ماجرای آواز خواندن برای شهریار

علاوه بر تسلط عماد خراسانی بر شعر کلاسیک، وی از نظر خصوصیات انسانی نیز زبانزد بود. شکوه‌‌‌الدین محلاتی در مقدمه‌‌‌‌‌‌ای که بر جلد دوم از دیوان عماد نوشته، اشاره کرده است که عماد خراسانی «با همه صفات و خصائص، سر سوزنی ادعا نداشته، به قدر خردلی نخوت در دماغ او راه ندارد و چون از شر وسوسه خودنمایی آسوده است، کردار و گفتارش نرمی خاصی یافته، با همه سلام علیک دارد و همگان او را به‌‌‌نحو بارز و روشنی دوست دارند. گاهی در مجلس و محفلی دیده می‌شود که پاره‌‌‌‌‌‌ای افراد کوته‌‌‌بین به او رشک می‌‌‌برند اما عماد نه‌‌‌تنها احساسات دیگران را جریحه‌‌‌دار نمی‌‌‌کند، سهل است سعی دارد تا مرهمی بر جراحات آنان گذارد.» اخوان در مقدمه کتاب «بدعت‌‌‌ها و بدایع نیما یوشیج» از دیدار با عماد خراسانی و شهریار خاطره‌‌‌ای نقل کرده است. خاطره به سال‌هایی بازمی‌گردد که عماد خراسانی حدودا ۶۰ ساله بوده و هوای رفتن به تبریز و ارومیه در سرش می‌‌‌افتد. پس از رسیدن به تبریز «عماد ۶۰ ساله می‌رود به دیدار شهریار ۷۰ ساله، یا قدری کمتر و بیشتر؛ و به شرح مذکور مهربانی و خونگرمی و دالانچه خانه و در اتاق ایضا و... عماد می‌‌‌گفت: شهریار شعری برای من گفت، قطعه‌‌‌ای که خواند برایم، که انگار من یک بچه ۱۷ ساله‌ام و او پیر دیری هفتادی! عماد آواز خوشی داشت و هنوز هم به این شکستگی ارزد به صدهزار درست، قدری به خواست شهریار برایش خوانده بود. می‌‌‌دانید آخر سر شهریار به عماد چه گفته بود؟ گفته بود: شما، ماشاءالله ماشاءالله با این شکل و شمایل و موی و روی، نوجوانی‌‌‌های خودم را به یاد می‌‌‌آورید. ماشاءالله ماشاءالله دست بزنم به تخته!» پرویز خائفی یکی از غزل سرایان معاصر، عماد خراسانی را یکی از معتبرترین چهره‌‌‌های غزل معاصر می‌‌‌داند و می‌گوید: «در دوره‌‌‌ای که غزل در ادبیات ما شرایط خاصی داشت و به سکون و سرگردانی رسیده بود، «محمدحسین شهریار»، «حسن رهی معیری» و «عماد خراسانی» هر کدام با زبان و بیان خاص خودشان در پی غزل اصیل و سنتی رفتند. در ضمن اینکه عماد با حفظ ساختار و استحکام شعر کهن، حالاتی را ارائه می‌دهد که قابل‌توجه است و درد جامعه امروز را می‌‌‌شناسد.» خائفی درباره زندگی و شعر عماد نیز می‌‌‌گوید: «نکته مهم در غزل عماد، تجلی دردها، ناراحتی‌‌‌ها و سرخوردگی‌‌‌هایی است که او در زندگی‌‌‌اش با آنها روبه‌رو بوده است. او اصالت غزل را حفظ می‌کرد و هیچ وقت از روی تفنن غزل نگفته است، بلکه مفهوم غزل یعنی عشق و دوست داشتن را شناخته و به کار می‌‌‌برد. خائفی کار عماد را بالاتر از شهریار دانسته و بر این باور است شهریار تراش خاص زبان فارسی را گاهی اوقات رعایت نمی‌کرد، ولی زبان عماد شفاف و تراش داده شده است.» محمدابراهیم باستانی پاریزی نیز درباره رابطه موسیقی و شعر عماد گفته است: «عماد انصافا شعرهای خوبی دارد. بختی که بعضی از شعرای معاصر ما داشته‌‌‌اند و دارند، این است که شعرهای آنها توسط بعضی از خوانندگان معروف با وسایل و ابزار و آلات صوتی جدید خوانده شده است. این کار به مطرح شدن شعر و شاعر خیلی کمک می‌کند و بیش از ۱۰ برابر به شهرت شاعری را که شعرش چنین سرنوشتی داشته باشد، کمک می‌کند. حالا این ۱۰ که می‌‌‌گویم، خیلی دقیق نیست، ولی به هرحال چنین چیزی وجود دارد... . عماد خراسانی هم از جمله شاعرانی بود که این اقبال را داشت که موسیقی‌‌‌دان‌‌‌های ما روی شعرهایش آهنگ ساختند و شعرهای او با صوت و آواز خوانده شد و همین موضوع به مطرح شدن و معروف شدن او کمک کرد.» عماد خراسانی پس از یک دوره بیماری در صبح روز شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۲ در تهران در سن ۸۲ سالگی درگذشت. پیکر او در مشهد تشییع و با انتقال به توس، در جوار آرامگاه فردوسی و مهدی اخوان ثالث به خاک سپرده شد.