چرا رئیس سازمان ایدههای مرا نادیده میگیرد؟
نویسنده: Liz Ryan
مترجم: مریم مرادخانی
مشاور عزیز،
حدود یازده ماه است که در شغل فعلیام مشغول به کارم. در ابتدا این شغل برایم هیجانانگیز بود. هر روز چیز جدیدی یاد میگرفتم. اما طی ۶ ماه گذشته، متوجه شدهام که رئیسم که البته بسیار شاد و پرانرژی است در کلام میگوید: «مشتاقم که ایدههای شما را بشنوم» اما در عمل، وقتی من یا یکی از اعضای تیمم ایدهای را مطرح میکنیم، تمایلی به شنیدن آن ندارد. به محض اینکه درباره یک ایده جدید صحبت میکنیم، فوری کلام ما را قطع میکند یا میگوید: «بعدا دربارهاش صحبت میکنیم».
نویسنده: Liz Ryan
مترجم: مریم مرادخانی
مشاور عزیز،
حدود یازده ماه است که در شغل فعلیام مشغول به کارم. در ابتدا این شغل برایم هیجانانگیز بود. هر روز چیز جدیدی یاد میگرفتم. اما طی ۶ ماه گذشته، متوجه شدهام که رئیسم که البته بسیار شاد و پرانرژی است در کلام میگوید: «مشتاقم که ایدههای شما را بشنوم» اما در عمل، وقتی من یا یکی از اعضای تیمم ایدهای را مطرح میکنیم، تمایلی به شنیدن آن ندارد. به محض اینکه درباره یک ایده جدید صحبت میکنیم، فوری کلام ما را قطع میکند یا میگوید: «بعدا دربارهاش صحبت میکنیم». اما این «بعدا» هیچوقت فرا نمیرسد.یکی از همکارانم، «مایک» یک ایده فوقالعاده داشت. او سالهاست که در این شرکت کار میکند و با فرآیندهای عملیاتی سازمان کاملا آشناست. او معتقد بود برای آنکه مشتریان فعلی در جریان محصولات جدید شرکت قرار بگیرند باید یک فرآیند جدید ایجاد کنیم.
وقتی در این رابطه با مشتریان تلفنی صحبت کردیم، دیدیم که این موضوع، مدتها یکی از دغدغههای اصلی آنها بوده است. آنها دوست داشتند وقتی محصول جدیدی تولید میشود، فورا باخبر شوند.چرا یک مدیر باید دائما تکرار کند که پذیرای ایدههای جدید است اما وقتی ایده را شنید، برای آن ارزشی قائل نشود؟ من در حال حاضر برای بروشور فصلی شرکت، یک ایده جالب دارم اما تردید دارم که آن را با ملیسا در میان بگذارم. به نظر شما چه باید کرد؟
پاسخ:
دوست عزیز، اولا خوشحالم که با وجودی که مدیر سازمان ایدههای شما را نادیده میگیرد، هنوز هم ایدههای خوبی به ذهن تو و همکارانت میرسد. همینکه ذهن تو کار کند اتفاق خوبی است.
اینکه ملیسا از شما میخواهد ایدههایتان را مطرح کنید، اما واقعا توانایی پذیرش آنها را ندارد میتواند دلایل متعددی داشته باشد. شاید خسته یا تحت فشار است. خیلی از مدیران این روزها چنین وضعیتی دارند. شاید واقعا بخواهد شرایط را بهبود ببخشد اما استرس کارهای روزمره به او اجازه نمیدهد چشماندازهای دورتر را ببیند.
۱۰ دلیل رایجی که باعث میشود مدیران ایدههای خوب کارکنان را رد کنند از این قرار است:
۱- آنها آنقدر روی اهداف کوتاهمدت تمرکز دارند که اگر ایده کارکنان به اهداف کوتاهمدت مربوط نباشد، آن را درک نمیکنند.
۲- از نظر آنها، ایده جدید مساوی است با کار و زحمت بیشتر. به همین علت نمیتوانند با ایدههای کارکنان، هرچند فوقالعاده، کنار بیایند.
۳- آنها از اینکه ایده شما را بپذیرند و آن را عملی کنند میترسند چون ممکن است ناچار شوند این ایده را با مافوق خود در میان بگذارند. شاید آنها به اندازه کافی قوی نیستند که ایده جدیدی را مطرح کنند، حتی اگر این ایده سازمان را به سوی موفقیت سوق دهد.
۴- آنها ممکن است از اینکه شما بهعنوان یک کارمند، زودتر از آنها به یک ایده خوب دست یافتهاید احساس خطر کنند.
۵- آنها ممکن است ایده شما را پسندیده باشند اما افکارشان آنقدر پراکنده است که نمیتوانند تمرکز کنند.
۶- ممکن است در گذشته ایدهای مشابه با ایده شما را عملی کرده و نتیجه خوبی نگرفته باشند.
۷- ممکن است بلافاصله پس از شنیدن ایده شما، هزار دلیل برای رد آن به ذهن آنها خطور کند و باعث شود تا به جای زمان گذاشتن و بررسی تمام جوانب، فورا آن را رد کنند.
۸- آنها ممکن است واقعا پذیرای ایدههای جدید باشند، اما آنقدر در کارهای خود غرق هستند که نمیتوانند ایدههای جدید را تکمیل و اجرایی کنند.
۹- شاید برای ارزیابی همهجانبه ایده شما زمان کافی نمیگذارند.
۱۰- شاید بهتر باشد فرآیند مطرح کردن ایده خود را تغییر دهید و به جای آنکه ایده خود را در یک جلسه کاری به مدیر خود «پیشنهاد» کنید، آن را مانند یک بازاریاب «تبلیغ» کنید.
آیا رفتار ملیسا یک رفتار حرفهای است و توانمندی او در رهبری و برقراری ارتباط را نشان میدهد؟ البته که نه! سوالی که باید از خودت بپرسی این است که «اگر ایدههای من برایم مهم هستند، نهتنها برای پیشرفت سازمان، بلکه به خاطر پیشرفت حرفهای و کسب یک رزومه کاری ارزشمند برای خودم، چه باید بکنم؟» من فرض را بر آن میگذارم که تو شغل، همکاران و مدیرت را دوست داری و برای ماندن در آن شرکت انگیزه کافی داری. چطور میتوانی وضعیت را تغییر دهی؟
یکی از بهترین راهها برای تبلیغ ایدههایت به مدیر سازمان، ارائه آنها بهصورت راهحل یک مشکل است، مشکلی که مدیر با آن مواجه شده و فکرش را درگیر کرده است. فرض کن که نگرانی اصلی ملیسا بهبود خدمات مشتریان است. ایده مایک هم اطلاعرسانی به مشتریان فعلی درباره محصولات جدید است. تو میتوانی به مایک کمک کنی تا میان ایدهاش و اولویت اصلی ملیسا، یعنی بهبود خدمات مشتری ارتباط ایجاد کند.این روزها روند تند زندگی شغلی، تاثیرات منفی بسیاری روی کارمندان گذاشته است. ما دیگر نمیتوانیم عمیق فکر کنیم یا فرصتهای بزرگ را شناسایی کنیم. همین حالا برگرد و به ایده مایک یا خودت یا سایر همکارانت از این زاویه نگاه کن که «چگونه این ایدهها میتوانند به ملیسا کمک کنند تا به اهدافش نزدیک شود یا مشکلات بزرگش را حل کند؟»
شاید بهتر باشد برای مطرح کردن ایدههایت، زمان و مکان بهتری را انتخاب کنی. اگر ملیسا یک مدیر شایسته است و از جهت دیگر با او مشکلی نداری، این مساله میتواند فرصت و انگیزهای باشد تا تواناییهایت را در زمینه مطرح کردن ایدهها محک بزنی و روشهای مختلف را امتحان کنی تا ایدههایت از سوی او پذیرفته شود. اما اگر احساس میکنی که به اندازه کافی زمان صرف کردهای اما تلاشهایت نتیجه نداده است و ملیسا ارزشی برای ایدههای تو قائل نیست، شاید بهتر باشد پایت را از اتاقی که در آن کار میکنی فراتر بگذاری و به دنبال یک شغل جدید باشی. دنیا بیانتهاست. بسیارند کارمندانی که مثل تو ایدههای خوبی در سر دارند اما ناچارند برای آنکه پیشرفت کنند، شغل خود را تغییر دهند. معمولا این افراد خلاق در نهایت به این نتیجه میرسند که کسبوکار خودشان را راه بیندازند. اگر تو همچنین تصمیمی بگیری، دیگر کسی میان تو و احقاق رویاهایت نخواهد ایستاد.
ارسال نظر