درن فری تاگ که مسوولیت مدیریت پروژه‌های مسکونی و تجاری در شرکت پیمانکاری رایان را برعهده‌ دارد، می‌گوید از ساعات اولیه روز می‌تواند حدس بزند که آن روز چگونه پیش خواهد رفت. او می‌گوید: «شروع آن می‌تواند یک تلفن از طرف مشتری عصبانی باشد یا اینکه متوجه شوم یک پروژه مهم قرار است به موقع تمام نشود، در این صورت پریشان می‌شوم و نمی‌توانم خوب فکر کنم و اشتباهات بیشتری مرتکب می‌شوم مثل سرعت دادن به کار، جریمه شدن یا زدن ماشین به جاهای مختلف.» در این موقع است که او یک قدم عقب می‌رود. «به خود می‌گویم: بسیار خوب این موقعیتی نیست که بتوان در آن یک روز خوب را رقم زد.» برای اینکه خودش را از این کار خلاص کند. اولین قدم این است که چشم‌انداز داشته باشد. او می‌گوید: «به خود می‌گویم که این فقط یک روز در مدت زمان طولانی حرفه من است یا پروژه و کسب‌وکار، فرقی ندارد.»


او به خود یادآوری می‌کند که طبیعی است گاهی اوقات کار خوب پیش نرود و او نمی‌تواند همه مشکلات را حل کند. او می‌گوید: «من هم مثل بسیاری افراد فکر می‌کنم که خیلی مهم هستم و می توانم همه کارها را روبه‌راه کنم، اما این درست نیست و اگر هم همه کارها را خودم انجام دهم، اوضاع بدتر می‌شود.» به همین خاطر او موقتا برای یک روز انتظارات خود را مجددا تنظیم می‌کند. او می‌گوید: «گاهی اوقات باید استانداردهای خود را پایین بیاورم تا واقع‌بین‌تر باشم.» او به یاد دارد که یک روز باید فایلی را ارائه می‌داد، نه تنها احساس می‌کرد آماده نیست بلکه پروژکتور هم ایراد داشت، اما به جای آنکه مستاصل شود نفس عمیق کشید و به خود گفت «بسیار خب، این کار آن‌طور که می‌خواستم خوب پیش نخواهد رفت». طی زمان او یاد گرفت که نمی‌تواند جلوی وقوع اتفاقات بد را بگیرد، اما می‌تواند نحوه پاسخ به آنها را کنترل کند. او می‌گوید «می‌دانم که تا موقعیت را قبول نکنم و چشم‌انداز خود را تغییر ندهم موفق نخواهم شد. می‌توانم مدتی کلنجار بروم، اما این‌کار باعث افسردگی من خواهد شد. بالاخره فهمیدم که نباید خلاف جهت آب شنا کنم و باید غوطه‌ور شوم. در نهایت اغلب تغییر یک موقعیت،‌ زمان زیادی طول نخواهد کشید.