موردکاوی مسیرگذار در کسبوکار چینی
مواجهه با چالشهای بهرهوری در چین
مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد
برای دههها اقتصاد چین با سرمایهگذاری و جریان مداوم کارگران از مناطق روستایی به شهری رشد کرده است، اما اکنون زمان آن فرارسیده است تا ورای فلسفه «اگر شما خودتان آن را بسازید، نتایج هم به همراه آنها خواهد آمد» حرکت کنیم تا بر این نکته تمرکز کنیم که چگونه سرمایهگذاریها به بهرهوری و رشد اقتصادی واقعی منجر میشوند. در این مقاله «جاناتان وتزل» رئیس موسسه جهانی مکنزی و «کوین اسنیدر»، شریک اصلی او در مکنزی با «سیسیلیا ما زچا» از مکنزی در مورد این موضوع گفتوگو کردند که چگونه چین با ایجاد بهرهوری فراگیرتر و با تمرکز کمتر بر بخش مالی، فرصت و توانایی افزایش رشد در خلال ۱۵ سال آینده را دارد.
مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد
برای دههها اقتصاد چین با سرمایهگذاری و جریان مداوم کارگران از مناطق روستایی به شهری رشد کرده است، اما اکنون زمان آن فرارسیده است تا ورای فلسفه «اگر شما خودتان آن را بسازید، نتایج هم به همراه آنها خواهد آمد» حرکت کنیم تا بر این نکته تمرکز کنیم که چگونه سرمایهگذاریها به بهرهوری و رشد اقتصادی واقعی منجر میشوند. در این مقاله «جاناتان وتزل» رئیس موسسه جهانی مکنزی و «کوین اسنیدر»، شریک اصلی او در مکنزی با «سیسیلیا ما زچا» از مکنزی در مورد این موضوع گفتوگو کردند که چگونه چین با ایجاد بهرهوری فراگیرتر و با تمرکز کمتر بر بخش مالی، فرصت و توانایی افزایش رشد در خلال ۱۵ سال آینده را دارد.
سیسیلیا ما زچا: اقتصاد چین با سرمایهگذاری قدرت یافته است و به شدت نیز موفق بوده است، اما این کشور اکنون در حال تجربه مسائل مربوط به دوران رشد است. مدل رشد کم کم در حال از دست دادن انرژی، شوق اولیه و اهمیت خود است. رشد کاهش و بدهیها افزایش یافته است و بازدهی سرمایهها نیز با تنزل روبهرو بوده است. به نظر میرسد اقتصاد چین از مسیر خود منحرف شده است. بیش از ۸۰ درصد سود اقتصادی از بخش مالی ناشی میشود.
آیا اقتصاد چین میتواند با این فرود سخت مواجه شود؟ آخرین گزارش موسسه جهانی مکنزی در مورد اقتصاد چین میگوید ریسکهایی وجود دارند؛ اما چین میتواند با چنین چالشهایی مواجه شود. در حقیقت، چین یک انتخاب دارد. این کشور قطعا میتواند تغییر مسیر به اقتصادی که بهجای سرمایهگذاری بر بهرهوری متمرکز است را انتخاب کند. مکنزی تخمین میزند که این نگرش میتواند ۶/ ۵ میلیارد دلار به تولید ناخالص داخلی این کشور و ۱/ ۵ میلیارد دلار به درآمد خانوار اضافه کند. در اینجا ما با جاناتان وتزل رئیس موسسه جهانی مکنزی و کوین اسنیدر، رئیس بخش آسیایی مکنزی به گفتوگو نشستهایم.
از جاناتان شروع میکنیم. برای شروع بگویید تفاوت مبادلات بین یک مدل رشد اقتصادی که محرک آن سرمایهگذاری است و مدلی که بر بهرهوری متمرکز است چه چیزهایی هستند؟
جاناتان وتزل: تاریخ رشد اقتصادی چین در چند دهه گذشته همگی در مورد سرمایهگذاریها بوده است. همه چیز در مورد پساندازها بوده است که به سرمایهگذاریها در زیرساختها و شهرسازی تبدیل شده است که در عوض فرصتهایی برای صدها میلیون چینی برای بهرهورتر شدن فراهم آورده است.این داستانی در مورد کمیت ورای کیفیت بوده است. امروزه «موجودی زیرساخت» به عنوان سهمی از GDP بالای ۷۰ درصد است که میتوان گفت تقریبا برابر متوسط جهان است. اکنون این داستان به این سمت رفته است که ما با این سرمایهگذاریها چه میکنیم؟ کاری که ما در ایجاد این سرمایهگذاریها انجام میدهیم، تا چه حد خوب است؟ و چگونه این سرمایهگذاریها به بهرهوری اقتصادی واقعی و رشد کیفی تعبیر میشود؟ این یک گذار است. گذار از کمیت به کیفیت و از «چه مقدار کار انجام میدهیم؟» به «چه اندازه در انجام آن خوب هستیم؟» است.
سیسیلیا ما زچا: کوین چرا فکر میکنید که این گذار برای چین ضروری است؟
کوین اسنیدر: چندین دلیل برای تاکید بر یک حرکت بسیار سریع به بهرهور بودن وجود دارد. به نظر من دلیل آن از یک فرصت و یک چالش ناشی میشود. فرصت این است که واقعا پتانسیلی برای اخذ مرحله بعد برحسب مصرف برای چین وجود دارد و اقتصادی ایجاد میکند که ماهیت فراگیرتری دارد و پتانسیل لازم را برای دستاندرکاران اقتصاد چین ایجاد میکند تا در مسیری وارد شوند که برخی هنوز قدم در آن نگذاشتهاند.
اجازه دهید تا برخی اعداد پشت این داستان را بیان کنم. آنچه امروز بسیار قابلتوجه است این است که نرخ رشد، ۶۰۰ میلیون نفر را از فقر نجات داده است. این چیزی است که وقتی جاناتان در مورد کمیت سخن میگفت به آن اشاره کرد. اقتصادی را شاهد هستیم که برای تقریبا ۲۵ سال رشد دورقمی را ثابت نگه داشته است. همه اینها منجر به رشد قابلتوجه در بسیاری از ابعاد شده است. اما در اینجا یک چالش وجود دارد. اگر نگاهی به وامهای ناکارآمد(nonperforming loans)یعنی وامهایی که پرداخت اصل وسود آن ۹۰ روز یا بیشتر به تاخیر افتاده است بیندازید، آمار رسمی میگوید که این نرخ در جایی حدود ۷/ ۱ درصد است. تخمینی که امروزه احتمالا به ۷ درصد رسیده است و ممکن است این عدد در چند سال آینده به ۱۵ درصد برسد. در نرخ ۱۵درصد، گرچه ما شکی نداریم که با فرض مقیاس و ماهیت داراییهای مالی چین، این کشور میتواند از عهده حفظ سلامت بخش مالی بربیاید؛ اما شما با یک بحران نقدینگی مواجه خواهید شد که دلالتهای خاصی برای بسیاری از نهادهای مالی چینی دارد.
این امر موجب نگرانی است. دوما واقعیت این است که وقتی شهریسازی به ناچار کند میشود (برحسب رشد تدریجی در توسعه شهرنشینی، شاهد ۲تا ۳ درصد ارزش در سال بودهایم) هنگامی که این نرخ به یک درصد کاهش مییابد، محرک بزرگ رشد اقتصادی که برای مثال مردم را از روستاها به شهرها آورده است، شروع به کاهش میکند و هنگامی که این نرخ کاهش مییابد فرصتهای اقتصادی نیز میتوانند کاهش یابند. سپس شاید سومین دلیل مهم برای اینکه چرا اکنون زمان این تغییر فرارسیده است این است که در برخی جنبهها نابرابری در جامعه چین بسیار شدیدتر شده است.
جاناتان وتزل: همانطور که کوین اشاره کرد، تعهدات اقتصادی که با وام دادن به بنگاهها، رخ میدهند؛ دیگر بازدهی در سرمایه بهدست نمیآورند. آنها باید آن را مدیریت کنند. اگر این اتفاق نیفتد هیچ سناریوی خوشبینانهای وجود ندارد.
تنها سوال این است که اقتصاد تولیدی چه اندازه رشد ارسال میکند؟ چگونه ما سرمایه را به این نوع اقتصاد هدایت میکنیم؟ ما میدانیم که ۵۰ درصد وامدهی بانکهای تجاری هنوز به سمت صنایع سرمایهبر و سنگین که بهطور گسترده تحت سلطه بنگاههای دولتی هستند، حرکت میکند؛ بنگاههایی که در حقیقت بازدهی در سرمایه بهدست نمیآورند. اینکه چگونه این امر در طول زمان تغییر مییابد و با چه سرعتی این تغییر رخ میدهد، سوال اساسی است.
سیسیلیا ما زچا: بهطور کلی، اکنون کسبوکارهای چینی و دولت چگونه با بهرهوری کار میکنند؟
جاناتان وتزل: ما شاهد اختلاف گستردهای بین عملکرد یک چهارم بالای شرکتها و ۵۰درصد پایینی آنها و در محدوده بسیار گستردهتر عملکردی از آنچه در آمریکای شمالی یا هر اقتصاد رقابتی در OECD (سازمان همکاری و توسعه اقتصادی)میبینیم، هستیم. این امر، گذار اساسی را که پیشتر بیان کردیم منعکس میکند.بنابراین ما در اینجا طیف گستردهای از عملکرد را داریم. چالش بزرگ برای چین این است که چگونه به باریک کردن این محدوده عملکردی کمک میکند؟ پاسخ این است اگر شما شرکتهای پایینتر را رشد دهید یا به سادگی به عملگران ارشد اجازه دهید تا رشد کنند و توسعه یابند و محصولات و خدمات را در قیمت بسیار رقابتیتر ارسال کنند، این امر محقق میشود.
کوین اسنیدر: برای تاکید برنکتهای که جاناتان اشاره کرد، بهرهوری چینیها بهطور متوسط ۳۰-۱۵ درصد متوسط OECD است. و همانطور که جاناتان میگوید تفاوتهای شگرفی وجود دارد. من با مشتریان چینی کار میکنم؛ مشتریانی که درست مانند همتایان غربی خود بهرهور هستند. در حقیقت، اگر شما نگاهی به برخی از شرکتها با تکنولوژی بالا بیندازید، میتوانید شرکتهای چینی را ببینید که درست مانند شرکتهای غربی، بهرهور هستند.
مساله این است که این دامنه بسیار عظیم است. بهعنوان مثال، در سطح خردهفروشی، که من زمان بسیار زیادی را در آن کار کردهام (جایی که در غرب، نقش تجارت B۲B 1، برحسب «موتورهای تجارت الکترونیک» این است که از این موتورها برای کنترل زنجیره تامین استفاده میکنند) شکاف بزرگی بین آنچه در چین اتفاق میافتد و آنچه در غرب رخ میدهد وجود دارد. بنابراین شکاف بهرهوری در آنجا بهطور خاص بزرگ است. و این همان چالش مورد نظر است. و مشکل این است که هزینههای نیروی کار بهشدت در حال افزایش است.
رقابتپذیری چینیها بر حسب معادله نیروی کار-هزینه در مقابل معادله بهرهوری آنگونه که باید باشد نیست. شما میتوانید این مساله را در شماری از بخشهایی که منجر به سقوط سهم چین شده است ببینید. فرصت وجود دارد. اگر چین بتواند اندکی تولیدیتر و بهرهورتر بشود، آنگاه میتوانید ببینید که این معادله نسبت به اکنون، اندکی متوازنتر خواهد شد.دلیل اینکه چرا پاسخ به سوالی که شما در مورد مبادلات داشتید مهم است، این نکته خواهد بود که چین در گذشته ثابت کرده است که در کنترل دگرگونیهای قابلتوجه مهارت دارد. ما با خطر دستکم گرفتن توانایی چین برای روبهروشدن با محیطی که اکنون در آن حضور دارد مواجهایم.
اگر در شرایط مصرفکننده در مورد آن فکر کنیم، قبل از سال ۲۰۰۰، دو میلیون خانوار وجود داشتند که درآمد قابل تصرف2 آنها بالای ۲۰ هزار دلار آمریکا بود. امروزه این عدد ۱۱۵ یا ۱۱۶ میلیون خانوار است و اگر بهرهوری مواد اولیه3 بهدست آید، میتوانید شاهد باشید که این عدد به بالای ۳۰۰ میلیون برسد. این موضوع مهم است، چرا که به نظر من، این امر در مورد همان گذاری صحبت میکند، که نیاز داریم تا به سوی یک اقتصاد مصرفی رخ دهد. گذاری که در آن کالاها و خدمات نسبت به گذشته تاثیری بیشتر از یک نقش داخلی ایفا میکنند.اگر این اتفاق بیفتد، شما میتوانید در مورد چین و توانایی آن برای کنترل گذاری که این کشور اکنون به آن نیاز دارد خوشبینتر باشید. همچنین یادآوری این نکته باارزش است که از زمانی که بنگاههای دولتی بالای ۵۰ درصد همه اشتغال را در کشور در دست داشتند، زمان خیلی زیادی نگذشته است و امروز این مقادیر بسیار کمتر است.
سیسیلیا ما زچا: آیااین اطمینان در کسبوکار وجود دارد که چین انتخاب درستی خواهد کرد؟
جانتان وتزل: گرچه دلایل بسیاری وجود دارد؛ اما یک دلیل به تنهایی کافی است تا ثابت کنیم که چین مکان خوشبینانهای است. عملکرد گذشته این کشور موفقیتآمیز بوده است. به هر نحوی، اکثر افراد به چین نگاه میکنند و میگویند «خب میدانید آنها بخش سخت را انجام دادهاند و آن هم رشد دورقمی برای ۲۵ سال بوده است». تعداد بسیار کمی از اقتصادها وجود دارند که میتوانند واقعا این را بیان کنند. با سرعت تغییر در چین این سوال پیش میآید که چگونه چین آنچه را که «یک محیط جهانی با رشد نسبتا پایین است» مدیریت خواهد کرد؟
اگر یک چیز در ذهن دولت چین باقی مانده باشد این است که چگونه در رکود جدید OECD عکسالعمل نشان دهد.
کوین اسنیدر: به نظرم همینطور است. آنچه من را در زمان سفر به چین و کشورهای خارجی شگفتزده میکند این است که آن قدر که رهبران کسب و کار در کشورهای خارجی نگران چین هستند، رهبران کسب و کار چینی در مورد چین این نگرانی را ندارند. دلیل این امر این است که بسیاری از رهبران کسب و کار چینی احساس میکنند که فرصتها برایشان وجود دارد؛ چرا که آنها میتوانند شاهد باشند که این گذار در حال رخ دادن است.اگر همه چیز در حال رشد باشد، شاید این یک ناهمخوانی ایجاد کند. اما کسب و کارهای داخلی چین و رهبران آنها کاملا مطمئن هستند. بخواهم صریح بگویم آنها به یاد میآورند که از کجا آمدهاند. اگر شما بهخاطر بیاورید که آنها یکسال پیش کجا بودند، میتوانید دریابید که چرا آنها دلیلی برای باور داشتن و خوشبین بودن دارند.
پینوشت:
۱. تجاری- تجاری: مدلی تجاری است که در آن بر ارائه خدمات به سایر شرکتها بیشتر از مشتریهای انفرادی تاکید دارد و معمولا توسط شرکتهایی که از طریق اینترنت تجارت میکنند بهکار گرفته میشود.
۲. درآمدی است که فرد میتواند، به مصرف و پسانداز، تخصیص دهد و مقدار آن، از طریق کسر کردن درآمد شخصی، از مالیات بر درآمد، بهدست میآید.
۳. از تقسیم ارزش افزوده ایجاد شده در طول یک سال مالی به مجموع ارزش مواد اولیه مصرف شده در جریان تولید کالاها و خدمات در آن سال بهدست میآید.
منبع: mckinsey
ارسال نظر