسیر پیشرفت به شما کمکی نکند. باید تفکر استفاده از مشاور را داشته باشیم و در عمل نیز طوری اقدام کنیم که نهایت بهره را از این راهکار نصیب خود کنیم. نکته مهم اینجا است که مشاوران معجزه نمیکنند و توان کارهای خارقالعاده هم ندارند. برای استفاده صحیح از مشاور باید سوالات درست از وی پرسیده شود و مواجهه با موضوعات، واقعگرایانه باشد. از منظری دیگر با توجه به افزایش شدت رقابت در کسبوکارهای مختلف، مدیران باید با تصمیمگیری صحیح و اعمال برنامهها و تاکتیکهای بازاریابی در مسیر تحقق اهداف بازاریابی و فروش خود گام بردارند و به دنبال ایجاد ارزش افزوده برای سازمان خود باشند. اما با وجود ابزارهای بازاریابی برخی از مدیران کماکان اصرار بر استفاده از روشهای سنتی دارند که علاوهبر تحمیل هزینههای سنگین به شرکت، نتیجه مثبتی نیز با توجه به هزینه صرف شده نخواهد داشت.
امروزه به درستی میتوان گفت که تبلیغات هزینه است. در گذشته حرف اغلب کارشناسان این بود که تبلیغات هزینه نیست و با نگاه سرمایهگذاری باید به این مقوله نگاه کرد. اما دید کارشناسی مبتنی بر زمان و شرایط رقم میخورد. در حال حاضر اگر شرکتی از رسانههای تبلیغاتی هوشمندانه و بر پایه برنامهریزیهای بازاریابی استفاده نکند، محکوم به شکست است. شکست لزوما به معنی تعطیلی کسبوکار شما نیست، بلکه به این معنی است که در رقابت با رقبای خود بر سر تصاحب سهم بازار، سهم ذهنی مخاطبان از برند و... بر مبنای معیار هزینه به فایده نتوانستهاید برنده میدان باشید. توجه داشته باشیم که مشاوران رسانهفروش دردی از سازمان شما دوا نمیکنند. سازمانها باید برنامه جامع بازاریابی خود را به دست متخصصان بسپارند و در بخشهای مختلف بر اساس طرح بازاریابی گام بردارند. در این مطلب مدیریتی سعی شد تا علاوهبر طرح مساله، راهحل آن در حوزههای مختلف بیان شود. برای حفظ بقا و پس از آن رشد و تعالی و کسب افتخارات بیشمار، از همین امروز با نگاهی متفاوت شروع کنید.
ارسال نظر