آنچه دولتها میتوانند برای پایداری انجام دهند
نویسندگان: دارسی هیچکاک و مارشا ویلارد
مترجم: مهدی نیکوئی
nikoueimahdi@gmail. com
اهمیت پایداری و توجه به آثار اجتماعی و زیستمحیطی فعالیتهای اقتصادی روز به روز افزایش مییابد. این مساله بهدلیل به خطر افتادن حیات بلندمدت جوامع در سالهای آینده بیش از پیش هم مورد تایید قرار خواهد گرفت. در این میان، نقشی که هر کدام از گروههای مختلف جامعه برای پایدارسازی فعالیتهای اقتصادی میتوانند داشته باشند، تفاوت بسیاری با یکدیگر دارد، اما شاید بتوان با قطعیت گفت که دولتها بیشترین نقش را میتوانند در دستیابی به پایداری ایفا کنند.
نویسندگان: دارسی هیچکاک و مارشا ویلارد
مترجم: مهدی نیکوئی
nikoueimahdi@gmail.com
اهمیت پایداری و توجه به آثار اجتماعی و زیستمحیطی فعالیتهای اقتصادی روز به روز افزایش مییابد. این مساله بهدلیل به خطر افتادن حیات بلندمدت جوامع در سالهای آینده بیش از پیش هم مورد تایید قرار خواهد گرفت. در این میان، نقشی که هر کدام از گروههای مختلف جامعه برای پایدارسازی فعالیتهای اقتصادی میتوانند داشته باشند، تفاوت بسیاری با یکدیگر دارد، اما شاید بتوان با قطعیت گفت که دولتها بیشترین نقش را میتوانند در دستیابی به پایداری ایفا کنند. سازمانها و ادارات دولتی از منابع بسیاری استفاده کرده و کارکنان زیادی هم در استخدام خود دارند. متاسفانه در حال حاضر نمیتوان وضعیت چندان پایداری در فعالیتهای سازمانها و نهادهای دولتی مشاهده کرد. میزان مصرف انرژی آنها بیش از اندازه است، در بسیاری موارد از محصولات و کالاهای سبز استفاده نمیشود، بهرهوری پایینی در فعالیتهای اقتصادی و عملیاتی آنها مشاهده میشود و در نهایت مدیرانی در آنها به مسوولیت رسیدهاند که آیندهنگر نبوده و خواستار بهترین عملکرد در کوتاهمدت (حتی به قیمت فدا کردن آینده) هستند. اگر این وضعیت در نهادهای وابسته به دولتها اصلاح شود، بخش قابلتوجهی از فعالیتهای اقتصادی اصلاح خواهند شد؛ ضمن آنکه بخشهای اقتصادی مهم و آلایندهای مانند نفت و گاز هم در حوزه فعالیت دولت است.
اما سهم قابل دستیابی دولت در پایداری، به این موارد عملکردی محدود نمیشود. دولت مسوول حفاظت از منافع جامعه و «اموال عمومی» است: آسمان، دریا و پهنههای آبی، شیلات و بخش زیادی از زمینهای عمومی. سازمانهای دولتی به وسیله توسعه زیرساختها و مقررات تشویقی، زمینه طرح و اجرای سایر اقدامات و مصوبههای شهری را فراهم میکنند. آنها با قانونگذاری و تدوین مقررات بر تمام فعالیتهای اقتصادی جامعه اثر میگذارند. به این صورت، با مشاهده نیاز به اصلاح یک فرآیند اقتصادی، دولت میتواند بهراحتی آن را به مسیر دلخواه و مناسب خود هدایت کند. به این صورت، تک تک تصمیمات دولتی در رسیدن به پایداری اهمیت مییابند.تصمیمات آنها تا حد زیادی تعیین کننده قابلیت زندگی جوامع و اثرات زیستمحیطی سبک زندگی ما است. به عنوان مثال، چین در ۲۰ سال گذشته رشد اقتصادی چشمگیری را رقم زد، اما اکنون بانک جهانی خبر میدهد که حدود ۸ درصد از تولید ناخالص داخلی (GDP) آنها از دست میرود. این زیان ۸ درصدی سالانه، ناشی از بیتوجهی به مسایلی زیستمحیطی است و هزینههای سنگینی که اکنون باید برای جبران آنها تحمل کرد. دولتها باید جوامع خود را به شکل یک سیستم یکپارچه مشاهده کرده و تصمیماتی بگیرند که بهطور همزمان، سلامت جامعه، اقتصاد و محیط زیست را بهبود ببخشد.
با این وجود، غالبا دورنگری و شجاعت کافی برای اتخاذ چنین تصمیماتی مشاهده نمیشود. حتی زمانی هم که دورنگری یا اندیشهای سالم برای تصمیمگیری وجود دارد، دولتها نمیتوانند به راحتی تغییرات زیادی ایجاد کنند. بسیاری از کارکنان دولتی و سازمانهای فعال اقتصادی بهدلیل فشار رقابت و منافع رقابتی خود، ترجیح میدهند همواره به یک شکل عمل کنند. آنها روشهای مرسوم و قدیمی را بهکار میگیرند که از نتیجه آن اطمینان بیشتری داشته باشند، اما مشکل آنجا است که بیشتر این روشها و شیوههای فعالیت، ناپایدار هستند. به همین دلیل است که در ایالات متحده، بیشتر شهروندان کشور دیگر احترام یا ارزشی برای نقش دولت خود قائل نیستند. با این حال، آنها همچنان خواهان جادههای خوب، مدارس عالی و امنیت بهتر هستند؛ همان خدماتی که دولت ارائه میکند. ایالات متحده در وضعیت بغرنجی گرفتار شده است: مردم نیاز به رهبری بیشتری از جانب دولت دارند، اما دولت صبر میکند تا نهادها و سازمانهای تحت نظرش، به آن فشار بیاورند. مشکل آنجا است که بسیاری از آنها خواهان حفظ وضعیت موجود هستند. در این میان، بسیاری از سازمانها و نهادهای دولتی تصمیمگیریهایی میکنند که خطرات بسیاری برای جامعه یا محیط زیست دارد و در نتیجه ما را به سمت جهان ناپایدارتر میفرستند، اما اندکی از سازمانها یا مسوولان را هم میتوان مشاهده کرد که تنها به فکر دوره چند ساله مسوولیت خود نیستند و آینده و صلاح کشور و مردم را دنبال میکنند. تصمیماتی که این گروهها اتخاذ میکنند، خطرات زیادی برای جایگاهشان داشته و در بین مردم و نمایندگان آنها مورد حمایت قرار نمیگیرد. حتی برخی از مسوولان ممکن است بهدلیل همین تصمیمات و جهتگیریها پست و مقام خود را از دست بدهند، اما ترجیح میدهند که در دوره کوتاه مسوولیتشان، نفع بیشتری به اجتماع و محیط زیست برسانند. جوامع به تعداد بیشتری از این قهرمانان نیاز دارند!
به گفته سوزان اندرسون، مدیر سازمان توسعه پایدار آمریکا در شعبه شهر پورتلند، «مشارکت» کلید رسیدن به پایداری در سازمانهای دولتی است. دولت نقشهای زیادی را برعهده دارد (مانند مدلسازی، تسهیلگری، آموزش و تدوین مقررات)، اما تنها میتواند به اندازه خودش در مسیر پایداری گام بردارد. موفقیتآمیزترین تلاشها در این زمینه، نیازمند مشارکت دولت، سازمانهای غیرانتفاعی و کسبوکارها است.
این شرایط در اتحادیه اروپا بهتر است؛ جایی که احترام بیشتری برای نقش دولت قائل میشوند. بریتانیا و سوئد کشورهایی هستند که در ساختار حکومتی خود وزارت پایداری ایجاد کردهاند. این نهادهای دولتی هم مسوولیت تحلیل فعالیتهای اقتصادی و هم مسوولیت اجرای طرحها و برنامههای پایدار را دارند. آنها تمام سیاستها و برنامههای دولت را مورد ارزیابی قرار میدهند که برخلاف اهداف نهایی و معیارهای تضمینکننده پایدار فعالیتها نباشند. بخشی از این اهداف نهایی عبارت است از: کمک به توسعه، کشورداری، اهداف بینالمللی، سیاست تجاری، سیاست سلامت جهانی و سیاست زیستمحیطی. با توجه به آنکه نگرش آنها به مسائل مختلف داخلی و فعالیتهای مختلف دولتی، «کلنگرانه» است و ابعاد مختلف تصمیمگیریها مدنظر قرار گرفته میشود، نتیجه عملکرد آنها بسیار مثبت است.
منبع: کتاب حرکت به سمت پایداری
ارسال نظر