بانوی عشق و ایثار
امروز سالروز تولد و مرگ هما روستاست
خلاصه اینکه او پس از فرازونشیبهای فراوان از دانشکده هنرهای دراماتیک بخارست رومانی فوق لیسانس گرفت و در سال ۱۳۴۹ به ایران بازگشت. هما روستا درباره بازگشتش گفته بود: «بعد از فارغالتحصیلی به آلمان بازگشتم، خانوادهام بعد از فوت پدر در برلین زندگی میکردند و قرار بود من هم در برلین کارم را شروع کنم ولی چون لهجه داشتم، میخواستند مرا به شهر دیگری بفرستند تا ضمن یکی دو سالی کار کردن، لهجهام بهتر شود؛ اما من تصمیم گرفتم به ایران بازگردم. نمیدانم چرا؟ واقعا هنوز هم نتوانستم دلیل خاصی برای این تصمیم پیدا کنم. شاید دلیلش همان کشش درونی به ایران بود. بههرحال آمدم ایران و ماندم.» اولین تجربه بازیگری هما روستا در ایران بازی در فیلم سینمایی «دیوار شیشهای» به کارگردانی ساموئل خاچیکیان بود ولی خیلی زود از بازیگری در سینما دست کشید و به استخدام اداره هنرهای دراماتیک درآمد. به دعوت عزتالله انتظامی با بازی در نمایش «بازرس» نوشته نیکلای گوگول برای اولین بار در تئاتر ایران روی صحنه رفت و با بزرگانی چون علی نصیریان همبازی شد. از آنجا که در آن دوره، دانشآموختگان تئاتر در خارج از کشور اجروقرب داشتند، او نیز در دانشکده هنرهای دراماتیک مشغول به تدریس شد و اولین نمایش خود را با نام «باغوحش شیشهای» نوشته تنسی ویلیامز با بازی دانشجویانش روی صحنه برد. آشنایی و ازدواج با حمید سمندریان، دیگر استاد نامدار تئاتر که در آلمان تحصیل کرده بود، سبب شد در ادامه فعالیتهایش بیشتر بر بازیگری متمرکز شود.
محمدعلی سجادی، کارگردان سینما که مستند «حمید هما» را درباره زندگی هنری هما روستا و حمید سمندریان ساخته، درباره او گفته است: «آنچه باید از ایشان بیاموزیم، این بود که تا آخرین لحظه زندگیاش برای بودن خود، معنایی قائل بود. همواره تلاش کرد کار خلاقانه انجام بدهد و با اینکه در زندگیاش فرازونشیب بسیاری داشت، هرگز از کوشش باز نایستاد و برای بودن خود معنایی قائل بود.»
پوران درخشنده، کارگردان، درباره همکاری با این بازیگر در «پرنده کوچک خوشبختی» گفته است: «خانم روستا هنرمندی خلاق و بازیگری بهتماممعنا بود که بازی نکردن را بازی میکرد. او همیشه دوست داشت نقشی که بازی میکند، باورپذیر باشد و من خود شاهد بودم که چگونه عاشقانه به سینما آمد و برای هنرش وقت و انرژی گذاشت. شاهد بودم که ساعتها کنار بچه ناشنوای فیلم «پرنده کوچک خوشبختی» مینشست و تلاش میکرد تا به درون این بچه راه یابد و گرهها و مشکلات یک کودک ناشنوا را درک کند. او همواره خود را در رنجهای بشری سهیم میدانست و این خیلی مهم است که هنرمند در کنار فعالیت هنریاش دغدغه اجتماعی هم داشته باشد، همچنان که همیشه بازیگری عاشق بود و هنر هرگز برایش به شغل تبدیل نشد. او در بالاترین جایی قرار گرفت که یک هنرمند میتواند به آن برسد و همواره در قلب و روح ما ماندگار خواهد شد. برای من هما روستا بانوی عشق و ایثار است که فراموشنشدنی است.»