شاد بودن در کار به معنای نبود سختی نیست
نویسنده: کارل استایب
مترجم: سیدحسین علوی لنگرودی
alavitarjomeh@gmail. com
قسمت چهاردهم
این ایده که افراد عاشق کارشان، همیشه و در همه حال شاد هستند، یک افسانه است. البته آنها کسانی هستند که آسانتر شاد میشوند و شاد میمانند، اما این تمام قصه آنها نیست. شاید شما هم دوستانی داشته باشید که عاشقانه کارشان را دوست دارند و شاید همین مساله حسادت شما را هم برانگیخته باشد. اما شما آنها را در دوران خاص ندیدهاید.
نویسنده: کارل استایب
مترجم: سیدحسین علوی لنگرودی
alavitarjomeh@gmail.com
قسمت چهاردهم
این ایده که افراد عاشق کارشان، همیشه و در همه حال شاد هستند، یک افسانه است. البته آنها کسانی هستند که آسانتر شاد میشوند و شاد میمانند، اما این تمام قصه آنها نیست. شاید شما هم دوستانی داشته باشید که عاشقانه کارشان را دوست دارند و شاید همین مساله حسادت شما را هم برانگیخته باشد. اما شما آنها را در دوران خاص ندیدهاید. فرض کنید آنها در ساعت ۱۰ شب و در حال کار کردن روی پروژهای سخت و پیچیده هستند. اگر از آنها در آن لحظه بپرسید که آیا شادند و احساس شادی میکنند، به احتمال زیاد خواهند گفت: «نه.» تفاوت آنها با سایرین در این است که از دردسرها و دشواریها برای آماده و شادتر شدن استفاده میکنند و آن را به ابزاری برای رشد و تعالی خود تبدیل میکنند. باید دانست که هیچ راهی برای تثبیت وضعیت عاطفی و احساسی افراد و همیشه شاد بودن و شاد ماندن آنها وجود ندارد، چراکه حتی شادترین افراد نیز با مشکلات بسیاری دست به گریبان هستند. مهم این است که شما آگاه باشید بین شادی و ناخشنودی در کارتان در نوسان هستید و میتوانید روی افکار و عواطف خود کار کنید.
افراد باهوش میتوانند از گرفتاریها و دردسرهای کاریشان برای کمک به خود برای شادتر شدن بهره ببرند. پس دفعه بعد که در کارتان دچار گرفتاری شدید، عکسالعملهای خود را بهطور کامل کنترل کنید و به ندای درونی و افکارتان گوش فرادهید. برای این کار، گاه به پیادهروی در طبیعت، تمرین یوگا یا هر کار دیگری که به شما آرامش میدهد، بپردازید. اندیشیدن به زیباییهای طبیعت تا حد زیادی به بهتر شدن دیدگاهها کمک میکند. من در برخی موارد با فکر کردن به آدمهای فوقالعاده و با تمرکز بر ابعاد مثبت زندگی توانستهام به درک بهتر و روشنتری از ریشه مشکلات برسم و با انجام این تمرینها میتوانم دریابم که برخی از نیازهایم برآورده نشدهاند.
یادم میآید دورههایی بوده که برای شرکتی کار میکردم که رئیس آن هیچگاه مرا مورد تشویق و تحسین قرار نمیداد. من نیاز داشتم تا ارزش کاری که در آنجا انجام میدادم را ارزیابی کنم. او در زمانهایی که در اوج فشار کاری بودم و زیر بار کار در حال له شدن بودم، به من ایراد میگرفت. هنگامی که این وضعیت را دیدم، فهمیدم باید از چند همکارم در این مورد نظر بخواهم. آنها ضمن ارائه ارزیابیهای صادقانه از وضعیتم به من توصیههایی کردند و همین شد که من اعتماد کافی برای استعفا دادن از آن شغل و پیدا کردن مکان بهتری برای کار کردن را بهدست آوردم.راستی آخرینباری که در کارتان دچار گرفتاری شدید کی بود؟ کدام نیازهایتان برآورده نشد؟ چگونه توانستید راهی برای برآورده شدن نیازهایتان بیابید؟ به یاد داشته باشید که اگر هیچ مشکل و گرفتاری خاصی در حل کارتان ندارید، این به آن معناست که شاید در کارتان به اندازه کافی رشد نکردهاید. گرفتاریهای شغلی مملو از درسهایی برای رشد و قویتر شدن هستند و با مدیریت درست آنها میتوان احساس خوشایندی نسبت بهکار یافت.
منبع: کتاب Work Happy now
ارسال نظر