کلیدهای پنج گانه موفقیت و رهبری پیروزمندانه

نویسنده: میشل بلندینگ

مترجم: سید حسین علوی لنگرودی

alavitarjomeh@gmail.com

هنگامی که به زندگی و عملکرد درخشان مدیران و رهبران جوان و مبتکری که در دهه‌های اخیر ظهور کرده و دنیای تکنولوژی و ارتباطات را دگرگون ساخته‌اند نگاهی بیندازیم در می‌یابیم که اغلب آنها از اصول و مبانی مشابهی پیروی کرده‌اند که از آنها می‌توان با عنوان «کلیدهای پنج گانه موفقیت و رهبری پیروزمندانه» یاد کرد. مدیران جوان و تازه کاری که می‌خواهند وارد دنیای پیچیده و متغیر مدیریت و رهبری سازمان‌ها شوند، اما هنوز مهارت‌ها و توانمندی‌های لازم را در این زمینه کسب نکرده‌اند می‌توانند با این کلیدهای طلایی هر در بسته‌ای را باز کرده و خیلی زود به مدیری بزرگ و تاثیرگذار تبدیل شوند و همان مسیری را طی کنند که پیش از این، بزرگانی چون استیو جابز، بیل گیتس و غیره در آن قدم گذاشته‌اند. اما این بزرگان چگونه و از چه راه‌هایی توانسته‌اند شرکت‌های خود را از فراز و نشیب‌های عظیم دنیای پرآشوب و غیر قابل پیش‌بینی امروز عبور دهند و به چنین کامیابی‌های بی‌نظیری دست یابند؟ چه وجوه اشتراکی بین این رهبران موفق و افسانه‌ای وجود دارد ؟ و ما چه درس‌هایی را می‌توانیم راجع به استراتژی‌های موفقیت از آنها بیاموزیم؟

به‌طور کلی پنج استراتژی کلیدی مشترک در میان اغلب بزرگان و نام آوران دنیای مدیریت و رهبری وجود داشته است که هر مدیری می‌تواند و باید آنها را بیاموزد و به‌کار ببندد. این استراتژی‌ها عبارت است از:

۱- به جلو نگاه کن و در گذشته تامل کن.

۲- شرط‌بندی‌های بزرگ انجام بده اما هیچ وقت روی شرکت خود شرط بندی نکن.

۳- یک سیستم و مجموعه کامل را به وجود بیاور و نه فقط یکسری محصولات.

۴- از تمام قدرت خود بهره ببر.

۵- سازمان را بر محور توانمندی‌های شخصی خود استوار کن.

یکی از واقعیت‌های دنیای کسب و کار این است که علت اصلی شکست و ناتوانی مدیران ارشد شرکت‌ها و سازمان‌ها در این نیست که آنها از چنین ایده‌های بزرگی بی‌خبر و محروم هستند، بلکه مشکل در اینجاست که آنها نمی‌دانند امروز چه باید بکنند تا به نتایج فردا دست یابند درحالی‌که موفق‌ترین مدیران و رهبران دهه‌های اخیر کسانی بودند که هم فردا را می‌دیدند و هم می‌دانستند امروز چه باید بکنند. به عنوان مثال، بیل گیتس کسی بود که قادر بود جهانی را تصور کند که در آن، روی هر میزی در ادارات و خانه‌ها، یک کامپیوتر وجود داشته باشد. او این تصور را زمانی در ذهن خود پرورش می‌داد که اصلا کامپیوتر به وجود نیامده بود. علاوه‌بر این، او به درستی دریافته بود که تنها راه برای سرمایه‌گذاری روی این آینده عبارت است از متمرکز کردن انرژی‌اش روی کنترل دنیای نرم‌افزار نه سخت‌افزار.

اندرو گراو نیز کسی بود که از قبل، فروپاشی و ضعف صنعت کامپیوترهای ترکیبی افقی را دیده بود و به همین دلیل، عمده تمرکز ذهنی و عملی خود را بر محور اجزای هسته‌ای کامپیوترها و ریزپردازنده‌ها قرار داد و در نهایت توانست چیزی را پدید آورد که امروز زینت بخش بسیاری از تبلیغات و ظاهر کامپیوترهاست؛ « Intel Inside». او کسی بود که محصولی را در ذهن خود ایجاد و سپس آن را در دنیای واقعی تولید کرد که تا پیش از آن، کسی نه آن چیز را دیده بود و نه درک مشخصی از ماهیت آن داشت و به همین دلیل هم بود که گراو توانست کلیت ساختار صنعت نیمه‌رساناها را برای همیشه دگرگون سازد. استیو جابز بزرگ نیز کسی بود که آینده‌ای را می‌دید که در آن، مصرف‌کنندگان غیر از کامپیوترهای خانگی یا لپ‌تاپ، از یکسری تجهیزات الکترونیکی دیگر برای سرگرم شدن و ارتباط برقرار کردن استفاده می‌کنند و همین تصویر او از آینده بودکه پیدایش و گسترش ipad,iphone,ipod را موجب شد.

ایجاد سیستم

یکی از وجوه اشتراک این شخصیت‌های تاثیرگذار عصر ما در این واقعیت نهفته است که آنها فقط به ابداع یک یا چند محصول اکتفا نکردند، بلکه یکسری سیستم‌ها و پلت‌فرم‌های کاربردی و موثری را به وجود آوردند که دارای بهترین مزایای رقابتی و به هم پیوستگی فوق‌العاده‌ای با سایر محصولات شرکت هستند. سیستم عامل مایکروسافت یعنی ویندوز را در نظر بگیرید: بیل گیتس با ایجاد این سیستم و پلت‌فرم توانست سایر محصولات تولید شده در شرکت مایکروسافت را که دارای بیشترین هماهنگی و سازگاری با محیط سیستم عامل‌های این شرکت بود، در حجم وسیع به فروش برساند از جمله برنامه‌های موفق و پرطرفداری چون windows mediaplayer , Internet explorelو word.

گراو نیز در اواخر دهه ۱۹۸۰، هنگامی که مهندسان شرکت اینتل به دنبال طراحی پردازنده موثرتری بودند، یک تصمیم حیاتی و تعیین کننده گرفت و پلت‌فرم اینتل را ایجاد کرد، سیستمی که به مراتب مفیدتر و آینده دارتر از یک محصول پرطرفدار بود. استیو جابز همچنین تصمیم خطیری را با شجاعت اتخاذ کرد، زمانی که تصمیم گرفت تا به جای تمرکز بر محصولات، پلت‌فرم جدید موسیقی iTunes را برای کامپیوترهای شخصی و همچنین آی‌پدها و آی‌فون‌ها راه‌اندازی کند و همین تصمیم تاریخی او بود که باعث شد شرکت اپل، بازار جهانی کامپیوترهای موبایل را به تسخیر درآورد. حال تصور کنید اگر استیو جابز به جای تفکر سیستمی و پلت‌فرمی فقط به یک محصول مثلا iTunes اکتفا می‌کرد، در آن صورت، چیزی به نام آی‌فون در دستان ما نبود!

آری تمام این بزرگان در ابتدای فعالیت‌شان با چالش‌ها و دشواری‌های بسیاری دست و پنجه نرم کردند، اما با به‌کار بستن استراتژی‌ها و کلیدهایی که به پنج مورد آنها در این مقاله اشاره شد توانستند بسیاری از غیرممکن‌ها را ممکن سازند و نامشان را در تاریخ جاودانه سازند کاری که هر مدیر جوان و تازه کاری در هر گوشه از جهان می‌تواند انجام دهد و به چهره‌ای جهانی و ماندگار تبدیل شود.

منبع: Management Journal American