داستان تاسیس کتابخانه ملی
امروز سالروز درگذشت مهدی بیانی است
اگر این سخنسنجیده سمسار را معیار قضاوت خود قرار دهیم، با توجه به کار عظیم مهدی بیانی در بنا نهادن کتابخانه ملی، میتوانیم به عمق دانش، سختکوشی و شرافت حرفهایاش پی ببریم.
مهدی بیانی در سال ۱۲۸۵ در همدان متولد شد. پدرش، میرزا محمدخان مستوفی فراهانی، از خاندان دبیران و مستوفیان فراهان و نیای مادریش میرزا سلیمان بیان السلطنه فراهانی، رئیس بیوتات سلطنتی و صاحب رساله قواعد دفاتر و حساب بود. ۲ساله بود که پدرش درگذشت و مادرش با او و دیگر فرزندان به تهران آمد. او در مدارس ابتدایی اقدسیه و اشرف به تحصیلات مقدماتی و فراگیری خوشنویسی پرداخت و پس از اتمام دوره متوسطه در دارالفنون، دوره لیسانس علوم ادبی و فلسفی را در دانشسرای عالی (دارالمعلمین عالی سابق) به پایان برد و سرانجام مدرک دکترای زبان و ادبیات فارسی را دریافت کرد و در سال ۱۳۱۳ به مدیریت کتابخانه عمومی معارف منصوب شد. او در این مقام به گردآوری کتابها از کتابخانه سلطنتی و کتابخانه معارف برای بنیانگذاری «کتابخانه ملی ایران» پرداخت و پس از تاسیس این کتابخانه در سال ۱۳۱۶، ریاست آنجا را بر عهده گرفت.
داستان تبدیل شدن کتابخانه سلطنتی به کتابخانه ملی و نقش مهم بیانی را در این کار، بدری آتابای، کتابدار و فهرستنویس اینگونه شرح داده است: «فتحعلیشاه قاجار بنیانگذار کتابخانه سلطنتی بود. فتحعلیشاه قاجار بود که یک اتاقی را در کاخ گلستان بخصوص برای کتابخانه ساخت، البته آن وقتها کتابخانهها مثل حالا که نبوده، فرم انبار بوده و کتابها را روی هم میگذاشتند. فتحعلیشاه که میرود، کتابخانه متعلق به محمدشاه میشود، ولی حاج میرزا آغاسی چون خیلی علاقه به کتاب نداشته، چند تا از بهترین کتابهای ایرانی را که نادرشاه از هند آورده بود یعنی کتابهایی که تمام تذهیب داشت مرصع، مزین به جواهر به طلا به لاجورد با بهترین عکسها، میبخشد. تا حدی که ناصرالدین میرزا که ولیعهد بوده، شکایت پیش پدرش میکند که اگر این صدراعظم بخواهد این کتابها را ببخشد دیگر بعد از چند وقت چیزی باقی نمیماند، محمدشاه هم روی علاقهای که به پسرش داشت از همان اواخر عمر که ناصرالدین میرزا ولیعهد بود کتابخانه را میدهد دست او. وقتی محمد شاه میمیرد، ناصرالدین شاه خودش کتابخانه را اداره میکند یعنی در حقیقت باید بگوییم ناصرالدین شاه از نظر ذوق و سلیقه و عشق به کتابخوانی و کتابداری یک شخص ممتاز بود و سعی میکرد از گوشه و کنار ایران کتابهایی را که عتیقه و قدیمی است با قیمتهای گزاف بخرد و جمعآوری کند و حتی در سه سفری هم که به اروپا رفت در نمایشگاههایی که در پاریس برقرار میشد وقتی به او خبر میدادند که آثار ایرانی مخصوصا کتاب هست، بدون گارد و بدون تشریفات، سراسیمه میرفت و چند تا کتاب قرآن، سعدی، حافظ را به قیمتهای گزاف میخرید میآورد به کتابخانه و در زمانی که ناصرالدینشاه رئیس کتابخانه بود، خودش لقب داده بود به خودش که رئیس کتابخانه من هستم. کلید کتابخانه همیشه توی جیب جلیقهاش بود. ناصرالدینشاه که مُرد تا اواخر سلطنت رضاشاه که تقریبا میشود در حدود ۸۵ سال اینجا کتابخانه نبود، یک انباری بود، توی زیرزمین این کتابها را ریخته بودند، همین جور توی گونی و بعضی صندوقهای چوبی شکسته، در آن اتاق هم مهر و موم بود، هیچکس نه با آنجا کارداشت نه هیچ چیز، که به مرور زمان این کتابها بیشترش از بین رفت. در سال ۱۳۱۷ شمسی رضاشاه علاقهمند شد که یک کتابخانه ملی برای ایران درست کند، چون ما کتابخانه نداشتیم. بزرگان ادب و فضل و دانش آن زمان را جمع کردند گفتند یک کتابخانهای درست کنید بهنام کتابخانه ملی که تمام مردم بتوانند استفاده کنند. این ریشه و منشا کتابخانه ملی هم از کتابخانه سلطنتی شد، یعنی به مرحوم دکتر مهدی بیانی که استاد دانشگاه بود در آن موقع امر کردند که بیاید توی آن انبارها هرچه که صلاح میداند از این کتابها جدا بکند بفرستند برای کتابخانه و مرحوم دکتر بیانی تقریبا در حدود ۱۲هزار و خردهای کتاب را گرد آورد. حدود ۱۲هزار جلد کتاب که تقریبا ۵هزار کتاب خطی خیلی عالی است با ۸یا ۹هزار کتاب چاپی که همه را دکتر بیانی جدا کرد. البته خودش بود، یک عدهای بودند. عباس اقبال آشتیانی بود، حبیبالله یغمایی بود.»
همه فعالیتهای فرهنگی مهدی بیانی به تاسیس کتابخانه ملی منحصر نمیشود، حمیدرضا قلیچخانی، مولف کتاب «پنجاه سال با مهدی بیانی» درباره او گفته است: «وی در حوزههای مختلفی صاحبنظر بود. دراین میان یکی از مهمترین آثار این استاد فقید کتاب ارزشمند احوال و آثار خوشنویسان است که بخشهای گوناگونی دارد. دکتر بیانی در این اثر، تمامی تذکرهها و کتابهایی که تا زمان خودشان وجود داشت را مطالعه و حاصل دریافتهای خود را در این کتاب ارائه کرد. اهمیت و مزیت کار دکتر بیانی نسبت به دیگر پژوهشگران حوزه نسخ خطی، احاطه ایشان بر خوشنویسی است. او در هنر خوشنویسی و هنرهای وابسته به آن صاحبنظر بود و نظر شخصی خود را درباره عیار هنرمندان و ویژگیهای فنی آثار خوشنویسی بیان کرده است.»
بیانی بسیاری از کشورهای اروپا، آسیا و آمریکا را به دنبال آثار خوشنویسی و شرح حال خوشنویسان ایرانی گشت و همچنین تمامی منابع مکتوب ایرانی و غیرایرانی را جستوجو کرد تا توانست دایرةالمعارفی از خوشنویسان و احوال آنها پدید آورد. حاصل کار او در چهار جلد، امروزه برای جویندگان هنر خوشنویسی یک سرمایه هنری محسوب میشود. بیانی از بنیانگذاران انجمن فرهنگی ایران و شوروی (سابق) و عضو آن بود و نزدیک به ۲۵ سال در راه گسترش و استواری پیوندهای دوستی و فرهنگی دو کشور تلاش کرد و ماموریتهای فرهنگی بسیاری به کشورهای آسیایی، اروپایی و آمریکا داشت. وی در ۱۷ بهمن ۱۳۴۶ بر اثر سرطان درگذشت.