هادی مستعلی‌پور
دانشجوی کارشناسی ارشد کارآفرینی دانشکده کارآفرینی دانشگاه تهران

همواره رویدادهای اطلاعاتی بسیاری در محیط پیرامون ما در حال شکل‌گیری و انحطاط است که بر شرایط کسب‌وکار، بنگاه‌های اقتصادی، سازمان‌های اجتماعی و عام‌المنفعه و همچنین سازمان‌های نهادی تاثیرات مثبت یا منفی دارد؛ حاصل این رویدادها واکنش سازمان‌ها است که این عکس‌العمل‌ها حیات، رشد یا افولشان را منجر می‌شود. باید در نظر داشت مجموع این رفتارها در اقتصاد کشور نیز به صورت مستقیم تاثیر خواهد داشت.

شدت اطلاعات، سرعت تغییرات، اولویت و نوع اطلاعات و همچنین شیوه‌های کسب اطلاعات، اهرم‌های قدرتمند اعمال فشار بر سازمان‌ها به‌خصوص کسب و کارها و بنگاه‌های اقتصادی هستند. این اهرم‌های اعمال فشار درواقع در محیط خارجی سازمان‌ها به وجود می‌آیند. حال سوالی که همواره مدیران سازمان‌ها یا صاحبان کسب‌وکار با آن مواجهند این است که در چنین وضعیتی برای فرار از فشارها و به‌منظور بقا و در مراتب بالاتر دستیابی به موفقیت‌های بیشتر چه کارهایی باید انجام داد و این کارها باید چگونه صورت پذیرند؟ جواب این سوال در عین دشواری بسیار ساده به نظر می‌رسد و آن عبارت است از «اتخاذ تصمیم»؛ تصمیمی که صحت آن به مقدار زیادی وابسته به میزان شناخت از محیط‌های پیرامونی سازمان است. در اینجا سوال دیگری مطرح می‌شود و آن اینکه در صورت اتخاذ تصمیم صحیح، آیا این امر می‌تواند به‌صورت تمام و کمال موجب ایجاد سود پایدار برای سازمان شود؟ طبیعتا جواب منفی است و در چنین شرایطی است که نفش کارآفرینان و استراتژی‌های آنان نمایان می‌شود. فضای پیرامونی سازمان‌ها به سه گروه محیط عمومی، محیط صنعت و محیط رقابت تقسیم‌بندی می‌شود. محیط عمومی متشکل از ابعادی در جامعه است که بر صنعت، شرکت‌ها و سازمان‌هایی که در خود جا داده تاثیر می‌گذارد.

محیط صنعت به مجموعه عواملی اطلاق می‌شود که مستقیما بر یک سازمان یا شرکت و فعالیت‌های رقابتی آن تاثیر می‌گذارد و شاخص‌هایی همچون قدرت چانه‌زنی خریدار و تامین‌کننده، تهدید تازه‌وارد‌ها، تهدید کالا‌های جایگزین و شدت رقابت بین رقبای فعلی را شامل می‌شود و به پنج نیروی پورتر شهرت دارد. البته ناگفته نماند که بعضی صاحب‌نظران در حوزه مدیریت استراتژیک نیروی ششم کالا‌های مکمل یا سازگار با محصول و خدمات سازمان را هم جزو عوامل محیط صنعت می‌پندارند. محیط رقابت فضایی است که رقبا به رویارویی مستقیم با یکدیگر می‌پردازند یا به زبان دیگر میدان تقابل استراتژی‌های کسب‌وکار است. همچنین به این نکته نیز باید اشاره کرد که دو محیط نام برده شده معمولا رابطه اثرپذیری تقریبا یک سویه با سازمان دارد و سازمان اثرپذیرتر است، اما محیط رقابت عموما اثر پذیری بیشتری از سازمان دارد. بنابراین کارآفرینان، مدیران، صاحبان کسب‌وکار و فعالان اقتصادی همراه با شناخت دو محیط عمومی و صنعت باید برای تاثیرگذاری در محیط تلاش کنند که البته این کنش‌ها و واکنش‌های اثرگذار در محیط رقابت حاصل می‌شود. بنابراین به‌منظور دستیابی به این مهم نیازمند ابزاری هستیم که به آن هوش رقابت اطلاق می‌‌شود. اما در این مرحله احتمالا انتظار می‌رود تا تعریفی از هوش رقابتی ارائه شود. هوش رقابتی در حقیقت به مجموعه‌ای از داده‌ها و اطلاعات سازمانی اشاره دارد که سازمان‌ها برای درک وپیش‌بینی بهتر اهداف رقبا، استراتژی ها، مفروضات و قابلیت‌هایشان به آنها احتیاج دارند. به عبارت دیگر قدرت تحلیل رقبا به فعالان اقتصادی کمک می‌کند تا در جهت نیل به سوی مزیت رقابتی گام بردارند. این موضوع را به خاطر بسپارید که ترکیب داده‌ها و اطلاعات جامع است که هوش رقابتی را شکل می‌دهد پس نباید صرفا خود را به جمع‌آوری اطلاعات رقبای جغرافیای سازمان یا شرکت محدود ساخت و اطلاعات رقبای خارج مرز‌های کشور یا بین‌الملل را فراموش کرد. هوش رقابت در بر گیرنده چهارجزء تحلیل رقابت است:

-تفاوت هدف‌ها و تاکیدات سازمانی و نگرش به ریسک در آینده سازمان ما با رقبا چیست؟

-استراتژی جاری سازمان چگونه رقابت می‌کند و آیا در ساختار رقابت تغییرات آتی را در نظر گرفته‌ایم؟

-آیا فرضیات ما و رقبا مبتنی بر وجود احتمال تغییرات درآینده است و در مورد صنعت چه مفروضاتی دارند؟

-نقاط قوت و ضعف و جایگاه سازمان نسبت به رقبا چیست؟

پاسخ به این سوالات به ما می‌گویند که رقبای ما در آینده چه اقداماتی را انجام می‌دهند و مزیت ما نسبت به آنها چه باید باشد و روابط سازمان را چگونه باید با رقبا شکل دهیم. این پاسخ‌ها همان بینشی است که برای خلق مزیت رقابتی و اتخاذ تصمیم با کیفیت در فضای رقابتی مورد نیاز است. فعالان اقتصادی و کارآفرینان با استفاده از هوش رقابتی می‌توانند به مراتب عالی خلق ارزش دست پیدا کنند، اما این توفیقات با تغییرات و جهش‌های محیطی یا به عبارت دیگر تغییرات بازار، سیاست‌های رقبا، تغییر مبنای رقابت دستخوش نوسانات نزولی می‌شود. در چنین شرایطی به نظر می‌رسد نا امیدی در چرخه حیات بنگاه خود نمایی می‌کند. حال چه باید کرد؟ در اینجا است که پیوند استراتژی‌های کارآفرینانه و هوش رقباتی جلوه می‌کند. استراتژی‌هایی که همواره به دنبال دستیابی به فرصت‌های نو و بدیع با بهره‌گیری از منابعی که تهدیدات راخنثی و فرصت‌ها را تقویت می‌کند و از دسترس همگان دور است و تقلید از آنها ممکن نیست یا بسیار دشوار است؛ به عبارت ساده‌تر پاسخ به تغییرات پیرامونی به شکلی نوین اما قاعده‌مند راهکار نهایی کارآفرینان و بنگاه‌های اقتصاد محور است برای برون‌رفت از بن بست‌های بازار و فضای کسب‌وکار. با پیوند هوش رقابتی و استراتژی‌های کار آفرینانه بنگاه‌ها به یک مزیت رقابتی پایدار دست پیدا می‌کنند و در نهایت خلق ثروت رخ خواهد داد.

اما در بعضی از مواقع این ابزار علمی پر کاربرد مورد کم لطفی قرار می‌گیرد و از آن به‌عنوان توجیه اعمال غیر اخلاقی در فضای کسب‌وکار تعبیر می‌شود. برای پیشرفت اقتصادی وتبدیل شدن به جامعه‌ای با ویژگی‌های کشور‌های مرفه شرایط اخلاقی و فضای دور از فساد مورد نیاز است؛ به این معنا که برای به‌دست آوردن اطلاعات از روش‌هایی ازجمله باج‌خواهی، تجاوز به حقوق دیگران، استراق سمع وسرقت نقشه‌ها، نمونه‌ها یا اسناد و... استفاده نکنند. زیرا مطمئنا منجر به خفگی نوآوری وخلاقیت در افراد وسازمان‌ها می‌شود و با ازبین رفتن نوآوری یک بال کسب مزیت رقابتی پایدارکه استراتژی کارآفرینانه ازبین می‌رود و امید نیل به اهداف متعالی را از جامعه سلب می‌کند و در نهایت در چرخه‌ای نا خوشایند گریبان کسانی که اخلاق کسب‌وکار را رعایت نمی‌کنند، خواهد گرفت.

mastalipour.hadi@ut.ac.ir