اخلاق حرفهای مدیران بزرگ
همیشه این شما هستید که باید چیزی بگویید
راوی: مارک گویدر؛ بنیانگذار شرکت تومارو/ مترجم: سید حسین علوی لنگرودی
alavitarjomeh@gmail. com
من سال ۱۹۷۹در شرکت کنت بهعنوان مدیر پرسنلی مشغول به کار شدم. در زمان تعطیلات تابستانی آن سال، بخش عمدهای از فعالیتهای شرکت ادامه پیدا کرده بود و کارها روند عادی و معمول خود را طی میکردند، اما مدیر بخش سلامت و ایمنی کار به مرخصی تابستانی رفته بود و همین مساله باعث شده بود مسوولیتهای او در زمان مرخصیاش به من واگذار شود. یکی از همین روزها بود که یک مهندس بلندقامت حدودا شصت ساله بهنام فرد که از سالها پیش در شرکت مشغول به کار بوده و در کارخانه همه به او احترام خاصی میگذاشتند وبه عبارت بهتر، «از او حساب میبردند،» به اتاق کارم آمد و به من گفت: «آمدهام به شما خبر دهم که حادثهای کوچک در بخش برق کارخانه اتفاق افتاده که البته به کسی آسیب نرسانده است.
راوی: مارک گویدر؛ بنیانگذار شرکت تومارو/ مترجم: سید حسین علوی لنگرودی
alavitarjomeh@gmail.com
من سال ۱۹۷۹در شرکت کنت بهعنوان مدیر پرسنلی مشغول به کار شدم. در زمان تعطیلات تابستانی آن سال، بخش عمدهای از فعالیتهای شرکت ادامه پیدا کرده بود و کارها روند عادی و معمول خود را طی میکردند، اما مدیر بخش سلامت و ایمنی کار به مرخصی تابستانی رفته بود و همین مساله باعث شده بود مسوولیتهای او در زمان مرخصیاش به من واگذار شود. یکی از همین روزها بود که یک مهندس بلندقامت حدودا شصت ساله بهنام فرد که از سالها پیش در شرکت مشغول به کار بوده و در کارخانه همه به او احترام خاصی میگذاشتند وبه عبارت بهتر، «از او حساب میبردند،» به اتاق کارم آمد و به من گفت: «آمدهام به شما خبر دهم که حادثهای کوچک در بخش برق کارخانه اتفاق افتاده که البته به کسی آسیب نرسانده است. البته چنین اتفاقاتی معمولاً در کارخانه روی میدهد و نیازی به گزارش آن به مقامات بالا نیست و ما چنین اتفاقاتی را گزارش نمیکنیم. من فقط خواستم شما را در این مورد در جریان بگذارم و نیازی نیست که کار خاصی انجام دهید.»
وقتی او اتاق کارم را ترک کرد، به فکر فرو رفتم که آیا هیچ چیز خاصی در این میان روی نداده و اینکه مسوولیت من بهعنوان کسی که باید به جای مدیر سلامت و ایمنی کارخانه تصمیم بگیرد، چیست؟ در اغلب مواردی که درگیر چنین موقعیتهایی میشدم، از پدرم کمک میگرفتم که در این مورد هم چنین کردم و از او نظر خواستم. او در پاسخ گفت: «من هیچ چیز عجیبی در این قضیه نمیبینم. از نظر مقررات شرکت، تو چه کاری باید انجام دهی؟» در پاسخ به او گفتم که بر اساس مقررات شرکت، چنین مواردی را باید به مقامات بالاتر گزارش کرد. پدرم به من گفت: «پس قضیه حل شد؛ چرا که تو از قدرت کافی برای گزارش این رویداد برخوردار هستی و باید همین الان دست به کار شوی و همه چیز را برای مقامات مسوول بنویسی.» پس از دریافت این راهنمایی از پدرم بود که دست به کار شدم و همه چیز را برای مدیران شرکت نوشتم.
درسی که من در آن زمان آموختم این بود که در برخورد با مسائل کاری، ملاک و معیار اصلی قضاوت و عمل، ارزشها و مقررات شرکت است و نه روابط خاص بین افراد. در صورت عمل در چارچوبهای قانونی است که یک فرد جوان و بیتجربه میتواند به خاطر انجام دادن کار درست و قانونی در برابر یک فرد باتجربه و برخوردار از شخصیت قوی و تعیینکننده بایستد و بگوید که در این وضعیت انجام دادن این کار ضروری است، چرا که در غیر این صورت مبنای انجام شدن کارها در شرکت، نه قانون و ارزشها، بلکه روابط شخصی و ویژگیهای فردی افراد خواهد بود.
شما باید بر اساس مقررات و رعایت اصول اخلاقی و درست گام بردارید و با طناب دیگران به داخل چاه نروید. در چنین حالتی است که با برخورداری از درک و شناخت درست نسبت به قضایا قادر خواهید بود خواستههای نادرست و غیرقانونی دیگران را به چالش بکشید و از رفتن خود و دیگران به بیراهه جلوگیری کنید. تجربه ثابت کرده است که بسیاری از تراژدیهای شرکتی، زمانی به وجود آمدهاند که بسیاری از دستاندرکاران شرکت از وجود یک تهدید یا مشکل آگاهی یافتهاند اما فکر نمیکردند وظیفه آنهاست که وجود تهدید و مشکل را اعلام کنند و در راستای حل آن گام بردارند. اما بدانید و آگاه باشید که «همیشه، این شما هستید که باید چیزی بگویید.»
ارسال نظر