عاقبت به خیری رعنا، لیلا و سکینه
کامکارها به لطف موسیقی کردی، فضای سالنهای کنسرت را عوض کردند. به گمان من هر کسی که در ایران، در کنسرتهای موسیقی ایرانی ، تلفیقی و... لبخندی به لب میزند و ضربی میگیرد، وامدار میراث کامکارهاست. کامکارها راهی را آغاز کردند که در ادامه نیز اتفاقهای مبارکی در پیش داشت. ۲۲ سال پیش وقتی گروه موسیقی رستاک آرام آرام پا گرفت کمتر کسی باور میکرد چند جوان بتوانند راهی نو پیش پای موسیقی ایرانی بگشایند و فضایی نو برایش رقم بزنند. اجرای ترانههای محلی و فولکلور فرهنگهای مختلف گوشه و کنار ایران با شلوار جین و تیشرت و کفش کتانی در کنار تنظیمهای نو، شیطنتآمیز و سرخوشانه ترانهها که با چابکی، لبخند و شادابی اعضای گروه همراه میشد، در زمان کوتاهی جواب گرفت و با اقبال گسترده طیفها و اقشار مختلف جامعه ایرانی مواجه شد. گویی موسیقی ایرانی جانی تازه یافته بود و شاید رویایی که شهرام ناظری درباره احیای شورانگیزی در موسیقی معاصر ایرانی و خارج کردن آن از رخوت معمول کنسرتها در سر میپروراند، داشت به حقیقت میپیوست.
کنسرت یکشنبه شب گروه رستاک با اجرای برخی از قطعات تازه و برخی از آثار معروف پیشین، یکی از پرشورترین اجراهای چند سال اخیر تالار وحدت را رقم زد. تنظیمها به نسبت گذشته از پختگی بیشتری برخوردار بود و هماهنگی در اجرای کار نیز در مقایسه با اجراهای پیشین بیشتر به نظر میرسید، اما این فقط سطح قصه است. هویت بخشی به آثار فولک با روایت قصهها و اجرای پرفورمنسهای ریتمیک، بازسازی ترانهها بر اساس استانداردها و زیباییشناسی مخاطب امروز ایرانی، همکنشی اعضای گروه با بهرهگیری از لبخند مداوم نسبت به یکدیگر، تمجید از هم با صدای بلند و... و در یک کلام غیررسمی کردن دوباره آثار غیررسمی موسیقی ایرانی که در یک دوره تاریخی به آفت رسمی شدن گرفتار شده بودند، از جمله مهمترین دستاوردهایی است که گروه رستاک را شنیدنیتر و موفقتر کردهاست. زنده کردن یاد عشاق معروف ایرانی از رعنا تا لیلا، از سکینه تا استعارههایی مثل سوزله و... با تنظیمهای سرخوشانه و طربناک امروزی، سپیدبختی و نیکبختی این قصهها و این روایتهاست که همچنان زنده نگاه داشته میشوند و در تاریخ به پیش میروند. اگر به کنسرت رستاک میروید، بی خیال لباسهای رسمی باشید. شور و هیجان فرهنگ ایرانی پرشورتر از آن است که لباس رسمی تابش بیاورد.