پیکر کامبیز درمبخش در جمع هنرمندان و دوستداران تشییع شد
وداع با رادیولوژیست رنجها
هادی حیدری، طراح و کاریکاتوریست که اجرای این مراسم را به عهده داشت، گفت: استاد کامبیز درمبخش مرد ایدههای رنگی و یکی از مهمترین قلههای معاصر ایران در سن ۷۹سالگی درگذشت و جهان تصویر را ماتمزده کرد. بدرود دوست عزیزم کامبیز! امیدواریم بار دیگر نشاط و شادمانی به خانواده هنر برگردد.
در بخشی از این مراسم ابراهیم حقیقی، طراح گرافیک، عکاس و از دوستان درمبخش گفت: کامبیز در گفتوگویی که این روزها دست به دست میشود، همکاران کاریکاتوریست خود را به دکترهایی شبیه میکند که تجویز نمیتوانند بکنند؛ اما من میخواهم او را با شاعران قیاس کنم. او شعر مینویسد؛ یعنی قصه میکند از شب به صبحی دلپذیر. یک شاعر با تعدادی کاغذ و یک قلم در هر جایی حتی محبس شعر خود را میسراید. کامبیز شاعر تصویر بود. کافی بود تعدادی خودکار و قلم داشته باشد و در خلوت یا جمع، هوش سرشارش را مدام تبدیل به تصویر میکرد؛ تصاویری در نهایت سادگی اما بسیار پیچیده و ممتنع.
او تاکید کرد: او رادیولوژیست هم بود و غدهها را نشان میداد. آدمها و مشکلات جامعه را رادیولوژی میکرد. زخمهایمان را نشان میداد تا رنجهایمان را ببینیم. حرفهای ما بعد از رفتن او شاید تکراری به نظر بیاید؛ اما تکراری است که همه خوبیهای او را به یاد بیاوریم تا آینه ما باشد. میتوانیم کامبیز دیگری باشیم؟ گنجینه باقیمانده از او قابل شمارش نیست و به شمار آن باید آثار باقیمانده در کشوهایش را نیز اضافه کرد.خط خودش را یافته بود حتی بدون امضا. در نوشتهای او را «نگهبان شب» نامیدم و او صفتهای بسیار دیگری میتوانست به خود بگیرد؛ نظیر منادیخوان و بیدار خوان قافله و... و مدام نهیب میزد انسان باش، یار باش.
در ادامه این مراسم احمد عربانی، کاریکاتوریست پیشکسوت و یکی از دوستان قدیمی کامبیز درمبخش هم متنی را که قبل آماده کرده بود، خواند: «این طفل شیرازی که تا آخرین لحظه حیاتش نوجوانی هجده ساله ماند، عاشقی بود خستگیناپذیر و جوهر قلم خودنویس او هیچگاه تمام نمیشد. گاهی دور و گاهی نزدیک با لبخندی پرسشگر به شکار ایدهها میرفت. شاید بهتر است بگویم که ایدهها به دنبال او بودند؛ درست مانند حافظ. گاهی از اندام ناسازگار روزگار مینالید؛ اما هرگز ترشرویی نمیکرد. او با فخرفروشی رابطه خوبی نداشت و به هنرهای تجسمی آبروی ویژهای داد. او بود که هنر کاریکاتور را به ایران شناساند و با جوایزی که دریافت کرد، باعث شد تا دروازه موزههای مهم جهان به روی آثار او گشوده شوند و نام ایران در میان بزرگان هنر کاریکاتور ثبت شود. او در فاصله کوتاهی از ارسال آثارش به ایران بازگشت و مانند پرندهای که به آشیانهاش برگشته، به کار در مجله «گل آقا» پرداخت و به زودی بال و پرش گستردهتر شد. نزدیک بود دشمنانی دوستنما استاد را به ورطه خطرناکی بیندازند؛ اما کیومرث صابری دوباره استاد را نجات داد. درمبخش ممنوعیت را برنمیتافت و کارهایش را به جز عرضه در نمایشهای مختلف، در قالب کتابهای دیدنی نیز به دست چاپ سپرد و آثارش را جاودانه ساخت؛ بهطوریکه همه حتی کودکان از آنان استفاده کردند.»
سیدمسعود شجاعی طباطبایی، مدیر مرکز هنرهای تجسمی حوزه هنری نیز پیام تسلیت آنجل بولیکان از مکزیک و آرس هنرمند کاریکاتوریست کوبایی را برای درگذشت زندهیاد درمبخش خواند. آرس در این پیام بیان کرده بود: با آثار درمبخش در جوانی آشنا شدم و آثارش را دنبال کردم. مرد خوششانسی هستم که فرصتی پیش آمد تا او را در استانبول ملاقات کنم. او نه تنها کاریکاتوریستی بزرگ بلکه انسانی بزرگ بود و شنیدن خبر درگذشتش بسیار غمانگیز است. اما خوشحالم آثارش برای ما باقی مانده است و ماندگار میشوند.
همچنین بولیکان در پیام تسلیت خود عنوان کرده بود: سال ۲۰۱۱ کامبیز را در استانبول ملاقات کردم. هر دو عضو هیات داوران یک مسابقه مطرح بودیم. با آثار ظریف و طرحهای زیبا و هوش و ظرافت در شوخیهایش آشنا شدم. خوشحال بودم که کسی را دیدم که مثل کارهایش دوستداشتنی بود. مردی متواضع، خوشخلق و مهربان را دیده بودم. به سرعت با همدیگر صمیمی شدیم و بعد از طریق فضای مجازی با یکدیگر در ارتباط بودیم. او گلی به نشانه دوستی به من هدیه داد که هنوز کنار میزکارم است. سال ۲۰۱۴ در پاریس به جشنواره کن رفته بودیم. مستندی که من و ۱۲ کاریکاتوریست در آن بودیم قرار بود اکران شود. یک روز به کافهای در روزی بارانی پناه بردیم و من و همسرم روی یکی از نیمکتها نشستیم و به مرد روبهرویم نگاه کردم. شبیه کامبیز بود و مرا شناخت. دست تقدیر بود که با هم آشنا شدیم و تصادف عجیبی بود. او گفت نمایشگاهی از آثارش برگزار شده و همزمان با افتتاحیه نمایشگاه کامبیز اکران فیلم تداخل زمانی داشت. با دوستانم صحبت کردم و گفتم نمیتوانم به اکران فیلم بیایم. دو تن از دوستانم نیز با من همراه شدند و ما به افتتاحیه نمایشگاه کامبیز به جای اکران افتتاحیه رفتیم. شب خاطرهانگیزی بود. کتابی را همانجا به من هدیه داد.میدانم دنیا به همینجا ختم نمیشود و ما بار دیگر هم را ملاقات خواهیم کرد. بدرود دوست عزیزم کامبیز.
رامین درمبخش، فرزند زندهیاد درمبخش نیز در این مراسم عنوان کرد: به آثار پدرم برای همیشه افتخار میکنم. در چند روز اخیر پدرم بیاشتها شده بود و یک روز فکر کردم سرما خورده است؛ اما متوجه شدم وضعیت او دارد بدتر میشود و تصمیم گرفتیم پرستار بیاوریم و او را در ادامه به بیمارستان آتیه بردیم. وضعیت عمومیاش نسبتا خوب بود فکر نمیکردم به اینجا برسیم. من و مادرم بعد از آن تست دادیم؛ اما تست من منفی و تست مادرم مثبت بود. کرونا بیماری بسیار بدی است و امیدوارم روزی از آن رهایی یابیم. حیف است چنین هنرمندانی اینطور از میان ما میروند و گفتنش سخت است.آرزویم این است آنچه پدرم میخواست تحقق یابد. مادرم گفت میخواهم برایش نمایشگاهی برگزار کنم تا عموم مردم از طرحهایش لذت ببرند.
در پایان مراسم تشییع حجتالاسلام محمود دعایی بر پیکر کامبیز درمبخش نماز خواند و پیکر این هنرمند با حضور خانواده، دوستان و شاگردانش برای خاکسپاری به قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) بدرقه و در آنجا به خاک سپرده شد.