استراتژی مذاکره
نکات سازنده و مخرب در تعارض
معمولا در ابتدا این گونه به نظر میرسد که وجود تعارض، همواره بد و مخرب است. کسانی که این گونه فکر میکنند دو دلیل دارند. نخست اینکه وجود تعارض نشاندهنده یک مشکل، یک اشتباه و یک تضاد مخرب است. دوم اینکه فکر میکنند تعارض همیشه نتایج بد و غیرسازندهای به همراه دارد. برخی از دلایلی که باعث میشود تعارض، اثراتی مخرب داشته باشد در اینجا فهرست شده است. مطالعه و شناخت بیشتر عواملی که تعارض را به سمت یک تعامل مخرب سوق میدهند، کمک میکند تا در هنگام بروز تعارض بتوانیم از آنها دوری جوییم:
* اهداف رقابتی و شرایط برنده- بازنده: در تعریف تعارض گفتیم، هدفی وجود دارد که دستیابی به آن، همزمان برای دو طرف امکانپذیر نیست، بدیهی است وجود چنین اهدافی منجر به شکلگیری رقابت شده و میتواند به بروز رفتار مخرب منجر شود.
معمولا در ابتدا این گونه به نظر میرسد که وجود تعارض، همواره بد و مخرب است. کسانی که این گونه فکر میکنند دو دلیل دارند. نخست اینکه وجود تعارض نشاندهنده یک مشکل، یک اشتباه و یک تضاد مخرب است. دوم اینکه فکر میکنند تعارض همیشه نتایج بد و غیرسازندهای به همراه دارد. برخی از دلایلی که باعث میشود تعارض، اثراتی مخرب داشته باشد در اینجا فهرست شده است. مطالعه و شناخت بیشتر عواملی که تعارض را به سمت یک تعامل مخرب سوق میدهند، کمک میکند تا در هنگام بروز تعارض بتوانیم از آنها دوری جوییم:
* اهداف رقابتی و شرایط برنده- بازنده: در تعریف تعارض گفتیم، هدفی وجود دارد که دستیابی به آن، همزمان برای دو طرف امکانپذیر نیست، بدیهی است وجود چنین اهدافی منجر به شکلگیری رقابت شده و میتواند به بروز رفتار مخرب منجر شود.
* سوء برداشت و پیشفرض: به تدریج با شدت یافتن تعارض، سوءبرداشتها نیز بیشتر و جدیتر میشوند. هر کس واقعیتها را مطابق با دیدگاهی که خود از تعارض دارد تفسیر میکند.
زمانی که جنگ (لفظی یا نظامی) بین دو کشور شدت میگیرد، حتی حرکات صلحجویانه هر یک از طرفین نیز، به نوعی در راستای تقویت تعارض تفسیر میشود.
همه چیز با پیشفرض تفسیر میشود و کوچکترین رفتارها نیز در چارچوب تصویری کلی از طرف مقابل که در ذهن ساختهایم تبیین و تفسیر میگردد.
* درگیر شدن احساسات: عصبانیت، اضطراب، نگرانی و خستگی ناشی از تعارض، همگی عواملی هستند که میتوانند زمینه را برای ورود احساسات به حوزه تفکرات طرفین فراهم کنند. احساسات مانع تفکر صحیح و شفاف میشوند و ممکن است موجب شوند به تدریج، با شدت گرفتن تعارض، طرفین بیشتر و بیشتر از رفتار منطقی
فاصله بگیرند.
* کاهش ارتباطات: اثربخشی ارتباطات، با افزایش میزان تعارض کاهش مییابد. ما انسانها معمولا با کسانی که موافقمان هستند ارتباط و تبادل اطلاعات بیشتری داریم تا کسانی که مخالف ما هستند.
همچنین، عموما نوع ارتباطی که در تعارض ایجاد میشود، سازنده نیست. بلکه در راستای تهدید، تضعیف و شکست دادن طرف مقابل و در بهترین حالت برای تحکیم موضع قبلی و قبولاندن آن به طرف مقابل است.
* مبهم شدن موضوع اصلی تعارض: با پیشرفت تعارض، معمولا موضوع اصلی مورد تعارض کمرنگ شده و طرفین جزئیات آن را فراموش میکنند. فرهنگ تعمیم به شدت فراگیر میشود هر اتفاق یا حرکت جدیدی نیز در چارچوب تعارض موجود تبیین و تفسیر میشود.
به این صورت، تعدد مشکلات و اختلافنظرها، به حدی میرسد که موضوع اصلی مورد تعارض به دست فراموشی سپرده میشود.
* موضعگیری شدید و پافشاری بر روی آن : طرفین درگیر در یک تعارض، معمولا از لحاظ ذهنی روی یک موضع خا ص پافشاری میکنند و هر چه طرف مقابل نسبت به موضع آنها سختگیرانهتر عمل کند، آنها نیز با تعهد بیشتری از موضع قبلی خود دفاع میکنند.
هر یک از طرفین احساس میکنند عقبنشینی از موضع قبلی، موجب از دست دادن آبرو خواهد شد. مشکل دیگری که به تدریج و با گذشت زمان شکل میگیرد، ساده اندیشی در مورد تعارض است.
اگر چه ممکن است موضوع مورد تعارض، پیچیده و چندوجهی باشد، اما به تدریج با گذشت زمان، هر یک از طرفین، تعارض را در شکلی ساده و تک بعدی ارزیابی میکند. چنین برداشتی از تعارض، به سختی میتواند به یک راه حل برنده/برنده و مورد توافق طرفین منتهی شود.
* بزرگنمایی اختلافات و کوچک شمردن شباهتها: هر چه موضعگیریها محکمتر و موضوع اصلی مورد تعارض در میان حواشی ایجاد شده کمرنگتر میشود، هر یک از طرفین، دیگری و موضع وی را بیشتر در تضاد با مواضع خود میبیند. هر تفاوت جزئی، به عنوان مشکلی بزرگ در راستای اختلافنظر موجود، ارزیابی شده و هر شباهتی، هر چند مهم و بزرگ به عنوان یک شباهت جزئی و بیاهمیت تفسیر میشود. این دیدگاه که معمولا به محض شکل گرفتن، گسترش نیز مییابد، موجب میشود طرفین تلاش کمتری برای رفع تعارضات موجود از خود نشان دهند.
اما واقعیت این است که تعارض همیشه بد نیست. در صورتی که تعارض درست مدیریت شود، میتواند سازنده هم باشد. بروز تعارض در سازمانها میتواند آغازی برای تحول مثبت باشد.
در صورتی که هیچ تعارضی به وجود نیاید، سازمان راه آینده را با توسل به روشهای گذشته و قدیمی خود پیموده و طبیعی است که در چنین شرایطی نمیتوان انتظار پیشرفت چندانی داشت. وجود تعارض سطح آگاهی ما را نسبت به خود و دیگران افزایش میدهد.در هنگام بروز تعارض است که میآموزیم چه چیزهایی برای ما و دیگران اهمیت دارد، چه چیزی میتواند ما را عصبانی کند و برای چه چیزی حتی حاضریم شغل و زندگی آرام خود را از دست بدهیم. نخستین چیزهایی که حاضریم به عنوان امتیاز به طرف مقابل اعطا کنیم، چه هستند. به عبارت دیگر، در تلاش برای رفع و حل تعارض، مهارتهای فردی انسانها توسعه پیدا میکند.
وجود تعارض میتواند جذاب و برانگیزنده باشد. بسیاری از انسانها در همین بحثها و جنجالها است که احساس زنده بودن میکنند، دنیایی که در آن همه هم عقیده باشند، دنیای چندان جذابی نخواهد بود. به همین دلیل است که در بسیاری از تحقیقات، سطح بهینهای برای تعارض تعریف شده است؛ به گونهای که تعارض کمتر یا بیشتر از آن سطح، کارآیی را کاهش خواهد داد.
منبع: کتاب فنون مذاکره/ مولف: محمدرضا شعبانعلی/ انتشارات: نص
ارسال نظر