برای صد ساله شدن باید نخست متولد شد
۸ اشتباه رایجی که از مدیران تازهکار سر میزند
مترجم: سیدحسین علوی لنگرودی
alavitarjomeh@gmail. com
بسیاری از مدیران باتجربه و موفق وقتی به یاد نخستین روزها یا ماههای مدیریتشان میافتند ممکن است به اشتباهات و ناشیگریهای آن زمان خود بخندند. معمولا این دوران برای اغلب مدیران بیتجربه مملو از آزمون و خطا است و اشتباهات مشابهی از آنها سر میزند که از یکسو حاوی درسهای آموزنده و ارزشمندی است که در آینده بهکار مدیران خواهد آمد و از سوی دیگر باعث عقب افتادن یا شکستهای فاحشی میشود که جلوگیری از آنها بسیار مفید خواهد بود و مدیران تازهکار را بعد از مدت کوتاهی به مدیران مجرب و بزرگی تبدیل خواهد کرد.
مترجم: سیدحسین علوی لنگرودی
alavitarjomeh@gmail.com
بسیاری از مدیران باتجربه و موفق وقتی به یاد نخستین روزها یا ماههای مدیریتشان میافتند ممکن است به اشتباهات و ناشیگریهای آن زمان خود بخندند. معمولا این دوران برای اغلب مدیران بیتجربه مملو از آزمون و خطا است و اشتباهات مشابهی از آنها سر میزند که از یکسو حاوی درسهای آموزنده و ارزشمندی است که در آینده بهکار مدیران خواهد آمد و از سوی دیگر باعث عقب افتادن یا شکستهای فاحشی میشود که جلوگیری از آنها بسیار مفید خواهد بود و مدیران تازهکار را بعد از مدت کوتاهی به مدیران مجرب و بزرگی تبدیل خواهد کرد. در اینجا به ۸ اشتباه متداول بین مدیران تازهکار اشاره شده است.
اشتباه شماره 1: دستاوردهای فردی افراد اهمیتی برای من ندارد: هیچکس نمیتواند منکر اهمیت و اولویت داشتن دستاوردها و موفقیتهای تیمی و سازمانی باشد، اما این به آن معنا نیست که موفقیتها و دستاوردهای تک تک افراد مهم و قابل توجه نیست. بنابراین باید به دستاوردها و موفقیتهای فردی افراد در کنار پیشرفتهای گروهی آنها توجه و آنها را نیز تشویق کرد.
اشتباه شماره 2: من نباید انعطافپذیر باشم و باید با همه چیز قاطعانه برخورد کنم: اصرار بیش از حد مدیران بر قاطعانه عمل کردن و عدم تغییر دادن خط مشی خود یکی از خطاهای مهلک در میان مدیران کمتجربه است که میتواند موجب شکلگیری و گسترش شکافی عمیق بین آنها و کارکنان شود و به رابطه آنها لطمه بزند. حضور یک مدیر انعطافناپذیر و سرسخت باعث افت شدید انرژی و علاقه کارکنان در محل کار میشود. البته این به آن معنا نیست که مدیران باید سیاست تزلزل شخصیتی را در پیش گیرند، بلکه به معنای اختیار دادن معقول و هدفمند به کارکنان برای انجام دادن کارها به شیوه مورد نظرشان است.
اشتباه شماره 3: کارکنان من نمیتوانند و نباید دورکاری کنند: کار کردن از راه دور و کمک گرفتن از فضای مجازی برای انجام کارها به نحو روزافزونی در حال گسترش است، به طوری که شاهد آن هستیم که بسیاری از کارکنان بهویژه در استارت آپها از راه دور و با کمک گرفتن از تکنولوژیهای نوین کارهایشان را انجام میدهند. امروزه برخی از شرکتها این اجازه را به کارکنانشان میدهند تا در منازلشان و از طریق اینترنت و سایر تکنولوژیهای ارتباطی بخشی از کارها و وظایفشان را انجام دهند. بنابراین اصرار بیش از حد مدیران بر حضور فیزیکی کلیه کارکنان در محل کارشان امری نادرست و بیفایده خواهد بود، همچنین تحقیقات نشان داده که ارتباط مستقیم و مثبتی بین استفاده از اینترنت برای انجام کار و دورکاری و احساس شادی در کارکنان وجود دارد.
اشتباه شماره 4: من باید فاصلهام را با کارکنان حفظ کنم: بعضی از مدیران کمتجربه به اشتباه فکر میکنند که فاصله گرفتن از کارکنانشان و کمتر روبهرو شدن با آنها به معنای با صلابت بودن و حفظ فاصله بین مدیریت و کارکنان است، درحالیکه هیچگاه نمیتوان فقط به کارکنان دستور داد و پس از آن هیچ مراودهای با آنها نداشت، چرا که کارکنان هر سازمانی اگر چه به میزان مشخصی آزادی عمل و اختیار در تصمیمگیری و اجرا نیاز دارند، اما حتما باید با مدیریتشان تعامل داشته باشند و از آنها راهنمایی بخواهند. این ارتباط باید به شکلی آزاد و نامحدود شکل گیرد تا کارها در مسیر درست و مناسب قرار گیرد.
اشتباه شماره 5: من به گرفتن بازخورد از اطرافیانم نیازی ندارم: اغلب مدیران جوان و تازهکار در ابتدای کار مدیریتیشان دچار نوعی احساس ناامنی و ترس از مقام و منصبشان هستند و به همین دلیل از موضعی دفاعی و گاه پرخاشگرانه در برابر هر گونه اظهار نظر و انتقاد از عملکردشان با دیگران برخورد میکنند. به همین دلیل هم هست که به ندرت پیش میآید کارکنانی که زیر نظر یک مدیر تازهکار مشغول فعالیت هستند در مورد عملکرد او با خود او صحبت کنند، درحالیکه همه میدانیم گرفتن بازخورد از دیگران تا چه اندازه میتواند به بهبود کیفیت کار مدیران کمک کند. تجربه ثابت کرده مدیری که از کارکنانش نظر میخواهد و به بازخورد کارهایش نزد آنها اهمیت میدهد میتواند به موفقیتهای چشمگیری دست یابد.
اشتباه شماره 6: من نیازی به شناختن کامل همه کارکنانم ندارم: متاسفانه بعضی از مدیرانی که در سنین جوانی به مقام مدیریت دست پیدا میکنند خیلی زود خود را گم میکنند و دچار نوعی از خودشیفتگی و غرور کاذب میشوند که در نتیجه آن برای کارکنان تحت امرشان ارزش چندانی قائل نمیشوند و به اشتباه فکر میکنند که نباید وقتشان را صرف شناختن افرادشان کنند و به آنها نه به عنوان یک انسان بلکه صرفا به عنوان ابزاری برای دستیابی به اهداف خودشان نگاه میکنند و همین نگاه ابزاری است که موجب میشود این نوع مدیران نتوانند بهطور کامل از پتانسیلها و توانمندیهای کارکنانشان آگاه و بهرهمند شوند. در نقطه مقابل، مدیرانی هم هستند که میتوانند با درک و شناسایی درست و کامل افرادشان از تمام پتانسیلها و تواناییهای آنها در راستای پیشرفت خود، در شرکت تحت رهبریشان و البته خود آن افراد بهره ببرند.
اشتباه شماره 7: من نیازی به تدوین استراتژیهای جدید ندارم: وقتی یک مدیر زمام امور را در یک شرکت موفق و پیشرو در دست میگیرد ممکن است دچار این اشتباه بزرگ شود که شرکت دیگر به تعریف و تدوین استراتژیهای جدید نیازی ندارد و میتوان از استراتژیهای قبلی برای موفقیتهای بیشتر در آینده استفاده کرد، درحالیکه این یک تصمیم کاملا غلط و نابخردانه است و بر هر مدیر تازهکاری لازم است که استراتژیهای جدید و هدفمندی را پس از آغاز به کارش تدوین کند.
اشتباه شماره 8: نیازی به تفویض اختیارات نیست: گاهی اوقات مدیران تازهکار فکر میکنند خودشان یکتنه میتوانند تمام تصمیمات لازم و درست را اتخاذ کنند و بنابراین به تفویض اختیارات نیازی ندارند. آنها دچار این توهم هستند که اگر اتخاذ تمام تصمیمات درست در شرکت بهوسیله آنها انجام شود و به موفقیتهای چشمگیر منتهی شود، تمام این پیشرفتها به حساب خود آنها و توانایی مدیریتیشان نوشته خواهد شد، درحالیکه آنها این اصل مسلم را فراموش کردهاند که موفقیت هر سازمانی مستقیم یا غیرمستقیم در سایه مدیریت درست شکل میگیرد و مدیریت آن عامل محرکه پیشرفتها شناخته میشود. البته بخشی از بیمیلی مدیران جوان برای تفویض اختیارات به بیاعتمادیشان نسبت به کارکنانشان مربوط میشود که همین محافظهکاری نابجا موجب بروز خسارات بسیاری میشود.
منبع: BusinessWeek
ارسال نظر