خداحافظی با استاد محجوب بازیگری

شنگله پس از تحصیل در دبیرستان‌‌‌‌‌‌‌‌های ناصرخسرو، اقبال، دارالفنون و رشدیه از سال‌۱۳۳۲ و با عضویت در جامعه باربد کار تئاتر را آغاز کرد و بعد در سال‌۱۳۳۵ وارد هنرستان هنرپیشگی شد. او لیسانس کارگردانی خود را از آکادمی هنرهای نمایشی وین دریافت کرد. اگرچه در برخی منابع «دایره مینا» به‌کارگردانی داریوش مهرجویی نخستین فیلم سینمایی او معرفی می‌شود، اما خودش تعریف کرده بود که سال‌۱۳۳۸ اولین فیلمش با کارگردانی یک جوان فرانسوی بر اساس یکی از داستان‌های صادق هدایت و با همراهی رفیع حالتی ساخته شد ولی این فیلم را نه خودش دید و نه هیچ‌کس دیگر. وی در مصاحبه‌‌‌‌‌‌‌‌ای درباره شروع کارش گفته است: «باید اعتراف کنم زمانی‌که ما کار را شروع کردیم هیچ کتاب و مطلبی در زمینه تئاتر و تلویزیون نبود. اصلا تلویزیونی وجود نداشت؛ سینمای آن دوره دهه۳۰ بود.

سال‌۱۳۳۸ اداره هنرهای دراماتیک تشکیل شد و آنجا به‌عنوان کارمند استخدام شدم. اطلاعات، دانش و فرهنگ درستی راجع‌به این حرفه نداشتم. حمید سمندریان آمد و داود رشیدی، عزت‌‌‌‌‌‌‌‌الله انتظامی و محمدعلی کشاورز مرا مشتاق کردند به تحصیل در این رشته و به آلمان و سپس اتریش رفتم.‌»وی درباره بازی در «دایره مینا» هم تعریف کرده بود: «یک روز پنج‌شنبه در محوطه تلویزیون به سمت خانه می‌رفتم که مهرجویی مرا دید و گفت اگر کاری ندارم او را همراهی کنم. او مرا به آمفی‌‌‌‌‌‌‌‌تئاتر برد و و دیدم در آنجا همه جمع هستند از جمله آقای حالتی و بهمن فرسی که همگی مشغول صحبت شدیم و گویا این‌‌‌‌‌‌‌‌ها از صحبت‌‌‌‌‌‌‌‌های ما فیلم گرفته بودند و بعد خودشان روی این صحنه‌‌‌‌‌‌‌‌ها صدا گذاشتند که بیشتر درباره خون‌‌‌‌‌‌‌‌های آلوده بود و این شد بازی من در دایره مینا.‌»

شنگله که سال‌ها با بیماری دست و پنجه نرم می‌‌‌‌‌‌‌‌کرد مجبور به زندگی در خارج از تهران بود؛ موضوعی که اگرچه با صبوری تحملش می‌‌‌‌‌‌‌‌کرد اما او را از ادامه کار باز‌می‌‌‌‌‌‌‌‌داشت. وی می‌‌‌‌‌‌‌‌گفت: «از هیچ‌کس گلایه ندارم غیر از خودم، این من هستم که باعث شدم به چنین شرایطی دچار شوم، چراکه هرچه که سر انسان می‌آید مقصر خودش است. من اگر مریض شدم به این دلیل بود که از خودم مراقبت نکردم اما این روزها در گیلان زندگی می‌کنم و هوای خوبی دارد، فیلم می‌بینم و زندگی‌ام را این‌گونه می‌گذرانم.‌»

وی که پیش از این یک‌بار تا آستانه مرگ پیش رفته بود درباره این تجربه‌‌‌‌‌‌‌‌اش تعریف می‌‌‌‌‌‌‌‌کرد: «من مرگ را در سکوت می‌‌‌‌‌‌‌‌بینم. آن سالی که من رفتم، ۱۴دقیقه خون به مغز من نرسید‌ که حتی آمدند تسلیت گفتند به‌همراهان من، که من یکباره بلند می‌‌‌‌‌‌‌‌شوم و می‌‌‌‌‌‌‌‌نشینم. پزشک در آن لحظه گفت: آقای شنگله نفس می‌کشد. بدون اینکه خودم اصلا بدانم. وی در مصاحبه‌‌‌‌‌‌‌‌ای در پاسخ به این پرسش که چه چیزی او را بیشتر از همه شگفت‌‌‌‌‌‌‌‌زده می‌کند گفته بود: «صداقت. این‌قدر کمبودش حس می‌شود که اگر ببینم کسی صادق است تعجب‌‌‌‌‌‌‌‌زده می‌‌‌‌‌‌‌‌مانم که در این جامعه آدمی بتواند واقعا صادق باشد. اول آدم باید با خودش صادق باشد تا بتواند با دیگران صادق باشد. اکثر قریب به اتفاق ما دروغ می‌‌‌‌‌‌‌‌گوییم و بیشتر از همه به خودمان دروغ می‌‌‌‌‌‌‌‌گوییم. بعضی وقت‌‌‌‌‌‌‌‌ها این دروغ‌‌‌‌‌‌‌‌ها آنقدر در ذهن ما جا‌می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌افتند که تبدیل به واقعیت می‌شوند و گاه آن را به‌عنوان واقعیتی که اصلا وجود نداشته مطرح می‌کنیم. بنا بر این صداقت بالاترین و بهترین نعمت است.»

علی نصیریان، بازیگر پیشکسوت که از دوستان و همکاران قدیمی شنگله بود با اشاره به اینکه او یکی از هم‌دوره‌‌‌‌‌‌‌‌ای‌‌‌‌‌‌‌‌های نازنین او در اداره تئاتر بوده است، گفت: «من در اواخر دهه ۳۰ و اوایل دهه ۴۰ خورشیدی، افتخار داشتم که در چند تله‌‌‌‌‌‌‌‌تئاتر که کارگردانی کردم و از تلویزیون خصوصی ایران پخش ‌‌‌‌‌‌‌‌شد، از هنرنمایی اسماعیل شنگله بهره بردم.‌»این بازیگر پیشکسوت افزود: «او از دوستان نازنین و تحصیلکرده در رشته کارگردانی تئاتر از آکادمی هنرهای نمایشی وین بود که پس از بازگشت به وطن، نمایش «کُلُمپ» را کارگردانی کرد و من در آن به ایفای نقش پرداختم. اسماعیل شنگله یکی از یاران صمیمی و نازنین من بود و از درگذشت ایشان بسیار متاسفم.‌»مرضیه برومند، کارگردان نیز درباره این هنرمند گفت: «اسماعیل شنگله، انسانی بسیار خوب و همیشه یاری‌گر فعالیت‌های فرهنگ و هنری بود. در زمینه تله‌تئاتر بسیار فعال بود و متاسفم که جایش در فعالیت‌های فرهنگ و هنر ما خالی شد.

او که خواهر همسر داود رشیدی است، از دوستی دیرین شنگله و رشیدی هم یاد کرد و گفت: دوستی بسیار همراه و همدل بود. تا آخرین روزهای زندگی آقای رشیدی در کنار خانواده ما بود. شگفت‌‌‌‌‌‌‌‌انگیز که روز تولد آقای رشیدی هم از دنیا رفت. امیدوارم در آن جهان هم کنار هم باشند، بازهم با هم نمایشنامه‌‌‌‌‌‌‌‌های تازه ترجمه کنند و بازهم با هم کار کنند.‌»رضا بابک، بازیگر با‌سابقه که زمانی دانشجوی شنگله بوده و بعدتر با او دوستی و رفاقت پیدا کرده است نیز سال‌های آغازین آشنایی خود را با او یادآوری می‌کند: «دانشجو بودم که در سالن تئاتر موزه ایران‌باستان، نمایش «کلمپ» را دیدم که آقای شنگله کارگردانی کرده بود و بزرگانی همچون آقایان نصیریان و انتظامی و خانم عصمت صفوی در آن بازی می‌کردند. کار درخشانی بود.»

او که در دروه طلایی دانشکده هنرهای زیبا در این دانشکده درس تئاتر خوانده است، ادامه می‌‌‌‌‌‌‌‌دهد:« فکر می‌‌‌‌‌‌‌‌کنم ایشان یک ترم استاد ما بودند اما بعدتر با هم دوست و همکار شدیم و دوستی عمیقی بین ما شکل گرفت و بسیار به‌هم علاقه‌‌‌‌‌‌‌‌مند بودیم. او نمایشنامه‌‌‌‌‌‌‌‌های بسیار خوبی را ترجمه کرده بود. بسیار باسواد و بر رشته هنری خود مسلط بود. یادم می‌آید زمانی هر دو ما در کاری بازی می‌‌‌‌‌‌‌‌کردیم. آقای شنگله آنچنان اطلاعات دقیقی از آن نمایشنامه و اجراهایش داشت و مدام تصاویر متعددی از اجراهای مختلف آن نمایش در اختیار گروه می‌‌‌‌‌‌‌‌گذاشت که شناخت همه ما را نسبت به آن کار بیشتر کرد، اصولا در زمینه سینما و تئاتر تشخیص بسیار خوبی داشت.‌»

اسماعیل شنگله از استادان برجسته بازیگری در دانشکده هنرهای دراماتیک بود و بسیاری از چهره‌های سرشناس سینما و تئاتر شاگرد او بودند. آخرین نقش‌‌‌‌‌‌‌‌آفرینی این هنرمند پیشکسوت، به هفت سال‌قبل و بازی در سریال «سال‌‌‌‌‌‌‌‌های ابری» برمی‌گردد.