چرا سمندریان مخالف «مش قاسم» بود؟
حمید سمندریان درباره توانمندیهای فنیزاده و نیز مرگ نابهنگام او که در کتاب «این صحنه خانه من است» منتشر شده، نوشته است: «همیشه این را گفتهام و غلو هم نکردهام که مرگی زودرس به یکی از بزرگترین استعدادهای هنرپیشگی ایران ظلم کرد. فنیزاده خیلی زود مرد. وقتی مُرد، پایانش نبود. تازه درصد کمی از قدرتهای بازیگری او را دیده بودیم. سلول به سلول این آدم آرتیست بود. من اطمینان دارم که اگر بود، در پیری هم نقشهای جدیدی کشف میکرد. وقتی مُرد تازه فهمیدم که تئاتر ایران چه چیزی را از دست داده است.» «شهوت بازی فنیزاده، صحنه بود. سینما را زیاد دوست نداشت و بیشتر بازیگری با حضور تماشاچی بود. حضور تماشاچی و نفس او نیروهای نهفته فنیزاده را آزاد میکرد ولی دوربین با او این کار را نکرد. بنابراین من همیشه به کسانی که میگویند شاهکار فنیزاده مش قاسم دایی جان ناپلئون است، اعتراض دارم چون فنیزاده هنرپیشه صحنه بود زیرا نیروهایش با حضور تماشاگر آزاد میشد. البته اگر در سینما هم نقشهای بیشتری بازی میکرد، چیزی کم نداشت ولی شاهکارهایش روی صحنه خلق شد و من در تمام پیسهایی که با او کار کردم این شاهکار را دیدم.»
«قدرت او در بازی از کمدی تا تراژدی بود. برای هضم نمایشنامههای پیچیده و بزرگ فوقالعاده قوی بود چرا که هر تمی برای او به سرعت قابل انتقال بود. فنیزاده در اولین برخورد با نمایشنامه و قبل از تحلیل کارگردان، نقش را درست میخواند. انگار به او الهام میشد که چگونه باید نقش را بخواند. مثل آدمهایی که در مقولهای استثنایی هستند و بدون معلم و با هوش و غریزه بالای خود یاد میگیرند. او چنین آدمی بود و بدون معلم رشد کرد.» «در یکی از نمایشهایمان بعد از اجرا همه بازیگران به او گفتند که پرویز امشب فوقالعاده بازی کردی. او گفت برای اینکه عشقهای من در سالن بودند. دخترهایش را میگفت؛ دنیا و هستی. ببینید این موجود چقدر حساس است. من همیشه او را تحسین میکردم که با جثه کوچکش بسیار قدرتمند بود.»
سمندریان درباره مرگ زودهنگام فنیزاده گفته است: «هر استعدادی که برود، فقط آن شخص نیست که رفته بلکه ویژگی او رفته است. وقتی فنیزاده مرد، مثل این بود که فنیزاده را از ما دزدیدند. منظور از فنیزاده فقط دو چشم و گوش دو دست و دو پا نبود بلکه قدرت فنیزاده بود که به خاک سپرده شد.» او که بازی فنیزاده را در حد بازیگران سطحبالای بینالمللی دانسته، در این باره گفته است: «بازی فنیزاده در حد بازیگری بالای بینالمللی بود. او چیزی را که بازیگران بزرگ دنیا از فرهنگ اجتماعی و تفکرشان گرفته بودند، به ضرب غریزه میآورد و درست هم میآورد. گویی به او الهام میشد. استعداد بازیگری در او مثل استعداد شعر در کسی بود که شاعر است.» گفته میشود فنیزاده به دلیل بیماری کزاز از دنیا رفته است. ظاهرا او از ناحیه پا دچار جراحتی شده و از آنجا که همزمان در فیلمی مشغول بازی بوده است، در لوکیشن این فیلم که بسیار کثیف بوده و حتی ناصر تقوایی با عنوان طویله از آن یاد کرده، دچار کزاز میشود و بر اثر همین بیماری از دنیا میرود، موضوعی که سالها پیش تقوایی با حسرت و خشم از آن سخن گفته است.
پرویز فنیزاده ۵ اسفند سال ۵۸ در حالی که تازه وارد ۴۲سالگی شده بود، از دنیا رفت. این سرگذشت عجیب مردی است که در جوانی مسوول تصحیح روزنامه اطلاعات بود اما عشق به بازیگری او را به اداره هنرهای دراماتیک کشاند تا هنر کشورمان یکی از نابترین استعدادهای خود را به تماشا بنشیند.