اسدالله امرایی از مشکلات پیشروی مولفان و مترجمان گفت
چرخ زندگی مترجم با وجود سانسور نمیچرخد
امرایی میگوید: ممیزی برای اداره مالیات است. هر چند خواستهاند اسم قابل قبولی روی آن بگذارند، اما اسمی غیر از سانسور ندارد. افرادی که این کار را انجام میدهند، زمانی که میخواهند گواهینامه یا پاسپورت بگیرند، جای خالی برای شغل را با عنوان سانسورچی پُر نمیکنند، حتی از عنوان ممیزی کتاب هم استفاده نمیکنند. سانسور بد است و ایراد دارد. سانسور آبروی کشور را میبرد. بارها شده وقتی میخواهیم حقنشر کتابی را بخریم، ناشر یا نویسنده خارجی میگویند که میدانند در کشور ما ممکن است آثار آنها سانسور شود. در این زمان دست من بهعنوان مترجم بسته است و نمیتوانم کاری انجام بدهم، حقنشر را هم نمیتوانم بگیرم.
این مترجم میافزاید: گاهی ممکن است از تواناییهای زبان فارسی استفاده کنم و سانسور را دور بزنم، اما دفعه بعد، سانسورچی بعدی آن دور زدن را میبیند و مانع انتشار کتاب میشود. وزارت ارشاد بعد از ۱۳ بار تجدید چاپ یکی از کتابهایم، مانع انتشار مجدد آن شد. نکته جالب این است که دولت تغییر کرد و دولت بعدی مجوز کتاب را پس داد، معیارهای اعطای جواز به کتاب دوگانه نه، بلکه دهگانه است. دیدم همان کتاب مرا که مجوز نداده بودند، به ناشر دیگر مجوز دادند؛ زمانی که اعتراض میکنیم، میگویند آن کتاب را بیاورید تا اجازه انتشارش را لغو کنیم؛ اما من نمیگویم که چرا به کتاب ناشر دیگر مجوز دادید، میگویم چرا به کتاب من مجوز نمیدهید؟ من نه مدعی و نه وکیل فرد دیگری هستم. بحث این است که وقتی میتوانید مجوز بدهید تا کتاب وارد بازار شود، میتوانید به من هم برای انتشار آن کتاب مجوز بدهید؛ اما گفتند که کتاب باید به شورا برود. درحالیکه این کتاب شاهکار ادبی نویسنده شناختهشده جهانی است، نویسندهای که برنده جایزه نوبل بوده است.
امرایی توضیح میدهد: به یاد دارم، روزی مترجمها جمع شدند و گفتند که ما دیگر به ارشاد کتاب نمیدهیم؛ اما به آنها گفتم مگر ارشاد ما را به رسمیت میشناسد که به آنها کتاب بدهیم یا ندهیم. ناشر است که کتاب را به ارشاد میبرد پس میتوانید بگویید که کتاب منتشر نمیکنیم؛ اما اینگه گفته شود ما بهعنوان مترجم کتاب به ارشاد نمیدهم، درست نیست.
مترجم «کوری» اضافه میکند: «به نظرم اشتباهترین کاری که انجام شد، تعمیم نظارت به کتابهای کودکان به بزرگسالان بود؛ ابتدا گفتند هر کتابی را نمیتوان به دست کودکان داد و کتاب را ردهبندی کردند و بعد آن دیدگاه را به کتاب بزرگسال گسترش دادند. من یا هر انسان دیگری در ۵۰ سالگی کتاب فلسفی میخوانم، کودک نیستم، همچنین فردی که رمان میخواند، کودک نیست که بخواهند برای او تصمیم بگیرند.
امرایی تاکید میکند: «اصل ماجرا این است که سانسور غیرقانونی است. سانسور نام بدی دارد و این نام بد را به نامی ملایمتر تبدیل کردند. عدهای هم از آن سود میبرند مانند همه مسائلی که هست، فرد در خانه خود نشسته است، کتاب را تحویل او میدهند، در خانه میخواند، سانسور میکند و حقوق میگیرد. اینها همه هزینههای پنهان کتاب است. در حالیکه مترجم یک یا دو سال زحمت کشیده و کتاب را ترجمه کرده است، حروفچین، نمونهخوان و ویراستار افرادی هستند که دیده نمیشوند. در آخر کتابی منتشر میشود که فقط روی آن اسم مولف، مترجم و ناشر دیده میشود؛ درحالیکه یک لشکر انسان پشت آن کتاب زحمت کشیدهاند. یکسال بعد از انتشار پول کتاب وصول میشود تا ناشر بتواند پول آنها را پرداخت کند.»
این مترجم توضیح میدهد: «بزرگترین عامل مزاحمت برای من سانسور است و اینکه به هر حال نمیتوانم کتابم را به موقع منتشر کنم. من حسرت میخورم زمانی که میبینم ناشری از کشورهای دیگر برای کتابهایش تاریخ گذاشته و از امروز تا آخر سال پروندهاش منظم و پُر است و میداند که در کدام تاریخ کدام کتاب را منتشر میکند و همان روز کتاب آماده است؛ اما ادعای ما تمام دنیا را میخرد و میفروشد و چاپ یک کتاب را تحمل نمیکنیم. کتاب باید از ۱۰۰ خوان بگذرد و حتی بعد از آن اگر کسی به یکی از کلمههای کتاب حساس شود، مجوز زیر سوال میرود. همان مسالهای که هر روز برای فیلم «پیرپسر» شاهد آن بودیم؛ درحالیکه نماینده مجلس کارشناس سینما نیست و مجوزی را که کارشناس سینما داده است، زیر سوال میبرد.»
او میافزاید: «بهعنوان مترجم خواسته اصلی من که میدانم محقق نخواهد شد، این است که سانسور را حذف کنند و کتاب منتشر شود. اگر بنا است که اخلاق مردم با کتاب خواندن تغییر کند، بهتر است که با کتاب خواندن تغییر کند! این روزها با هزار و یک کانال ماهوارهای مواجه هستیم که هیچ کنترلی روی آنها نیست و به راحتی پخش میشود؛ اما اخلاق مردم با آنها خراب نمیشود و با چهار کتابی که در نهایت در چاپ اول ۵۰۰خواننده دارد، خراب میشود؟ اینها منطقی نیست. سانسور فقط مختص ترجمه نیست، تالیف هم وضعیت بدتری دارد، سینما وضعیت بدتری دارد. یک جایی فیلمها باید به زندگی انسانها در خانه شبیه باشند، اما نیستند و همه اینها میرسد به دیدگاه قیممآبانه و اینکه آنها اعلام کنند که چه چیزی منتشر شود و چه چیزی منتشر نشود. در حوزه کتاب هم به ناشری مجوز میدهند و همان کتاب را به ناشر دیگر مجوز نمیدهند، به یک مترجم برای یک کتاب مجوز میدهند و به مترجم دیگر برای همان کتاب مجوز نمیدهند، به یک مولف مجوز میدهند و به مولف دیگر نمیدهند. اینها سیاستهای چندگانهای است که به نظرم باید برچیده شود. روزی میآید که به همه این چیزها میخندند همانطور که امروز ما به خیلی از مسائل قبلی میخندیم.»