دولت تدبیر و صنعت فولاد ایران
محسن پروان* در چند سال گذشته هر گاه صحبت از رشد صنعتی و توسعه صنعتی کشور شده و دولتمردان خواستهاند برنامهای برای حرکت کشور به سمت صنعتی شدن تدوین کنند، سندی بر اوراق انباشته صنعت فولاد افزودهاند، با این امید که هموار شدن مسیر فولاد و رشد این صنعت در کشور، پایهای برای رشد سایر صنایع در کشور باشد و امیدوار بودهاند با عبور سرانه مصرف از مرز ۳۰۰ کیلوگرم در سال به ازای هر نفر، کشور را در مسیر صنعتی شدن قرار دهند (سرانه سال گذشته ۲۸۷ کیلوگرم به ازای هر نفر بوده است و سرانه مصرف در کشورهای صنعتی بالاتر از ۴۰۰ کیلوگرم به ازای هر نفر است) اما آنچه از این برنامهها بیرون آمده تنها کلافی سردرگم به نام سند چشمانداز صنعت فولاد است.
محسن پروان* در چند سال گذشته هر گاه صحبت از رشد صنعتی و توسعه صنعتی کشور شده و دولتمردان خواستهاند برنامهای برای حرکت کشور به سمت صنعتی شدن تدوین کنند، سندی بر اوراق انباشته صنعت فولاد افزودهاند، با این امید که هموار شدن مسیر فولاد و رشد این صنعت در کشور، پایهای برای رشد سایر صنایع در کشور باشد و امیدوار بودهاند با عبور سرانه مصرف از مرز ۳۰۰ کیلوگرم در سال به ازای هر نفر، کشور را در مسیر صنعتی شدن قرار دهند (سرانه سال گذشته ۲۸۷ کیلوگرم به ازای هر نفر بوده است و سرانه مصرف در کشورهای صنعتی بالاتر از ۴۰۰ کیلوگرم به ازای هر نفر است) اما آنچه از این برنامهها بیرون آمده تنها کلافی سردرگم به نام سند چشمانداز صنعت فولاد است. طی سالیان گذشته برنامههایی چون سند جامع صنعت فولاد، طرح ۱۴۰۴، طرح فراز تنها به رویاپردازی برای دستیابی به ۴۰، ۵۰ و ۵۵ میلیون تن فولاد در سال بوده و مهمترین اقدام متولیان امر در این سالها افزودن رقمی به رقمهای قبلی روی کاغذ بوده است تا نشان بدهند حداقل در آرزو کردن توان ربودن گوی سبقت از دیگران را دارند.
اما به واقع وضعیت فولاد در ایران چگونه است؟ و منطقی است کشور به چه تولیدی در سال دست یابد؟ پیش از بحث در این رابطه ذکر چند موضوع بدیهی که غالبا از نظر دور میماند و در چند سال گذشته نیز به اصرار برخی مسوولان تغییر معنی داده است، ضروری به نظر میرسد.
نخست آنکه تولید فولاد و آمار رشد تولید فولاد در دنیا مربوط به فولاد خام (Crude Steel) است و هر کجا نام تولید فولاد میآید مراد همین فولاد خام است و تولید فولاد نهایی (Finishing Steel) جزو آمار کشورها و رتبهبندی آنها قرار نمیگیرد؛ بنابراین نمی توان با احداث چند نورد و تولید میلگرد آن هم از شمش وارداتی بگوییم میزان تولید فولاد رشد کرده است. دوم آنکه پروسه به ظرفیت رسیدن کارخانههای تولید فولاد فرآیندی پیچیده و زمان بر است و در همه صنایع خصوصا فولاد میزان تولید با ظرفیت تولید دو امر کاملا متفاوت است که نمیتوان آنها را با هم یکی دانست. نمونه آن هم میتوان به برخی کارخانههای تولید فولاد داخل اشاره کرد که از سال ۱۳۸۹ دارای ظرفیت ۴/۳ میلیون تن در سال بودند، حال آنکه در سال ۱۳۹۱ در حدود ۹/۱ میلیون تن فولاد خام تولید کردهاند. پیش از هدفمندی یارانهها میتوانستیم انرژی ارزان را به عنوان یکی از مزیتهای تولید فولاد در ایران بدانیم، اما در سالهای گذشته با هدفمند شدن قیمت گاز و از طرف دیگر افزایش قیمت برق و حتی در مواردی کمبود برق (خاموشیهای اخیر را میتوان گواه این ضعف عجیب دانست) نه تنها انرژی مزیت تولیدی فولاد در ایران محسوب نمیشود که حتی میتوان تولید احیای مستقیم را نیز کم مزیت دانست (اگر نگوییم بدون مزیت). از طرف دیگر، هنوز دو عامل بسیار مهم وجود دارد که مزیت آن بالاتر از انرژی است و آن نیروی انسانی مجرب و ارزان و سنگ آهن فراوان و در دسترس است. در مورد نیروی انسانی مراد این نوشته در حوزه بهرهبرداری است که متخصصان ایرانی مجرب و قابل اطمینان هستند. البته مشروط به بکارگیری منطقی و بر اساس نرمهای جهانی؛ چرا که نیروی انسانی مازاد در اغلب قریب به اتفاق شرکتهای دولتی یا شبه دولتی این فرصت را به تهدید تبدیل کرده است.
اما در حوزه سنگآهن ذخایر سنگ آهن قطعی در ایران ۵/۴ میلیارد تن برآورد شده است که رقمی حدود ۳۶ میلیون تن در سال در حال حاضر استحصال میشود و با توجه به زیر ساختهای فعلی و در صورت توسعه پرشتاب آن میتوان طی یک برنامه بلندمدت ۱۰ساله به استحصال ۵۰ تا ۶۰ میلیون تن در سال امیدوار بود؛ در صورتی که برای تولید ۵۵ میلیون تن فولاد در سال ۱۴۰۰ بر اساس برنامه ما به ظرفیتی حداقل ۱۰۰ میلیون تن سنگ آهن با عیار بالا نیازمندیم (این موضوع در صورتی است که چرخه بازیافت نیز در صنعت فولاد شکل گیرد و حداقل ۲۰ درصد تولید از آهن قراضه استفاده شود). با توجه به آنکه ۸۰ درصد ظرفیت تولید فولاد خام ما بر اساس روش احیای مستقیم است، سنگ آهن با عیار پایین قابل استفاده نخواهد بود؛ در صورتی که در کشور چین با تولید بیش از ۴۵ درصد از کل فولاد در جهان به دلیل استفاده از روش کوره بلندی متوسط عیار سنگ آهن کمتر از نیمی از عیار مورد استفاده در ایران است. این در حالی است که حتی در صورت تولید این مقدار سنگ آهن یا واردات کسری مورد نیاز آن شبکه ریلی-جادهای ما هرگز توان جابه جایی آن را آن هم با توجه به پراکندگی کارخانههای تولید فولاد در کشور و وسعت بالای ایران ندارد؛ خصوصا در شرایطی که ۸ طرح فولاد استانی نیز راهاندازی شود(هر چند از نظر نگارنده راهاندازی این طرحها در آینده نزدیک دور از ذهن است) یک چالش جدی پیش روی صنعت فولاد است. در کل برای آنکه با این مقدار ذخیره سنگ آهن به عنوان مزیت اصلی تولید فولاد در ایران بخواهیم یک برنامه بلندمدت برای تولید فولاد تدوین کنیم و به توسعهای پایدار به معنی واقعی آن دست یابیم یعنی آنکه مجموع منابع ما قبل و بعد از تولید برابر باشد و بتوانیم برداشتهای انجام شده از معادن را که مسلما برگشتناپذیر هستند به سرمایهای ماندگار تبدیل کنیم، باید نگاهی حداقل ۵۰ ساله به معادن سنگ آهن داشته باشیم و در این صورت رقم منطقی و قابل دسترس برای تولید ۴۰ میلیون تن در سال خواهد بود (این تولید به معنای مصرف تمام ذخایر اثبات شده سنگ آهن تا ۵۰ سال آینده است، آن هم در شرایطی که عیار همه ذخایر با توجه به تولید احیای مستقیم در ایران بالای ۵۵درصد باشد.) هر چند پروسه تولید سنگ فولاد ایجاب میکند به بازیافت آهن در این چرخه اندیشیده شود و به طور معمول کشورها پس از طی دوران در حال توسعه و ورود به مرحله در حال توسعه دارای ضایعات بالای فولاد هستند که باید به چرخه تولید بازگردد که با توجه به آنکه در حال حاضر فولاد ایران بیشتر در پروژههای زیربنایی و ساخت مسکن مورد استفاده قرار میگیرد و کالاهای مصرفی مانند اتومبیل در ایران دارای عمر بالای ۲۰ سال هستند و به آنها نگاه سرمایهای میشود نه نگاه مصرفی، چرخه بازگشت بسیار طولانی تر خواهد شد؛ اما انتظار میرود از ۳۰ سال آینده روند استفاده از آهن قراضه شدت گیرد و همین امر باعث کاهش قیمت آهن قراضه و افزایش قیمت سنگ آهن میشود و طی یک فرآیند ۱۰ساله پس از آن سهم آهن قراضه تا ۵۰ درصد در تولید افزایش یابد و به این ترتیب نیاز به مصرف سنگ آهن در ۴۰ سال آینده نصف خواهد شد و این تنها به این معنی است که میتوان به حفظ ذخایر سنگ آهن پس از ۵۰ سال نیز در صورت تولید ۴۰ میلیون تن امید داشت. بر این اساس، بهتر آن است که دولت جدید پیش از آنکه به فکر تدبیری نو در صنعت فولاد باشد، ابتدا از برنامههای توسعه صنعت فولاد که بیتردید پایهای برای سایر برنامههای صنعتی است، آرزوزدایی کند و واقعیتها را از اوهام موجود در برنامه جدا کند و روال چند ساله گذشته را که متولیان امر به جای استفاده از خرد و اندیشه در برنامه ریزی تنها به افزودن مقداری بر عدد قبلی برنامه بسنده کرده بوده اند، متوقف کرده و بر اساس ظرفیتهای واقعی کشور و بر پایه توان توسعه زیر ساختها اقدام به تدوین برنامه کند. همچنین همیشه در نظر داشته باشد که ۵۵ میلیون تن تولید فولاد در سال ۱۴۰۰ یا حتی ۱۴۰۴ به معنی تولید ۱۰۰ میلیون تن سنگ آهن و حمل و نقل حداقلی ۲۵۰ میلیون تن است که با ظرفیتهای کشور به هیچ عنوان سازگار نیست.
*دبیر همایش چشمانداز صنعت فولاد و معدن ایران
ارسال نظر