چرا یک مقوله مهم در برنامه نامزدهای ریاستجمهوری غایب است؟
جای خالی فرهنگ
حالا اگر رئیسجمهوری وعدهای داد و به آن عمل نکرد تکلیف چیست؟ آیا جایی از او سفته یا چک گرفتهاند که تضمینکننده صحت وعدههایشان باشد؟ اصلا ضمانت این وعدهووعیدهای بعضا غیرعملی و ناممکن چیست؟ از منظر حقوقی آخر و عاقبت وعدههای یک نامزد محترم که به صندلی ریاستجمهوری میرسد و عملی نمیشود چیست؟ بهنظر میرسد هیچ تضمینی برای عملی شدن این وعدهها وجود ندارد و هیچ عقوبتی هم برای عملی نشدنش. یا حداقل بنده سرتاپا تقصیر از آن بیخبرم. احتمالا باید صبر کنیم ایشان بر صندلی قدرت جلوس کنند و اگر به وعدهووعیدهایشان عمل نکردند در روزنامهها و شبکههای اجتماعی به او گیر بدهیم و صبر کنیم تا چهار سال دیگر و تلاش کنیم او دوباره رای نیاورد و عزیز دیگری با همین دستفرمان جای او بنشیند و دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش!
خاطرم هست طی نشستی که با جمعی از کارشناسان حوزههای مختلف در روزهای پایانی سال پیش در اکو ایران داشتیم، کارشناسان به بحث پیرامون مهمترین اتفاق سال گذشته پرداختند؛ بحث در خصوص اتفاقاتی که بر اساس برجسته شدن در شبکههای اجتماعی به قول معروف ترند شده بود. از خودکشی کیومرث پوراحمد تا قتل داریوش مهرجویی گرفته و ماجرای چای دبش تا مشارکت پایین در انتخابات مجلس و تعطیلی شبکه منوتو، فرونشست زمین و آلودگی هوا و هوش مصنوعی و مهاجرت نخبگان و کادر درمان و اتفاقات متنوع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی. و جالب است طی چند مرحله بحث و رایگیری نهایتا کارشناسان به این نتیجه رسیدند که مهمترین اتفاق سال که میتواند آینده حکمرانی را تحتتاثیر قرار بدهد هوش مصنوعی و فرونشست زمین است؛ چراکه کم یا زیادبودن فرونشست زمین میتواند آیینه حکمرانی درست باشد.
یعنی در کشوری اگر شما خاک را از دست بدهید ممکن است چند صد سال طول بکشد تا آن خاک را به دست بیاورید و اینکه هوش مصنوعی شکل و شمایل مدیریت کلان را هم در آینده تغییر خواهد داد. همه اینها را گفتم که بگویم نامزدهای محترم حتی به این دو اتفاق اشاره هم نکردهاند چه برسد به اینکه دغدغهای برای آنها داشته باشند یا برنامهای. کمآبی و آلودگی هوا هم قربانش بروم انگار اصلا در این مملکت زیر پونز است و دغدغه به حساب نمیآید. کشوری که آب و خاک نداشته باشد و هوایش هم آلوده باشد، چه تفاوتی دارد که رئیسجمهورش اصولگرا باشد یا اصلاحطلب یا میانهرو؟
همه اینها به کنار. نامزدهای محترم انگار همه جور دغدغهای دارند جز دغدغه فرهنگ. تغییر نسلها، پیر شدن جمعیت و توجه به نیازهای نسل موسوم به زد انگار نه انگار که مهم است. کمرنگ شدن زبان فارسی و در آستانه تخریب قرار گرفتن آن انگار مهم نیست. کاهش شمارگان کتاب و فاصله گرفتن نسل جوان از مطالعه انگار اهمیتی ندارد. اساسا فرهنگ از نظر رئیسجمهور آینده کجای دغدغههای ایشان است؟ فرهنگی که از یک سلام کردن ساده و احترام به پدر و مادر و بزرگتر و استاد را در بر میگیرد تا ادبیات و تاریخ و تمدن این سرزمین پهناور کجای برنامهها و دغدغههای رئیسجمهور آینده است؟ اصلا آیا متولی فرهنگ باید دولت باشد یا مردم؟ تحصیل و آموزش، از ابتدایی گرفته تا دانشگاه و سطوح عالی، آیا در شرایط مطلوبی است؟ و خروجی دانشگاههای معتبر کشور کجای تصمیمگیری و مدیریت این کشور جای دارد؟ و چرا بیشتر مدیران دولتی فارغالتحصیل یک دانشگاه خاص باید باشند؟
همه این سوالهای بهنظر ساده و بنیادی باید برای رئیسجمهور آینده ایران مهم باشد. بهجز سیدمحمد خاتمی که فرهنگ برایش دغدغه مهمی بود و بحث گفتوگوی تمدنها را مطرح کرد و وزیر فرهنگش هم یکی از چهرههای صاحبامضای روزگار ما بود، گویی هیچکدام از دولتها به چیزی به نام فرهنگ فکر چندانی نکردهاند. امیدوارم از این پس حداقل برای انتخاب وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با صاحبان فضل و هنرمندان مشورت کنند نه اینکه بزرگواری را به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی معرفی کنند که اهالی فرهنگ مجبور باشند به علامه گوگل متوسل شوند تا ببینند این بزرگوار کیست که تا به حال اسمش را نشنیدهاند!
مخلص کلام اینکه ای کاش رئیسجمهور آینده به مقوله فرهنگ هم فکر کند، برایش دغدغه داشته باشد و از همه مهمتر علاوه بر شاخصهای اقتصادی، به شاخصهای فرهنگی هم بیندیشد.