داستان آزادی فرزندان بازیگر دوست داشتنی از زندان
امروز سالروز درگذشت نعمتالله گرجی است
شاید خیلیها این نکته را ندانند که او در بیش از ۹۰ فیلم سینمایی بازی کرد و تقریبا با تمام کارگردانان ایران تجربه همکاری داشت و یکی از رکوردداران بازی در فیلمهای سینمایی به حساب میآید. البته در تلویزیون هم پرکار بود و در سریالهای مشهور همسران، به سوی افتخار، تولدی دیگر و روزگار جوانی بازی کرد. درباره زندگی شخصی او دو روایت مشهور وجود دارد. اولی مربوط است به چگونگی آزادی فرزندانش از زندان. در سالهای پس از انقلاب گویا فرزندان این بازیگر بهدلیل مسائل سیاسی زندانی شدند. احمد قدیریان، معاون دادستان انقلاب در دهه شصت در گفتوگو با رجانیوز درباره چگونگی آزادی فرزندان گرجی گفته است: گاهی اوقات امام دستور آزادی برخی از زندانیان را صادر میکردند و سید(لاجوردی) هم طبیعتا سمعا و طاعتا میپذیرفت. یادم هست در سالهای اولیه بعد از انقلاب سریالی از تلویزیون پخش شد که مرحوم نعمتالله گرجی در آن نقش جالبی را بازی میکرد. ظاهرا حضرت امام سریال را دیده و به احمدآقا گفته بودند که: «آقای گرجی خیلی خوب نقشش را ایفا کرد. یک روز ایشان را بخواه که اینجا بیاید تا از او تقدیر کنیم.» مرحوم حاج احمدآقا زنگ زده و آقای گرجی را دعوت کرده بود. او هم هاج و واج مانده بود که با من چه کار دارند؟ ایشان به دفتر امام رفته و با حالتی میان شوخی و جدی پرسیده بود: «میخواهند اعدامم کنند؟» احمدآقا خندیده و گفته بود: «نه! آقا میخواهند از شما تقدیر کنند.» آقای گرجی نزد امام رفته و امام از او تفقد کرده بودند. آقای گرجی هم بسیار تحت تاثیر قرار گرفته و به امام عرض کرده بود: «آقا! من دو تا از فرزندانم به گروهکهایی وابستگی داشتند و الان در زندانند. اگر حضرتعالی میخواهید به بنده لطفی بکنید، دستور بدهید بچههای مرا آزاد کنند. من تعهد میکنم که اینها دیگر وارد هیچ گروه و دستهای نشوند و هیچ کار خلافی هم انجام ندهند.»
امام فورا به حاج احمدآقا دستور دادند که بگویید بچههای ایشان را آزاد کنند. حاج احمدآقا به آقای لاجوردی زنگ زد و ایشان هم روزی را تعیین کرد که آقای گرجی بیاید و بچههایش را تحویل بگیرد. من هیچ وقت آن صحنه یادم نمیرود که ایشان آمد و با هیجان و وجد عجیبی آنها را برد. بعد هم ظاهرا فرزندانش به خارج از کشور رفتند.
روایت دوم درباره زندگی این بازیگر این است که داستانی تلخ از زندگی نعمتالله گرجی را بازگو میکند. اتفاق از یکی از بازیهای به یادماندنی گرجی در سریال «این خانه دور است» رقم خورد. در آن مجموعه نقش تلخی داشت و کاراکتر یک پیرمرد مستمند و فراموششده را بازی میکرد. در زندگی واقعی هم سالهای زیادی را با فقر دست و پنجه نرم کرد و در خانهای اجارهای روزگار گذراند و یکبار حتی صاحبخانه اثاث منزل او را بیرون ریخت. یکی از نمایندگان مجلس شورای ملی ۲مرداد ۱۳۵۶ در نطق خود گفته بود: روابط بین موجر و مستاجر بهصورت خصمانهای درآمده و گاه در روزنامهها خواندهایم که فلان موجر اثاثیه مستاجرش را بدون صدور حکم از دادگاه به خیابان ریخته یا فلان مستاجر مالک خود را به علت بروز اختلاف به قتل رسانده است. در صفحه ۴ روزنامه اطلاعات مورخ سیام تیر ماه ۱۳۵۶ نوشته شده بود همسر هنرپیشه سریال مرد اول میخواست خودش را آتش بزند و جریان از این قرار بوده که از مدتها قبل نعمتالله گرجی با صاحبخانه خود بر سر تخلیه خانه اختلاف داشته و از طرف دادگاه بخش حکم برای تخلیه خانه استیجاری صادر و ماموران کلانتری ۹ به خانه گرجی میروند و میخواهند خانه را تخلیه کنند. همسر گرجی وقتی که میبیند ماموران قصد دارند اثاثیه خانه وی را به بیرون از خانه بریزند وارد آشپزخانه میشود و ظرف نفت را به روی خود میریزد و میخواهد که خود را آتش بزند. ماموران مانع میشوند و اثاثیه منزل گرجی را به بیرون از خانه انتقال میدهند.