نویسنده: Diane Mulcahy

مترجم: مریم مرادخانی 

وقتی دانشجویان مدیریت اجرایی در کلاس از من سوال می‌کنند «چگونه می‌توانیم خودمان را برای ورود به شغل آینده‌مان آماده کنیم؟» در پاسخ به آنها می‌گویم: «دنبال شغل (ثابت) نگردید.»شاید چنین توصیه‌ای کمی عجیب به نظر برسد، به‌خصوص برای دانشجویان مدیریت اجرایی. به هر حال این رشته به گونه‌ای طراحی شده که بسیاری از فارغ‌التحصیلان را بلافاصله پس از پایان تحصیلات، روانه سطوح ارشد سازمان‌های معتبر می‌کند و بسیاری از این دانشجویان با هدف پیدا کردن شغل، این رشته را انتخاب می‌کنند، اما مشکل اینجاست که شغل‌های ثابت دیگر مثل سابق نیستند. در مقایسه با گذشته، مشاغل کمتری ایجاد می‌شوند و شرکت‌ها دیگر مثل گذشته امنیت شغلی کارکنان را تامین نمی‌کنند.

این روزها گرایش کارکنان و شرکت‌ها نسبت به اقتصاد گیگی و کارهای انعطاف‌پذیر و مستقل افزایش یافته و همین تغییر گرایش، نحوه کار کردن افراد را دگرگون ساخته است. براساس تحقیقات موسسه مک‌کینزی، حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد جمعیت نیروی کار جهان به‌طور مستقل کار می‌کنند و این آمار به سرعت رو به افزایش است.بهترین توصیه من به دانشجویان این است که حتی‌الامکان مهارت‌هایی کسب کنند تا در دنیای کارهای مستقل به موفقیت دست یابند. در کلاس مدیریت اجرایی من به دانشجویان توصیه می‌کنم که دنبال شغل ثابت نگردند. اما چرا؟

نخست اینکه مشاغل تمام ‌وقت رو به زوال هستند. در گذشته بخش خصوصی قادر بود سالانه با نرخ ۲ تا ۳ درصد، تعداد قابل توجهی شغل ثابت ایجاد کند. در سال ۲۰۰۰، همزمان با حباب اقتصادی موسوم به «دات کام»، این نرخ به کمتر از ۲ درصد کاهش یافت و در سال ۲۰۰۸ به کمترین میزان خود در طول تاریخ، یعنی کمتر از یک درصد رسید و تا پایان سال ۲۰۱۵ این رقم همچنان زیر یک درصد بود. «لری کتز» و «آلن کروگر»، دو اقتصاددان مشهور طی مطالعات خود دریافتند که رشد خالص اشتغال در ایالات متحده در دهه گذشته، تنها مربوط به حوزه مشاغل موقتی یا همان اقتصاد گیگی بوده است، نه مشاغل ثابت.یکی دیگر از دلایل کاهش اشتغا‌ل‌زایی این است که موتور ایجاد اشتغال از حرکت ایستاده است. همه ما می‌دانیم که کسب‌وکارهای نوپا بیش از سایر کسب‌وکارها شغل ایجاد می‌کنند، اما این روزها در مقایسه با سال‌های گذشته، کسب‌وکارهای کمتری راه‌اندازی می‌شوند و تعداد معدودی که شروع به‌کار می‌کنند، شغل‌های کمتری ایجاد می‌کنند. در گذشته در ایالات متحده استارت‌آپ‌ها سالانه حدود ۳ میلیون شغل ایجاد می‌کردند، اما حالا این رقم به حدود ۲میلیون شغل در سال کاهش یافته است.

در حال حاضر شرکت‌ها به جای اینکه اشتغال‌زایی کنند، «کارها» را از دل «شغل‌ها» بیرون می‌کشند. در واقع اقتصاد گیگی کار را از شغل تفکیک کرده است. به‌عنوان مثال در یک نشریه فرضی، تعداد افرادی که به‌صورت تمام وقت تحت «عناوین شغلی» مختلف مشغول به‌کار هستند به نسبت سابق کمتر است، اما «کارهای» متعددی وجود دارد که حالا توسط کارکنان مستقل انجام می‌شود. در گذشته در شرکت‌ها جایگاهی تحت‌عنوان «مدیر بازاریابی» وجود داشت، اما حالا وظایف یک مدیر بازاریابی از سوی این سه نفر انجام می‌شود: یک مسوول شبکه‌های اجتماعی، یک دفتر روابط عمومی و یک مشاور استراتژی بازاریابی که هر سه به صورت مستقل و قراردادی برای شرکت کار می‌کنند. در اقتصاد گیگی، شغل‌ معنایی ندارد، بلکه آنچه مهم است کار است. توصیه من به دانشجویانم این است که به جای آنکه به دنبال شغل بگردند، به دنبال کار باشند. این روزها کار فراوان است اما شغل به سختی یافت می‌شود. دلیل دوم این است که این روزها کارمند تمام وقت، آخرین گزینه سازمان‌هاست. در حقیقت شرکت‌ها ترجیح می‌دهند به جای استخدام کارمند ثابت، مدل کسب‌وکار خود را به گونه‌ای طراحی کنند که نیاز به جذب نیروی کار ثابت به حداقل برسد. یک نیروی کار ثابت، گرانترین و انعطاف‌ناپذیرترین منبعی است که در حال حاضر وجود دارد و این دو ویژگی، برای شرکت‌های آمریکایی و استارت‌آپ‌های «سیلیکون ولی» اصلا جذاب نیست. در ایالات متحده، ساختار بازار کار کهنه و منسوخ است. در آنجا سازمان‌ها ناچارند برای استخدام کارکنان تمام وقت، بیشترین میزان مالیات را پرداخت کنند و موظفند به این کارکنان حق بیمه و مزایا پرداخت کنند. این به این معنا است که استخدام یک کارمند ثابت بیش از یک کارمند مستقل هزینه دارد (حدود ۴۰ درصد). همچنین تجربه نشان داده که گرایش بازارهای بورس و سرمایه نسبت به شرکت‌هایی که تعداد کارکنان آنها کم یا محدود است، بیشتر است. تعجبی ندارد اگر این روزها شمار شرکت‌هایی که به استخدام کارکنان نیمه‌وقت، مستقل و قراردادی و اتوماسیون و برون‌سپاری پروژه‌ها روی می‌آورند، گسترش یافته است.

البته منظورم این نیست که کارکنان تمام‌وقت به‌زودی از عرصه کسب‌وکار محو می‌شوند. سازمان‌ها همواره به کارکنانی که دارای نقش‌های کلیدی هستند یا در سطوح ارشد مدیریتی فعالیت می‌کنند نیاز خواهند داشت و بنا به دلایلی ترجیح می‌دهند این افراد را به‌صورت تمام وقت استخدام کنند. اما خارج از محدوده کارکنان ارشد و کلیدی، انگیزه‌های اقتصادی متعددی وجود دارد که باعث می‌شود شرکت‌ها از استخدام سایر کارکنان به صورت تمام وقت اجتناب کنند. بهترین استراتژی برای دانشجویان این است که خود را برای انجام کارهای مستقل آماده کنند، نه مشاغل تمام وقت. دلیل سوم این است که کار سنتی دیگر پاسخگوی نیازهای افراد نیست، دست کم در ایالات متحده. امنیت شغلی معنای خود را از دست داده و در بسیاری از شرکت‌ها، درآمدهای بالا، مزایای سخاوتمندانه و حقوق و بیمه بازنشستگی که روزگاری جزو جدایی‌ناپذیر شغل‌های ثابت بودند، به مرور کمرنگ یا ناپدید می‌شوند. بر اساس تحقیقات موسسه گالوپ، حدود ۷۰ درصد از آمریکایی‌ها در انجام کارها مشارکتی ندارند برعکس، نظرسنجی موسسه مک‌کینزی روی بیش از ۸۰ هزار کارمند نشان داده که کارکنان مستقل از مشاغل خود رضایت بیشتری دارند تا کارکنان تمام‌وقت. انعطاف‌پذیری، حق انتخاب، استقلال و آزادی عمل از جمله عواملی هستند که باعث شده‌اند بسیاری از افراد کارهای مستقل را به مشاغل استخدامی ترجیح دهند. هرچند اقتصاد گیگی با سرعت گسترش می‌یابد، اما برنامه‌های مدیریت اجرایی هنوز با این تحولات همسو نشده‌اند. تعداد کارکنان مستقل در مدارس کسب‌وکار رو به افزایش است، اما مدارک تحصیلی، محتوای آموزشی و دوره‌های کارآموزی در این مدارس هنوز به گونه‌ای است که دانشجویان را برای ورود به مشاغل سنتی و تمام‌ وقت آماده می‌کند. دانشجویانی که دوست دارند به‌صورت پروژه‌ای و مستقل کار کنند، به حال خود رها می‌شوند. این رویه باید تغییر کند. باید در برنامه‌های مدیریت اجرایی تجدید نظر شود تا دانشجویان بتوانند در اقتصاد گیگی به موفقیت دست یابند.

منبع: HBR