داستانی الهامبخش برای تحقق رویای کارآفرینی شما
نویسنده: Tim Denning
مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد
طی ۱۲ ماه گذشته، کندوکاو روحی زیادی انجام دادهام. ساعتها تلاش کردم رویای غایی خودم را بشناسم و ابزاری برای ارزش افزوده به دنیا پیدا کنم. قبل از پیمودن این مسیر، میترسیدم که به چه جوابی ممکن است برسم. مطمئنا باید با واقعیتهای سختی روبهرو میشدم. در آن موقع، به تازگی از سفر سانفرانسیسکو بازگشته بودم و در آنجا با یک مرد معروف ملاقات کردم. تنظیم آن قرار ملاقات از نظرم غیرممکن بود و فکر میکردم هیچگاه رخ نخواهد داد.
نویسنده: Tim Denning
مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد
طی 12 ماه گذشته، کندوکاو روحی زیادی انجام دادهام. ساعتها تلاش کردم رویای غایی خودم را بشناسم و ابزاری برای ارزش افزوده به دنیا پیدا کنم. قبل از پیمودن این مسیر، میترسیدم که به چه جوابی ممکن است برسم. مطمئنا باید با واقعیتهای سختی روبهرو میشدم. در آن موقع، به تازگی از سفر سانفرانسیسکو بازگشته بودم و در آنجا با یک مرد معروف ملاقات کردم. تنظیم آن قرار ملاقات از نظرم غیرممکن بود و فکر میکردم هیچگاه رخ نخواهد داد. بخش خطرناک آن این بود که هیچ برنامه از پیش تعیینشدهای نداشتم. وقتی وارد دفترش شدم که وقتش را بگیرم، ابتدا بهطور دقیق هیچ حرفی برای گفتن نداشتیم.
گرچه ممکن است شبیه یک استراتژی احمقانه به نظر بیاید، اما این جلسه یکی از بهترین جلسات در طول زندگی من بود. همه آنچه انجام دادم تسهیم یک ایده کسبوکار بود که من و دوستم در مورد آن صحبت کرده بودیم. برخلاف انتظارم، او ایده من را دوست داشت و خواستار دخیل شدن در آن شد. در 10 دقیقه بعدی جلسه، او خیلی سریع نام عدهای از افراد مشهور را برد و به من گفت که میخواهد من را به هر کدام از آنها معرفی کند. هیجان ناشی از آن، برای من غیرقابل کنترل بود و تلاش میکردم خودم را آرام نشان دهم. وقتی همه چیز بر وفق مرادتان هست و شما انتظار آن را ندارید چه میکنید؟ تشکر کرده و شروع بهکار کنید. این توافق به سرانجام رسید و ماهها کار سخت پیشرو بود. وقتی قرار باشد به نتیجهای دلچسب برسید، سختی کار برایتان دلچسب خواهد بود. مساله دیوانهکنندهتر این بود که ایده من به ریشههایی که در موسیقی داشتم برمیگشت. تمام سالهایی که صرف موسیقی کرده بودم، به هدر نرفته بود و مثل یک برنامه پنهان نهادینه شده بود. بر همین اساس، در اینجا چند مسیر را که به تحقق رویاهاتان کمک میکند، بازگو میکنم:
۱) شبکهسازی همه چیز است
این فرمول بسیار اساسی و مهم است: هر چه با افراد بیشتری که به رویای شما ربط دارند رفتوآمد داشته باشید، به تحقق رویای خود نزدیکتر خواهید شد. قرار گرفتن در کنار این افراد به تنهایی کافی نیست. باید کنجکاو باشید و با آنها گفتوگو کنید. آنچه تاکنون به شما نگفتهام این است که پیش از یافتن افراد درست، باید در صدها موقعیت با افراد اشتباه زمان صرف میکردم. آیا شما دارای چنین صبر و شکیبایی هستید؟
۲) در پیگیری هدف خود بیرحم باشید
روزهایی خواهد بود که به نظر میرسد میلیونها کیلومتر از رویایتان فاصله دارید. اما نگذارید این فکر مخرب برنامههای شما را نابود کند. تا زمانی که برای تمرکز بر تلاش و کوشش خود آماده نباشید، شکست خواهید خورد. قرار گرفتن در اتاق درست، با افراد درست، نتیجه یک سال تلاش من برای ارتباط با آنها بود. هر روشی که استفاده کردم به شکست انجامید. با هیچ کدام از افرادی که قول معرفی من به آنها داده شده بود، ملاقات نکردم. اما سرانجام توانستم یکی از آنها را ببینم. بنابراین اگر مصر باشید، این امر میسر میشود.
۳) متمرکز شوید
باید مانند یک ژنرال ارتش برای رفتن به جنگ، یک استراتژی داشته باشید. رویای شما مانند جنگ است. کار مهمی که از بدو تصمیمگیری و برای پیگیری رویای خود انجام میدهید، متمرکز شدن بر یک چیز است. هر مساله دیگر در لیست شما باید دور ریخته شود. کوچکترین چالش در زبانی که برای توصیف رویای خود استفاده میکنید، میتواند تمام این تفاوتها را بسازد.
۴) همه چیزهای زائد در زندگی خود را دور بریزید
فضای هدر رفته در کمد لباس شما وجود دارد. فضای هدررفته در لیست مخاطبان تلفن همراه شما وجود دارد. رویاها زمانی محقق میشوند که یک نگرش مینیمالیستی بهکار برده شود. تنها قدمی که برای نزدیک شدن به رویایم برداشتم کاهش همه این هدررویها بود. اتلاف یعنی افرادی که باعث میشوند احساس بدی داشته باشم و داراییهایی که زمان و پول من را هدر میدهند.
۵) هیجان خود را بروز دهید
این امر نکته بسیار مهمی است. زمانی که شادی بیحد و حصر و اشتیاق فوقالعاده از رویایتان را نشان میدهید و اجازه میدهید اشتیاقتان بدرخشد، افراد نسبت به ایده شما علاقه نشان خواهند داد. ایدهها به تنهایی بیارزش هستند. چیزی که آن مرد معروف را در دفترش به هیجان واداشت، اشتیاقی بود که من برای اجرایی کردن ایدهام نشان دادم. وقتی همه چیز را بیرون ریختم، او میخواست بخشی از این هیجان مال خودش باشد.
۶) بعضی کارها را دیوانهوار انجام دهید
وقتی کاری را بهطور جدی دیوانهوار انجام میدهید، خودتان را مجبور میکنید که از حوزه امنتان بیرون بیایید. حوزه امن شما چیزی است که موفقیتتان را تخریب میکند. من برای این کار به بازیهای آبی روی آوردم. نمیدانم چرا این کار را کردم. حتی نمیدانستم آیا آن را دوست دارم یا نه. یک نفر آن را پیشنهاد کرد و به جای فکر کردن در موردش، فقط قبول کردم. من الگویی را شکستم و این چیزی است که باعث میشود به تحقق رویایتان نزدیکتر شوید.
۷) تلاش نکنید پاسخ همه سوالها را داشته باشید
بشر همواره میخواهد همه چیز را بداند. شاید من بدترین نمونه این افراد هستم. همیشه میخواهم پاسخ همه چیز را زودتر از موعد بدانم. شاید این نوعی از «وسواس فکری» باشد. تجربیات نامرتبط زیادی وجود دارد که در زندگی شما اتفاق خواهد افتاد؛ تجربیاتی که علت آنها را نخواهید دانست. تنها نکتهای که میتوانم بگویم این است که این تجربیات میتوانند به رویای شما مرتبط باشند و سرانجام ضرورت آن را درک خواهید کرد. وسواس در برنامهریزی هر جنبه از رویایتان را کنار بگذارید و بر عملکرد و تلاش برای چیزهای جدید تمرکز کنید. تا زمانی که متعهد به انجام عمل باشید، پاسخها در زمان درست در دسترس خواهند بود. امیدوارم این امر برای شما نیز اتفاق بیفتد و به رویای خود جامه عمل بپوشانید.
منبع: entrepreneur
ارسال نظر