چرا با وجود پیشرفت کاری اخراج شدم؟
نویسنده: Alison Green
مترجم: مریم رضایی
این ستون ارائهدهنده دیدگاهی نوین برای خدمات مشاوره مدیریتی به افراد و سازمانها است که توسط متخصصان این حوزه پاسخ داده میشود. شما میتوانید پرسشهای خود را به modiran@den. ir ارسال کنید و منتظر پاسخ ما باشید.
تابستان گذشته بعد از چند سال خانهداری تصمیم گرفتم دوباره وارد بازار کار شوم. در چند جای مختلف درخواست کار دادم و در نهایت با یک شرکت خیلی کوچک که نهایتا ۲۰ پرسنل داشت، مصاحبه کردم. آنها در ابتدا معتقد بودند من شایستگیهای لازم مورد نظر آنها را ندارم.نویسنده: Alison Green
مترجم: مریم رضایی
این ستون ارائهدهنده دیدگاهی نوین برای خدمات مشاوره مدیریتی به افراد و سازمانها است که توسط متخصصان این حوزه پاسخ داده میشود. شما میتوانید پرسشهای خود را به modiran@den.ir ارسال کنید و منتظر پاسخ ما باشید.
تابستان گذشته بعد از چند سال خانهداری تصمیم گرفتم دوباره وارد بازار کار شوم. در چند جای مختلف درخواست کار دادم و در نهایت با یک شرکت خیلی کوچک که نهایتا 20 پرسنل داشت، مصاحبه کردم. آنها در ابتدا معتقد بودند من شایستگیهای لازم مورد نظر آنها را ندارم. اما مصاحبه به خوبی انجام شد و تصمیم گرفتند ابتدا آزمایشی و با در نظر گرفتن وظایف محدود کارم را شروع کنم. من خودم را به خوبی ثابت کردم و به صورت تمام وقت استخدام شدم.چهار ماه اول تمام انرژی خودم را برای یادگیری صرف کردم. بتی، مدیر مستقیم من بود که خیلی درگیر آموزش دادن من نشد، چون ادعا میکرد سرش خیلی شلوغ است. او در عوض لیستی از منابع را در اختیارم قرار داد و روزی یکبار کارها را با من چک میکرد و برای شروع پروژهای را محول کرد که در طول انجام آن خودم سعی کردم خیلی چیزها را یاد بگیرم. این پروژه که تنها پنج ماه بعد از ورودم به شرکت شروع شده بود، به موفقیت بزرگی برای شرکت تبدیل شد. بعد از پایان این پروژه متوجه شدم تاکتیکها و مهارتهایی را که یاد گرفتهام، میتوان در پروژه دیگری که عملکرد خوبی نداشت بهکار برد. وقتی این موضوع را با بتی در میان گذاشتم، به شدت عصبانی شد و گفت خودش برنامههایی برای آن دارد و البته با رفتاری نسبتا توهینآمیز گفت که به کمک من نیازی ندارد و به جای آن پروژه کماهمیتتری را به من سپرد. میدانستم برای به نتیجه رساندن کاری گاهی مشکلاتی پیش میآید. بنابراین خودم را آرام کردم و چند روز بعد که بتی به مرخصی رفت، به رئیس او (ورونیکا) مراجعه کردم و مساله را با او در میان گذاشتم. از او برای پیش بردن کار چراغ سبز گرفتم و کار را شروع کردم.
وقتی چند روز بعد بتی از مرخصی برگشت، دیدم همه کارهایی را که انجام دادهام خراب کرده تا نشان دهد هیچ پیشرفتی در کار حاصل نشده و همه چیز را به روز اول برگرداند. همچنین ایمیل تندی به من زده بود و خواسته بود اولین روز هفته گفتوگویی در این باره داشته باشیم. برای اینکه بهانهای دست او نداده باشم، از ورونیکا هم خواستم در جلسه حضور داشته باشد و پیشدستی کرده و به بتی توضیح دادم این کار را سرخود نکردهام. تصریح کردم کاری که او انجام داده اصلا حرفهای نبوده و نباید در کاری که ربطی به او نداشته، دخالت میکرده است. مسلما من هم خیلی عصبانی بودم و در آن جلسه کمی تند برخورد کردم، اما فکر میکنم حق با من بوده است.
بتی در طول جلسه ساکت بود و به نظر من نمیتوانست از کاری که کرده دفاع کند. اما صبح روز بعد به دفتر مدیرعامل خوانده شدم و به من گفتند اخراج شدهام! این شرکت کاملا ناعادلانه با من برخورد کرد، چون مدیر نالایقی داشتم، هیچگاه آموزش درستی به من داده نشد و وقتی برای پیشرفت شرکت در پروژهای ابتکار به خرج دادم، اخراجم کردند. حتی فکر میکنم بتی سمپاشیهایی علیه من در این صنعت کرده است، چون درخواست کارم برای شرکتهای دیگر تاکنون به نتیجه درستی نرسیده است. دوستانم میگویند باید خدا را شکر کنم که از چنین محیطی بیرون آمدهام، اما همسرم معتقد است باید وکیل بگیرم. این در حالی است که اکنون به شدت نیاز دارم درآمدی داشته باشم. به نظر شما چه کار کنم؟
پاسخ مشاور
شما به خاطر حسن نیت و ابتکاری که در کارتان داشتید اخراج نشدید، بلکه به خاطر نادیده گرفتن مدیر مستقیمتان و دور زدن او اخراج شدید. اشتباه شما این بود که با ورونیکا صریح صحبت نکردید و به او نگفتید بتی قبل از این به درخواست شما برای پیشبرد پروژه پاسخ منفی داده است. همچنین وقتی قرار شد درباره این موضوع صحبت کنید، بهطور غیرعادی پرخاشگرانه صحبت کردید. از نظر یک مدیر کاری که شما انجام دادید، این طور به نظر میرسد:
• انجام کاری را برای یک پروژه خاص پیشنهاد دادید، اما مدیرتان قبول نکرد. این مساله را توهینآمیز دانستید، با اینکه مدیر باید تصمیم بگیرد چه کسی روی چه پروژهای کار کند.
• به محض اینکه مدیر مستقیم شما به مرخصی رفت، سراغ بالادستی او رفتید و همان مسالهای را مطرح کردید که قبلا در مورد آن پاسخ نه شنیده بودید.
• پاسخ مثبت ورونیکا را به معنای اشتباه کردن بتی برداشت کردید، درحالی که ورونیکا اطلاعات کافی در مورد موضوع نداشت. مسلما بتی بر کاری که نظارت مستقیم بر آن دارد، مسلطتر است.
• سپس وقتی فراخوانده شدید تا در مورد مساله پیش آمده صحبت کنید، بتی را نادیده گرفته و ادعا کردهاید ورونیکا اجازه این کار را به شما داده است. بدتر از همه اینکه با گستاخی گفتهاید بتی حق ندارد در کار شما دخالت کند، درحالی که او مدیر مستقیم شما بوده و کل کار شما به او مربوط است.
به علاوه اینها استدلال شما در مورد اینکه بتی مدیر بدی بوده و در آموزش شما نقشی نداشته مورد پذیرش نیست چون خودتان اذعان کردید منابعی را در اختیارتان گذاشته و روزانه کارها را با شما چک میکرده است. موفقیت شما در پروژه اول گواه آن است که اختیارات لازم را داشتهاید. به نظر میرسد در مورد بتی موضعی احساسی گرفتهاید. صادقانه بگویم من هم اگر به جای آنها بودم شما را اخراج میکردم. در مورد وکیل هم باید بگویم با توجه به توضیحاتی که ارائه کردید، رفتاری غیرقانونی از شرکت سر نزده و احتمالا به جایی نخواهید رسید. بهترین کاری که به توصیه من میتوانید انجام دهید این است که از این تجربه استفاده کنید تا بدانید روال محیطهای کار چگونه است و مدیر داشتن به چه معنا است. اگر کار دیگری پیدا کنید و همین روال را ادامه دهید، مطمئنا این اتفاقات تکرار خواهد شد.
ارسال نظر