عادتهای عجیب نویسندگان: کافکا
خواندن صفحات اقتصادی روزنامهها
او همواره رویای ترک پراگ را در سر داشت. میخواست از حصار خانواده بگریزد و بهعنوان نویسنده با نامزدش فلیس باوئردر برلین زندگی کند. جنگ اما تمامی معادلات کافکای جوان را بر هم زد. آزادی مسافرت محدود شد و کافکا باید اینک دو برابر بیش از گذشته کار میکرد؛ زیرا بسیاری از همکارانش نه در دفتر کار، بلکه در جبهههای جنگ بودند. چنین بود که او دیگر نمیتوانست مانند گذشته بعدازظهرها به خانه برود و خود را یکسره وقف نوشتن کند.زندگینامهنویس کافکا روایت میکند که در این شرایط او مجبور بود ساعت ۵ بعدازظهر دوباره به دفتر کارش بازگردد و شنبهها نیز کار کند. برای کافکا دیگر زمان چندانی برای نوشتن باقی نمیماند. ابتدا تلاش کرد این وضعیت را نادیده بگیرد و به آن توجه نکند. نتیجه طبیعی چنین وضعی بیخوابیهای شدید بود. دلیل اصلی به پایان نرسیدن رمان «محاکمه» نیز همین کمبود وقت و فشار بیخوابی بود. چنین وضعیتی باعث شد که نیرویش بهشدت زیر فشار کار و نوشتن تحلیل برود و نتواند آن وضعیت را ادامه بدهد. یکی دیگر از عادتها و علاقههایش این بود که نوشتههایش را در جمع بخواند بارها و با علاقه آثار خود و دیگرانی مانند کلایست یا دیکنز را برای بستگان و دوستانش میخواند. دو بار هم رسما برای داستانخوانی دعوت شد و هر دوبار هم دعوت را پذیرفت، یکبار در سال ۱۹۱۲ در پراگ و یکبار در سال ۱۹۱۶ در مونیخ. او به ندرت از کارهایش راضی بود و از نوعی گرایش بیمارگونه به «کمال» رنج میبرد. این سختگیری و حساسیت هولناک نسبت به هر آنچه از نظرش کامل نبود، باعث میشد تنها آندسته نوشتههایی را منتشر کند که بسیار از آنها راضی بود. به همین دلیل پیش از مرگ، از دوستش ماکس برود خواست که تمام آثارش را نابود کند. برود به این وصیت عمل نکرد، بلکه برعکس نخستین کسی بود که بر انتشار آثار کافکا نظارت کرد.