آماده نبودن، دلیل اصلی بیانگیزگی
نویسنده: Marla Tabaka
مترجم: مینا افروزی
اگر شخصی نمیتواند برای انجام کاری در خود انگیزه ایجاد کند، آیا دلیلش این است که آمادگی لازم برای انجام آن را ندارد؟ ربکا ماسی، کارشناس سلامت اجتماعی به این سوال پاسخ مثبت میدهد. این اتهامی است که بارها به شکست یا عدم انگیزه و مخصوصا عدم موفقیت و جاهطلب بودن وارد میشود. به نظر میرسد قدرت محض خواستن یک چیز، همه چیزی است که لازم داریم. افرادی که موفق هستند، میخواستند که موفق باشند و افرادی که شکست میخورند، باید خواسته خود را بیشتر میکردند تا موفقیت نصیبشان میشد.
نویسنده: Marla Tabaka
مترجم: مینا افروزی
اگر شخصی نمیتواند برای انجام کاری در خود انگیزه ایجاد کند، آیا دلیلش این است که آمادگی لازم برای انجام آن را ندارد؟ ربکا ماسی، کارشناس سلامت اجتماعی به این سوال پاسخ مثبت میدهد. این اتهامی است که بارها به شکست یا عدم انگیزه و مخصوصا عدم موفقیت و جاهطلب بودن وارد میشود. به نظر میرسد قدرت محض خواستن یک چیز، همه چیزی است که لازم داریم. افرادی که موفق هستند، میخواستند که موفق باشند و افرادی که شکست میخورند، باید خواسته خود را بیشتر میکردند تا موفقیت نصیبشان میشد. این افراد اگر کمی تمایل خود را بیشتر میکردند، چیزی را که ادعای خواستنش را میکردند داشتند و حالا که آن را ندارند پس حتما واقعا خواستارش نبودهاند. این موضوع به نظر بسیار ساده و بدیهی میآید.
گویی برای «خواستن» معیار مشخصی وجود دارد که ضروری و در عین حال برای انجام کارها کافی است یا انگار هرگز فردی را ندیدهایم که در کاری واقعا موفق است، اما هیچگونه ارتباط احساسی با موفقیت خود برقرار نمیکند یا اهمیتی به آن نمیدهد. ولی در اصل چه چیزی موجب تفاوت میشود؟ خیلی افراد خواستهها، امیدها، آرزوها و رویاهای فراوان دارند. بدون شک برخی از این افراد تنبل محض هستند؛ برخی دیگر ادعای خواستن چیزی را میکنند ولی در واقعیت خواسته دیگری دارند؛ بعضی دیگر هر چه پیش رویشان قرار میگیرد را در هوا چنگ میزنند. اما در میانه اینها، افراد زیادی وجود دارند که تنبل نیستند و دقیقا میدانند که چه میخواهند. این افراد توانایی و تمایل کافی برای انجام کاری را دارند و بسیاری از آنها سنگینی خواستههایشان را به قدری حس میکنند که شبها بیدار میمانند یا خیلی کم به چیز دیگری فکر میکنند. با این حال، تعداد زیادی از افراد در این دسته نیز در به تحقق رساندن آرزوهایشان دچار مشکل میشوند، با اینکه در گذشته موفقیتهایی را کسب کرده بودند. اما چرا؟
اگر کاری وجود دارد که واقعا میخواهید انجام دهید، ولی انگیزهای برای آن ندارید، به این معنی نیست که آن را به قدر کافی نمیخواهید، بلکه به این معنی است که آمادگی لازم را ندارید. دلایلی که ممکن است باعث بروز این مساله شود عبارت است از:
• از لحاظ فیزیکی آمادگی ندارید. این موضوع اغلب در طول زمان اتفاق میافتد: شما وقت لازم را نداشته یا ندارید تا به چیزی که میخواهید اختصاص دهید. همچنین امکان دارد منابع فیزیکی مورد نیاز را در اختیار نداشته باشید؛ چه منابع بیرونی (تجهیزات، فضا و ...) و چه منابع درونی (شرایط بدنی یا سلامت جسمی).
• از لحاظ مالی آمادگی ندارید. بسته به چیزی که در ذهن دارید، ممکن است این مورد یا اصلا مشکل مهمی به حساب نیاید یا برعکس سد بزرگی محسوب شود.
• از لحاظ فکری آمادگی ندارید. دانش و مهارت مورد نیاز برای کاری که میخواهید انجام دهید؛ ندارید.
• از لحاظ احساسی آمادگی ندارید. این متعارفترین مانع محسوب میشود. از عواقب و چیزهای بدی که ممکن است رخ دهد میترسید. یا از موفقیت و انتظارات و اثرات بلندمدت آن وحشت دارید. یا هنوز با تغییر اولویتها و خودشناسی که با دنبال کردن چیزی که میخواهید، به وجود میآیند کنار نیامدهاید. یا تصمیم شما بر دیگران نیز اثر میگذارد و آمادگی شناسایی عواقبش را ندارید. نداشتن آمادگی از لحاظ فکری، فیزیکی و مالی میتواند به آماده نبودن احساسی نیز بیفزاید. برای بسیاری افراد، مانع احساسی بزرگترین مانع است.دلایل عدم آمادگی شما برای انجام کار، صرفا با خواستن آن قابل حل نیست. موقعیتهای بسیاری وجود دارد که میتواند بر میزان آمادگی شما برای پیشبرد امور اثر بگذارد و برخی از این موقعیتها خارج از کنترل شما است. ولی همه آنها چیزهایی هستند که میتوانید شناسایی کنید. اگر آماده نیستید، تنها یک نفر وجود دارد که از آمادگی شما اطمینان حاصل خواهد کرد و آن خود شمایید. هیچکس مسوول آماده کردن شما نیست.
برای اینکه مبادا بیاعتنا به نظر برسم، خودم را مثال میزنم. من همیشه دوست داشتم بنویسم و تا جایی که به یاد دارم، میخواستم یک نویسنده حرفهای بشوم. ولی موانع احساسی وحشتناک، ترس و تردید نسبت به خودم، مرا در سنین نوجوانی سرخورده کرد تا جایی که حتی از فکر کردن به آن هم طفره میرفتم؛ تا اینکه به ۳۰ سالگی نزدیک شدم. سالهای اول ۳۰سالگیام به غلبه بر این موانع و تصمیمگیری برای دنبال کردن آن، گذشت.شغل طاقتفرسایی داشتم که هیچ انرژی و وقتی برای نوشتن باقی نمیگذاشت. در شهری زندگی میکردم که هزینههای سنگینی داشت و نمیتوانستم ساعات کاریم را کم کنم، چرا که درآمدم کاهش مییافت. با آمادگی برای شناسایی این مشکلات، موانع احساسی جدیدی آشکار شد: ترک شهری که بسیار دوستش داشتم، دست کشیدن از شغلی که زمان و پول زیادی را روی آن سرمایهگذاری کرده بودم و داشتن پتانسیل برای به دست آوردن چیزهای بزرگتر.
دست آخر، پس از نوشتنهای بسیار، خودشناسی و سبک و سنگین کردن، برایم روشن شد که هیچکدام از این موانع به اندازهای که بقیه عمرم را جدا از کاغذ و قلم بگذرانم، مرا نمیترساند. روبهرویی با واقعیت برای من ۳۱ سال طول کشید و آن موقع بود که انگیزه یافتم. میتوانست کمتر طول بکشد، حتما میتوانست کمتر باشد ولی حداقل بیشتر از این نشد. اگر مطمئن نیستید چه میخواهید، ماجرای دیگری است و چیزی نیست که به خاطر آن شرمنده باشید. اما اگر واقعا میدانید که چه میخواهید و نمیتوانید خودتان را مجبور به انجام آن کار کنید، قدم بعدی این است که بفهمید از چه جنبههایی آمادگی ندارید و همینطور مشکلات احساسی خود را حل کنید. ممکن است نیازی به آمادگی فیزیکی، فکری و مالی نداشته باشید. ممکن است دریابید که آمادهسازی خودتان برای یک چیز، تنها دو یا سه مشکل جدید که فکرش را نمیکردید رونمایی میکند. تنها راه خروج، از میان این مشکلات میگذرد و کس دیگری این مسیر را برایتان طی نمیکند.
منبع: Inc
ارسال نظر