دغدغه معیشت در تئاتر
این نوشته بهصورت مشخص ناظر به هنر تئاتر است. ما این روزها در تمام عرصهها و حوزهها با یک کلمه تازه روبهرو هستیم؛ کلمهای که «پساکرونا» خوانده میشود و نظر به شرایطی که دارد بیشک مواجهه با آن یک امر ناگزیر است. من اما ترجیح میدهم در این لحظه که تئاتر در یک توقف بیسابقه است (البته صرفا در بخش گیشه و فروش، چون دقیق که باشیم تلاش ویژهای در تمرکز بر طرح پرسشی در اجرا یا خطرکردنی در شکل اجرا در بخش اعظم تولیدات سالهای اخیر بهچشم نمیآید) در ساحت واژه دیگری مداقه کنم. به نظر میرسد ما در این میان وضعیت مهم و پر از مناقشه «پیشاکرونا» را در نظر نگرفته یا دستکم فراموش کردهایم. تئاتر از اساس در ایران (مبنا را با اغماض از دهه چهل شمسی قرار دهیم)، پیش از شیوع تولیدات معطوف به گیشه که صرفا به آورده مالی اندیشیده تا تولید اندیشهای پیشبرنده، همواره هنری بوده که در ذات خود یک زیست رواقی به معنی ساحت ریاضتی آن داشته است. اینکه این شکل از حیات تا چه پایه دقیق بوده، نه مساله اکنون است و نه مجال آن در این نوشته فراهم.
در سالهای اخیر، فرض کنیم در یک بازه ۵ تا ۱۰ ساله، تئاتر به یک کالای در اصطلاح «بفروش» خودش را تقلیل داده یا ترجیح این بوده که ساحتهای رادیکال و مزاحم خود را فراموش کرده یا در گنجهای مهر و موم کند. این وجه رادیکال که برای نگارنده ابتدا در شکل اجرا و بسیار دورتر در محتوای اجرا معنا مییابد ناظر به این است که تئاتر جریانساز همواره از تثبیتشدن و کلیشهسازی در فرم و محتوا دوری میکند و مزاحمت خود را همواره بهعنوان مهمترین ویژگیاش در نظر میآورد؛ مزاحمتی که عکس جریانهای تثبیتشده حرکت میکند. البته بدیهی است که بخش مهمی از فعالیتهای تئاتری را هم میشناسیم که در همین بازه زمانی به وجه رادیکال خود متعهد مانده، دست به تولید اشکال و ریختهای نامتعارف مطلوب پیشبرنده در قوام شکل و وجه دیداری اجرا زدهاند. این تجربهها روشن است که آورده مالی قابلتوجهی نداشته و صرفا همان ایده زیست درویشانه یا ریاضتی را در بخش مالی، هر چند سخت و نامطلوب برای گروه اجرایی، موردنظر قرار دادهاند.
البته باید یادمان باشد این خصلت را نگارنده به مثابه یک فضیلت، دستکم در این نوشته، در نظر نگرفته و تنها تلاش میکند تا از این شکل از تئاتر غافل نماند. به هر روی... رونق تماشاخانههای خصوصی در سالهای اخیر جریانی را رقم زده است که تئاتر را به یک ویترین رنگارنگ از ستارگان، تهیهکنندگان و اشکال و تجربههای شکلی، مطلوب ذائقهای سازد که حاضر است مبلغی گاه فراتر از عرف رایج برای تماشای آن بپردازد. این یک وضعیت «پیشاکرونا»یی است. این وضعیت البته بارها مورد انتقاد قرار گرفته و تحلیلها و نقدهایی هم در ارتباط با آن شکل گرفته است. اما مساله «اکنون» چیست؟ حتما بر این نکته نظر داریم که «معاش» تا چه پایه اهمیت دارد. شاید بهتر است بگویم اول نان و دوم نان و سوم هم نان اگر چهارمی در این حوزه باقی بماند میشود گفت چهارم تئاتر. تعارف را کنار بگذاریم و لحظهای از یک پرستیژ و مرکب روشنفکرانه که در نوع خود البته اگر دقیق باشد، بسیار هم ناب و تماشایی است، دست بکشیم. روشن است که کسب درآمد اهمیت دارد. درباره تئاتر هم باید در این ویژگی، بسیار جدی دقتنظر داشته باشیم.
آیا بحران معیشت در تئاتر یک بحران «میانکرونا»یی «پساکرونا»یی است؟ آیا متولیان امر، نهادهای مهم دولتی و از همه مهمتر خود دولت در دوران پیشاکرونا، ایده مشخصی برای این حرفه داشتهاند؟ این روزها اهل اجرا در خانه هستند. بدیهی است که سالن تئاتر نمیتواند در شرایط یک پدیده پاندمیک به فعالیت معمول خود ادامه دهد. پیش از این همهگیری آیا برنامه مشخصی برای این حوزه، که به یقین باید یک «شغل» تلقی شود تا یک میل و رغبت ذاتی و شهودی، وجود داشته است؟ جواب روشن است، خیر! دولت بهعنوان متولی تمام امور آیا در اینخصوص طرحهای گرهگشا ارائه کرده است؟ بهنظر اینطور نمیرسد. آیا تئاتر از اساس به مثابه یک حرفه که در ازای انجام باید مزدی داشته باشد، امنیت شغلیاش در نظرگرفته شود و به حیات مالیاش، نه به شیوه رایج سالیان اخیر که بهشکلی حمایتی اندیشیده شده، در نظر آمده است؟ حالا بیاییم به جهان «کرونا»یی. نامهها، درخواستها، بیانیهها و نگرانیها را تماشا کنیم. انتظاری از دولت وجود دارد. اما مساله این است که پیش از اینها هم موضوع معاش در تئاتر مورد غفلت بوده است.
چگونه میشود انتظار داشته باشیم در چشم برهمزدنی یک ایده آرمانی شکل بگیرد و اجرایی شود؟ بدیهی است که این توقع وجود دارد که دولت بهعنوان سکاندار امور جاری، در بحران کنونی راهی برای برونرفت از این وضعیت پیشنهاد دهد و آن را اجرایی کند. اما گمان میکنم دستکم درباره تئاتر شاید بهتر باشد کمی واقعبینانه به این دل خوش کنیم که در میان تمام گرفتاریهایی که این روزها در مدیریت بحران پیشآمده وجود دارد، دولت به یک نقطه صفر درخصوص تئاتر بیندیشد. چیزی را طرح و تبیین کند که در دوران پیشاکرونا وجود نداشت. طرحی که هم بتواند نگرانی اکنون یک «شاغل» در تئاتر را مرتفع کند و دیگر اینکه با رسمیت دادن به یک «حرفه»، از منظر اقتصادی، در بحرانهای احتمالی دیگر برنامهای مشخص و راهگشا داشته باشد.