کارگردانی با دیسیپلین نظامی

دکتر خسروی از سال ۱۳۳۴ در حالی که دانشجوی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بود، آموزش بازیگری و کارگردانی را در کلاس‌‌‌های «دیویدسون» استاد تئاتر دانشگاه‌‌‌های آمریکا آغاز کرد. دیویدسون در آن زمان کلاس‌‌‌های خود را در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران برگزار می‌کرد.

خسروی بعد از آن در کلاس‌‌‌های دکتر فروغ شرکت کرد و از سال ۱۳۳۶ با تشکیل دانشکده هنرهای دراماتیک تهران، فعالیت‌هایش را به عنوان بازیگر و کارگردان در این دانشکده متمرکز کرد و از همین دانشکده فارغ‌التحصیل شد. در سال ۱۹۷۲ دوره تخصصی تدریس تئاتر را در لندن پشت سر گذاشت و سرانجام در سال ۱۹۹۲ موفق به گذراندن دوره دکترای تئاتر و کارگردانی شد. او بیش از ۱۷ نمایش تلویزیونی و ۲۹ نمایش صحنه را از سال ۱۳۳۸ به این سو کارگردانی کرده است.

جمشید مشایخی بازیگر نمایش «اسب سفید» خسروی در مورد همکاری با این هنرمند گفته بود: سال ۱۳۳۶ به اداره هنرهای دراماتیک رفتم تا با دکتر مهدی فروغ دیداری داشته باشم. پشت میز جوانی نشسته بود که وقتی از او نامش را پرسیدم گفت رکن‌الدین خسروی است. متن نمایش «اسب سفید» را خود خسروی نوشته بود. من در این کار نقش یکی از سرداران مغول را ایفا می‌کردم؛ نقشی که به دلیل منفی بودن برایم بسیار جذاب بود. خسروی از همان زمان کتاب‌ها را به زبان انگلیسی می‌خواند و آدمی اهل کتاب بود. او هنرمند شایسته‌ای است که به وجود او افتخار می‌کنم.

ایرج راد بازیگر نیز که با استاد همکاری کرده بود گفته است: خسروی بسیار دقیق بود و لحظات برای او حائز اهمیت بود؛ از یک دیسیپلین نظامی سخت‌تر. اما درون او عشق نهفته بود. تمرین‌ها ساعت نداشت و از ۸:۳۰ صبح تا ۱۰ شب ادامه داشت. پس از تمرین هم خسروی رهایمان نمی‌کرد و راجع به مسائل مختلف صحبت می‌کردیم. این دوستی چیزی است که من امروز به شدت دنبال آن می‌گردم اما پیدا نمی‌کنم. یک چیزی ازدست رفت و آن ارتباط بین معلم و شاگرد بود. آن رابطه مرید و مراد. مراد به معنای راهنما، نه به این معنی که او همه چیز باشد.

وی افزود: همه شاگردان خسروی باید خلاق می‌بودند. در نمایش‌های او کسی نبود که شاخص باشد حتی اگر بازیگر نقش اول بود و تا بازیگر به آن خلاقیت نمی‌رسید نمایش روی صحنه نمی‌رفت. خسروی اندیشه‌ورز و انسان بود؛ آرزو می‌کنم شاگردان خوبی برای او باشیم.

این بازیگر ادامه داد: رد پای خسروی را در جهات مختلف تاریخ تئاتر ایران می‌بینیم. او کارهای مختلفی را به روی صحنه آورده است که همواره مورد توجه قرار می‌گیرد که از کیفیت تازه و نو‌‌‌تری برخوردار است.

ایرج راد توضیح داد:‌پس از بازگشت خسروی به ایران اولین کاری که روی صحنه برد «لبخند باشکوه آقای گیل» نوشته اکبر رادی بود که من افتخار حضور در این نمایش را داشتم. بازیگرانی که در این نمایش حضور داشتند هریک از جایگاه بالایی برخوردار بودند. بازیگرانی همچون جمیله شیخی، محمد‌علی کشاورز، سروش خلیلی و... در این نمایش حضور داشتند اما همه مانند یک شاگرد حضور پیدا می‌کردند به تمرین می‌پرداختند. مانند گروهی که برای کشف یک ناشناخته در راهی پا می‌گذاشتند و خسروی مانند راهنمای گروه تک تک این افراد را برای رسیدن به آن مقصود راهنمایی می‌کرد. کسی را به یاد ندارم که در سر تمرین‌های خسروی دیر رسیده باشد. بسیار سخت‌گیر و در عین حال بسیار با محبت و باعاطفه بود.

دکتر مسعود دلخواه کارگردان تئاتر و بازیگر که یکی دیگر از شاگردان رکن‌‌‌الدین خسروی بود درباره او گفته است: من مسعود دلخواه، شاگرد رکن‌الدین خسروی بوده، هستم و خواهم بود. الان مرداد ۱۳۵۷ است و من از پله‌های دانشکده هنرهای دراماتیک بالا می‌روم تا برای قبولی در این دانشگاه مصاحبه عملی شوم.

این کارگردان افزود: درون اتاق مصاحبه دکتر فروغ، یک طرف او دکتر پرتو با همان اعتماد به نفس همیشگی‌اش و کنار دست او رکن‌الدین خسروی و کنار او حمید سمندریان و اسماعیل شنگله نشسته‌اند و یک نفر دیگر که یادم نمی‌آید. من به‌رغم قبولی در رشته پزشکی و مهندسی با تیپی با موهای هیپی و شلواری دم پا گشاد و تیشرتی با نقش و نگار آن روزها وارد اتاق شدم. دکتر فروغ تا من را دید ناامیدانه گفت: تو هم حتما یکی از همین بچه قرتی‌ها هستی که هیچ جا قبول نشده و فکر کرده بازیگری کار ساده‌ای است. رکن‌الدین خسروی نفسش حبس شد چون پس از آزمون عملی که خودش از ما گرفته بود خیلی دوست داشت که من قبول شوم. اینجا بود که من گفتم: نه، من با وجود قبولی در رشته پزشکی و مهندسی به این رشته آمده‌ام. اینجا بود که خسروی خیالش راحت شد و یک نفس راحت کشید. در ترم دوم رکن‌الدین من را برای پیوستن به گروهش انتخاب کرد.

من سه نکته مهم از او یاد گرفته‌ام:

۱- قبل از اینکه هنرمند باشی انسان باش. او می‌گفت مهم این نیست که در چه هنری کار می‌کنی، اگر انسان نباشی آن هنر ارزشی ندارد.

۲-خسروی قبل از هر ایدئولوژی، یک هنرمند بود و در گروهش سلیقه‌ها و اندیشه‌های مختلف وجود داشت. هر که بخواهد خسروی را در یک ایدئولوژی خاص محدود کند اشتباه می‌کند.

۳-کار کردن با نسل جوان. خسروی در کارهایش تلفیق نسل‌ها را داشت. در کنار حرفه‌‌‌ای‌‌‌ها از نسل جوان هم استفاده می‌کرد. در این مورد می‌توانم ادعا کنم که فرزند خلف خسروی هستم و چه در ایران و چه زمانی که در خارج کار کرده‌ام همواره نسل جوان و قدیمی‌تر‌ها را کنار هم قرار داده‌ام.