نویسنده مشهور کتابهای مذهبی از توقیف آثارش حرف زد
یک نامه صریح علیه سانسور
از ارائه هزار میلیارد تومان یارانه به حوزه کتاب که وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی پیش از تقدیم لایحه بودجه، خبرش را داد تا کاهش ۷۵درصدی معافیت مالیاتی ناشران، از ایده عجیب نظارت مردمی بر کتابهای منتشرشده تا انتقاد برخی نویسندگان از حذفیات کتابها. هرچه هفته کتاب سال ۱۴۰۲ اتفاقهای آیینی و کارناوالگونه کم داشت، به همان اندازه پرخبر و پرحاشیه بود. بااینحال مهمترین خبر، تشدید نظارت بر حوزه کتاب است. برخی فعالان و نویسندگان از تشدید نظارت پیشینی گلایهمند هستند و برخی دیگر از طرح جدید برای نظارت پسینی. نظارت پیشینی یعنی نظارت بر کتاب قبل از چاپ و نظارت پسینی یعنی نظارت پس از چاپ! وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پیش از چاپ هر کتابی، محتوای آن شامل عنوان، اسامی، متن کتاب، تصاویر مندرج در کتاب و ... را بازبینی میکند و در صورت تایید تمامی موارد اجازه چاپ کتاب را صادر میکند.
حالا قرار شده مردم به صورت خودجوش پس از انتشار کتابها بر آنها نظارت کنند تا اگر چیزی از دست ناظران وزارت ارشاد دررفته باشد، آنها گزارشش کنند. نظارت پیشینی و پسینی البته تفاوتهای اساسی دارند. در واقع رد کردن یک کتاب در نظارت پیشینی هزینه زیادی برای ناشر ندارد. اما گزارش کردن کتابی که پس از نظارتهای پیشینی، پروسه چاپ و انتشار را طی کرده است، برای ناشر هزینه دارد. چاپ کتابها بهویژه بعد از گران شدن قیمت کاغذ، بسیار هزینهبر شده است. کارشناسان میگویند اگر ناظران وزارت ارشاد کوتاهی کنند، چرا ناشران باید هزینهاش را بپردازند؟ به هر روی در هفته اخیر واکنشهای بسیاری به این موضوع شکل گرفته و فعالان بازار نشر میگویند فشارها بر روند فعالیتهای آنها شدت گرفته است. دیروز اما یک نویسنده مهم آثار مذهبی نامه صریحی منتشر کرده و سیستم بررسی کتاب را زیر سوال برده است. سیدمهدی شجاعی در این نامه از گیر کردن جلدهای دوم و سوم رمان «حماسه سجادیه» پشت سد ممیزی گفته، درحالیکه جلد اول مجموعهاش پیشتر با عنوان «تویی به جای همه» منتشر شده است.
آنگونه که شجاعی نوشته جلد دوم این مجموعه با عنوان «اگر غم لشگر انگیزد» مجوز انتشار گرفت، اما بلافاصله پس از چاپ به تشخیص افرادی از شورای نظارت، جلوی توزیعش گرفته شد. او گفته جلد سوم این مجموعه هم با عنوان «جز حکایت دوست» مدتهاست که در تعلیق مانده و پاسخ صریحی به ناشر داده نشده است. شجاعی در نامهاش خطاب به شورای نظارت بر کتاب نوشته است: «سوال من این است که آیا شما هم این رمان را مطالعه کردهاید و غیرقابلچاپ تشخیص دادهاید؟ آیا ذکر مناقب اهل بیت و انتقاد از حکومت اموی، میتواند دلیلی موجه - یا لااقل کافی - برای توقیف یک اثر تلقی شود؟ آیا قانونی برای منع انتقاد از حکومت اموی در جایی تصویب شده است؟ اگر چنین قانونی باشد، طبعا اهالی فرهنگ و ادب و اندیشه از آن مطلع میشوند و اگر نیست چرا عدهای اختیار و قدرت جلوگیری از انتشار چنین اثری را دارند؟»
شجاعی در بخش دیگر این نامه نوشته است: «اثری که موارد عدیده حذف و سانسور در آن اعمال شده و نهایتا مجوز انتشار گرفته، شورای نظارت مبتنی بر چه قاعده و قانونی میتواند مانع انتشار آن شود؟ و آیا اساسا چنین دستوری حاصل جمع نظرات اهل شوراست یا افرادی از اعضای شورا مستقلا و مستبدا چنین دستوری را صادر کردهاند؟»
او در بخش پایانی این نامه نوشته است: «به عنوان اتمام حجت، پیشنهاد من این است که مساله به سامانه جدیدالتاسیس وزارت ارشاد احاله شود؛ همین سامانهای که عنوان آن «نظارت مردمی بر کتابهای منتشرشده» است. فرض را بر این میگذاریم که ما نمیفهمیم که فلسفه تاسیس این سامانه، توقیف کتابهای دارای مجوز از گذشته - با محمل آرا و گزارشهای مردمی - است. فرض را بر این میگذاریم که راست میگویند و در این مورد، مردم را صاحب تشخیص میدانند و به آرایشان اهمیت میدهند. آنچه را تاکنون فقط در آثار من، مورد سانسور و ممیزی و توقیف و حذف قرار دادهاند، در اختیار مردم بگذارند و رای و نظر مردم را جویا شوند تا معلوم شود چقدر از مردم با این میزان انسداد و خفقان و انقباض موافقت دارند. مشروط به اینکه جامعه آماری مردم به مفهوم واقعی مردم باشند، نه آن گروه محدود و معدودی که میشناسیم و میشناسید. و نظرسنجی مشابه صداوسیما منحصر به دو گزینه موافقم و خیلی موافقم نباشد.»
او همچنین نوشته: «اگر رای و نظر مردم در مورد کتاب بعد از انتشار مهم است قبل از انتشار که مهمتر است. خودم هم میتوانم این موارد را در معرض رای و نظر مردم بگذارم. خلاصه، آنچه من نقدا طالب آن هستم صراحت و شفافیت است. اگر قانون یا مصوبهای در مورد ممنوعیت نقل فضائل پیامبر و ائمه و نقد عملکرد دشمنانشان دارند ارائه دهند و اگر ندارند مثل بقیه قوانین با عناوینی از قبیل صیانت، وضع و تصویب و اعلام کنند تا محققان و نویسندگان هم مثل بقیه اهالی فرهنگ و اندیشه و هنر، تکلیفشان را بدانند.»