نوشتن با صدای بادبزن خراب

آستین صبح‌ها خیلی زود و قبل از سایر زنان خانه بیدار می‌شد و پیانو می‌زد. ساعت ۹ صبحانه خانواده را آماده می‌کرد که هنر اصلی خانه‌داری او بود و بعد در اتاق نشیمن مشغول نوشتن می‌شد و معمولا مادر یا خواهرش هم کنارش خیاطی می‌کردند. اگر مهمانی می‌آمد کاغذهایش را پنهان می‌کرد و مشغول خیاطی می‌شد. به گفته خواهرزاده‌اش، درست وسط هر جور مزاحمت و اتفاقاتی که مخل آرامش بود، می‌نوشت. او در این باره می‌گوید: البته مراقب بود که کارش توسط خدمتکاران یا مهمانان یا هر شخصی غیر از اعضای خانواده متوقف نشود. عادت داشت روی برگه‌های کاغذ کوچکی بنویسد که به راحتی دورانداخته یا زیر جوهر خشک کن گم می‌شدند. پشت در ورودی یک بادبزن قرار داشت که وقتی باز می‌شد، صدا می‌داد. جین مخالف تعمیر و رفع این مشکل کوچک بود چون صدا آگاهش می‌کرد که تازه‌واردی رسیده است.

جین آستین کار نوشتن را تا وقت شام ادامه می‌داد و جالب این است که ساعت ۳ تا ۴ عصر شام می‌خوردند و بعد از آن نوبت گفت‌وگو؛ بازی و چای خوردن بود. غروب‌ها رمان‌های جدیدش را با صدای بلند برای خانواده‌اش می‌خواند. بیشتر کار خانه بر دوش خواهرش بود و خودش هم در این باره گفته است: «آفرینش ادبی با ذهنی مشغول تکه‌های گوشت گوسفند و خوراک ریواس ناممکن است!» آستین هرگز تنها زندگی نکرد و در زندگی روزمره‌اش چندان توقعی هم نداشت. گویا برایش مهم نبود که تنها باشد یا نه. او همراه با مادر و خواهر و دوست صمیمی و سه پیشخدمت در یک کلبه زندگی می‌کرد، خانه‌ای که اغلب پر از مهمان‌های ناخوانده بود. مهمان‌ها دائم به خانه‌شان رفت و آمد می‌کردند و در چنین شرایطی نوشتن را ادامه می‌داد. او در سال‌های پایانی عمرش حتی پرکارتر هم شد. نسخه‌های اولیه «حس و حساسیت» و «غرور و تعصب» را برای ناشرش بازنویسی کرد و سه رمان جدید نوشت: «منسفیلد پارک»، «اما» و «ترغیب».