واکنش فیلمسازان ایرانی به درگذشت آرونا واسودف
خداحافظی با مادر سینمای آسیا
آرونا ۱ نوامبر ۱۹۳۶ در پاکستان پیش از جدایی از هند پا به جهان گذاشت و همراه پدر و همسر دیپلماتش سفرهای بسیاری به نقاط مختلف دنیا داشت.
او دکترای سینمای خود را از دانشگاه پاریس گرفت و دستیار چند تن از سینماگران موج نوی سینمای فرانسه بود.
واسودف به واسطه نقش بیبدیلش در معرفی سینمای آسیا به دنیا، لقب «مادر سینمای آسیا» را داشت. او بارها به ایران سفر کرده و در سالهایی در جشنواره فیلم فجر هم رئیس هیات داوران بود. آرونا جایزه یک عمر فعالیت هنری را از اولین جشنواره فیلمهای علمی اهواز در اسفندماه ۱۳۹۳ دریافت کرد و از شیفتگان سینمای ایران و از جمله افرادی بود که نقش مهمی در معرفی فیلمسازان ایرانی در عرصههای جهانی داشت.
در پی درگذشت این هنرمند چندتن از سینماگران ایرانی در یادداشتهایی جداگانه به این بانوی هنرمند ادای احترام کردند.
محمد اطبایی
نوشتن درباره شماری از افراد با ویژگیهای منحصربهفرد به نظر ساده اما بهواقع مشکل است. خانم دکتر آرونا واسودف انسان خاصی بود. نه به دلیل کارنامه حیرتانگیزش در عرصههای مختلف فرهنگ و هنر که بیشتر به دلیل تلاش خستگیناپذیرش در معرفی و ارتقای سینمای آسیا در کل دنیا. پدر و همسرش دیپلمات بودند و شخصیت سختکوش خود را در سفرهای بیشمار شکل داد، در میانه شلوغیهای سال ۱۹۶۸ فرانسه، با دانشجویان معترض همراه بود و نیز دستیار کارگردانهای موج نوی سینمای فرانسه. پایاننامه دکترایش هم درباره لزوم آزادی و نقش سانسور در سینمای هند بود.
از سال ۱۹۸۸، همراه دو بانوی دیگر هندی، لاتیکا پادگوانکار و راشمی دورایسوامی، فصلنامه پربار انگلیسیزبان «سینمایا» را راه انداخت، مجلهای که از صفحه اول تا آخرش خواندنی بود و کشف سینما و سینماگرانی از نقطه نقطه قاره آسیا. چنان موفق بود که یونسکو از او خواست کنفرانسی درباره سینمای آسیا در سال ۱۹۹۰ در دهلی نو راهاندازی کند و باز چنان موفق، که آن کنفرانس شد نقطه آغازین «نتپک» در سال ۱۹۹۱ که سرواژههای شبکه ارتقای سینمای آسیاست و اکنون در ۳۳سالگیاش، میراث ماندگار آرونا واسودف، تبدیل به نهادی جهانی شده که بیهیچ پشتیبانی مالی و حمایت خاصی و تنها با همت اعضایش در شمار قابلتوجهی از جشنوارهها، هیات داوری دارد، در برگزاری نشستهای تخصصی درباره سینمای آسیا و پاسیفیک همکاری میکند و چندین کتاب به چاپ رسانده و....
از سال ۱۳۷۰، راهش به ایران باز شد و چندین بار در جشنواره فیلم فجر حضور پیدا کرد و بابی شد برای آشنایی بیشتر با سینما و سینماگران ایرانی. شیفته فرهنگ و هنر و تاریخ ایران بود. میگفت چقدر شما ایرانیها خوشچهره و خوشدل و در هنر بینظیرید. در اولین مقالهاش درباره جشنواره فجر، بخشی را به میزبانهای خوشتیپ و خوشقدوبالای ایرانیاش اختصاص داده بود که کلی موجب خنده و شوخیهای ما در امور بینالملل فارابی شد. چقدر خوب فیلمهای ایرانی را میفهمید و دربارهشان می نوشت و چقدر فهرست سینماگران محبوبش پر بود از فیلمسازان و اهل سینمای ایران، از داریوش مهرجویی و عباس کیارستمی و بهرام بیضایی، تا محسن مخملباف، پوران درخشنده، رخشان بنیاعتماد، فاطمه معتمدآریا و هوشنگ گلمکانی و کلی نامهای دیگر. شگفتزده بود از شعر و ادبیات و موسیقی و هنرهای تجسمی ایران و هنوز هم پوستر جشنواره فجر طراحی ابراهیم حقیقی، قابشده در خانهاش است.
نشریه مستقل سینمایا عمری دیرپا نداشت و پس از چند سال تعطیل شد اما آرونا از سال ۱۳۷۸ جشنواره فیلم اوسیان سینه فن را در دهلی نو راه انداخت که تمرکز آن بر سینمای آسیا و عرب بود. چه نسل عجیبی از جوانهای سینمادوست هندی از طریق همین جشنواره با سینمای کشورهای منطقه آشنا شدند. یکتنه و با دست خالی کنفرانسهای متعدد درباره سینمای آسیا و نشستهای نتپک در جشنوارههای مختلف را پیش میبرد. این تاثیر نهتنها بر سینمادوستان که بر سینماگران و مدیران جشنوارههای جهانی هم بود. هیچ فیلمساز سرشناس آسیایی را نمیتوان سراغ گرفت که خود را مدیون خانم واسودف نداند و بسیاری از مدیران جشنوارههای اروپایی و آمریکای شمالی را با سینماگران آسیایی آشنا ساخت. او به همین دلیل عنوان «مادر سینمای آسیا» را برای خود ایجاد کرد.
اعتقاد عجیبی به توانایی آسیاییها داشت و غم بزرگش، غافل شدن خود آسیاییها از ظرفیتهای یکدیگر بود. بسیاری از جشنوارههای فیلم قاره کهن وامدار تلاشها و مراقبتهای آرونا از میراث سینمایی تکتک دیگر کشورهای آسیاییاند. جشنواره فیلم جوگجا-نتپک در اندونزی، جایزه آپسا-نتپک بهترین فیلمساز جوان در جوایز سینمای آسیا و پاسیفیک استرالیا، تنها نمونههایی از اقدامات خانم آرونا واسودفاند.
در سالهای اخیر و به واسطه بالا رفتن سن، سفرهایش کمتر شد و به نقاشی روی آورد و به شکل غریبی با سبک نقاشی با جوهر و مرکب چینی، آثاری بدیع خلق میکرد که در نمایشگاههای مختلف به نمایش درآمدند.
دلخوشی سالهای پایانی عمرش، دخترش یامینی و نوهاش بود، حاصل ازدواج با یکی از اعضای خانواده گاندی.
هوشنگ گلمکانی
یادم نیست چه کسی مرا به آرونا معرفی کرد تا برای فصلنامهای سینمایی که قصد داشت درباره سینمای آسیا منتشر کند، از سینمای ایران بنویسم. اما نخستین چیزی که احترام مرا نسبت به او برانگیخت انتخاب عنوان مجلهاش بود: «سینمایا». ترکیبی از سینما و فرهنگ آسیا که بهخصوص ریشه در فرهنگ سرزمین خودش دارد.
بعدها آرونا واسودف دلایل و نشانههای بیشتری برای برانگیختن احترام نشانم داد. نوشتههایش، برگزاری جشنوارهای معتبر، تاسیس «نتپک»، حسنخلق و رفتاری که آرامش و اعتمادبهنفس و احترام در مخاطبش برمیانگیخت. مطمئنم که ویژگیهای مثبت آرونا بسیار بیش از اینهاست و اگر فرصت و سعادت معاشرت بیشتر با او را داشتم امکان کشف و درک آنها را پیدا میکردم. فقط همین اعتبار جهانی پایداری که در زمانی کوتاه به «نتپک» بخشید برای اعتبار بخشیدن به کارنامه یک عمر کفایت میکند. امیدوارم اعضای نتپک نگذارند چراغ آن خاموش شود. آرونا واسودف شخصیتی استثنایی و بیتکرار بود که نام و یادش همیشه در دل من زنده خواهد ماند.
پوران درخشنده
خبر تلخی بود که شنیدم و باورم نمیشود که او ما را ترک کرده است. واسودف واقعا انسان یگانه و بیبدیلی بود، به سینمای انسانی و اجتماعی عشق میورزید و برای فیلمسازان از هر گوشه جهان تلاش میکرد و فیلمهایشان را معرفی میکرد. او برای من دوست و همراهی بود که در آغاز کارم با معرفی و توجه به کارهایم خیلی کمک کرد. هرگز فراموشت نمیکنم آرونای عزیز هرگز.