اقتصاد مقیاس را دریابید!
اقتصاد مقیاس و اهمیت آن در ایران تا حدود بسیار زیادی نادیده گرفته شده است. این موضوع باعث شده است که واحدهای تولیدی در ایران تعطیل شوند یا با ضرر به کار خود ادامه دهند. جدا از تامین ضعیف زیرساختهای صنعتی طرف عرضه در ایران، رسیدن واحدهای تولیدی به مقیاس در غیاب سیاستهای صنعتی مدرن ممکن نیست. باید به این نکته توجه شود که کشورهای در حال توسعه، اگرچه دستمزد کمتری نسبت به کشورهای توسعهیافته دارند، اما مزایا و منافع صرفههای مقیاس میانبنگاهی بر هزینه بالای نیروی کار این کشورها میچربد و انگیزهای برای جابهجایی سرمایه به کشورهای کمدستمزد وجود ندارد. سیاستگذار اقتصادی برای جذب سرمایه خارجی در بخش تولید صنعتی ایران باید این نکته را مدنظر قرار دهد. ادبیات مدرن اقتصاد مقیاس باید به محافل سیاستگذاری کشور ورود کند و در برنامههای توسعه صنعتی مورد توجه قرار گیرد.
در نظریه مدرن تجارت خارجی که به تئوری جغرافیای اقتصادی شهرت دارد، اعتقاد بر این است که مزیت نسبی و طبیعی یک کشور از «صرفههای ناشی از مقیاس صنعت» نشات میگیرد. کشوری از تجارت خارجی بیشترین منفعت را میبرد که به صرفههای مقیاس رسیده باشد. پس بر مبنای این تئوری رسیدن به مقیاس بر بهره بردن از تجارت جهانی مقدم است. در این تئوری هیچ مکانیزم طبیعی باعث نمیشود تا کشوری مثل آمریکای قرن نوزدهم از صادرات کشاورزی به صادرکننده بزرگ کالای صنعتی در اوایل قرن بیستم تبدیل شود، بلکه خود این کشور با گسترش بازار داخلی و خارجی و ایجاد فضایی برای نزدیکی بنگاهها به یکدیگر توانست به توسعه صنعتی دست یابد.
جهانی شدن در مورد هزینههای متغیر تعاملات اقتصادی از راه دور و تاثیرات این تغییرات بر توزیع جغرافیایی فعالیتهای اقتصادی است. پیشرفتهای فنی، هزینههای تعاملات را برای قرنها به طور پیوسته کاهش داده است. اگرچه مداخلات سیاستی گاهی اوقات این هزینهها را افزایش داده؛ اما تغییرات در جغرافیای اقتصادی جهان پیچیدهتر بوده است. دورههایی وجود داشته که فعالیتهای صنعتی بهطور نابرابرتر در فضای جغرافیایی جهان توزیع شدهاند و دورههایی که این تفاوتهای فضایی با گسترش فعالیت از مراکز مستقر به مناطق و کشورهای دیگر کاهش یافته است. مکانیزمهای محرک این تغییرات، از جمله جابهجایی آسانتر افراد، سرمایه و کالاها بود؛ یعنی «جهانیسازی». اما چرا مکان فعالیت اقتصادی به شکلی که داشته، تکامل یافته است؟ چرا جهان جغرافیای اقتصادی کاملا متفاوتی با مراکز تولید متفاوت یا با توزیع یکنواختتر فعالیت ایجاد نکرد؟ عوامل زیادی مهم هستند؛ اما نقش جغرافیای اقتصادی را نباید دستکم گرفت که شامل جغرافیای «طبیعت اول» اقیانوسها، رودخانهها، کوهها و مواهب است؛ اگرچه تمرکز عمدتا بر جغرافیای «طبیعت دوم» یعنی تعامل فضایی بین عوامل اقتصادی خواهد بود. ماهیت جهانی شدن این است که این تعاملات فضایی را تغییر میدهد.
بیشتر تحلیلهای سنتی، مبتنی بر مدلهای اقتصادی هستند که در آنها بازدهی کاهشی برای اکثر فعالیتهای صنعتی وجود دارد و مهاجرت همیشه به مناطقی صورت میگیرد که در آن دستمزدهای نیروی کار و هزینههای تولید کمتر است. با این حال تفسیر چند مورد از مهمترین جنبههای توسعه اقتصادی در چنین چارچوبی ممکن نیست. یک جایگزین مهم برای تفسیر سنتی، مدلهای «تئوری تجارت جدید» و «جغرافیای اقتصادی جدید» است. تعادل بین افزایش و کاهش بازده در این مدلها بهطور اساسی به تعاملات فضایی (مثلا تعیین وسعت بازار) بستگی دارد و تغییرات در این تعاملات میتواند تاثیرات عمدهای داشته باشد. در این مدلهای جدید، جهانی شدن میتواند باعث ایجاد فرآیندهایی شود که توسعه نابرابر در سطوح مختلف فضایی-شهری، منطقهای و بینالمللی رخ دهد. این نادیده گرفتن همان چیزی است که صرفه مقیاس بین بنگاهی نام دارد. در ایران اگرچه ایجاد شهرکهای صنعتی ممکن است تداعیکننده تلاش برای ایجاد این نوع از صرفههای مقیاس باشد؛ اما در کلیت امر چنین نیست و باید اشاره کرد که تلاش برای ایجاد صرفه بین بنگاهی بدون ایجاد صرفههای درون بنگاهی به شکست میانجامد و در اقتصاد ایران صرفههای درون بنگاهی به فراموشی سپرده شده است. از قرن نوزدهم، ظهور اقتصادهای دنیای جدید و توسعه شهرنشینی و اینکه چگونه ایالاتمتحده توانست از دیگر مناطق پیشی بگیرد، همه بر توسعه مقیاس درون بنگاهی و بین بنگاهی متکی بود. بینشهای جغرافیای اقتصادی جدید میتواند روشنگر مهمی بر این تغییر باشد. از اواخر قرن بیستم نیز «معجزه» آسیای شرقی، دیدنیترین تغییر مرکز ثقل در اقتصاد جهانی از زمان ظهور ایالاتمتحده است.
براساس تئوری جدید جغرافیای تجاری، اگر هزینههای تجاری بسیار بالا باشد، فعالیت اقتصادی باید پراکنده شود، در حالی که اگر هزینههای تجاری بسیار کم باشد، شرکتها اهمیتی نمیدهند که به بازارها و تامینکنندگان نزدیک باشند یا خیر. با این حال، در سطوح متوسط هزینههای تجاری، احتمال انباشتگی زیاد است، به این صورت که شرکتها در مناطق خاصی متمرکز میشوند. نیروهای انباشتگی که از طریق پیوندهای بین طیف گستردهای از فعالیتها عمل میکنند، باعث میشود که جهان به مراکز غنی صنعتی و سایر مناطق فقیر غیرصنعتی تقسیم شود؛ حتی اگر تفاوتی در کیفیت نهادی یا سیاست اقتصادی وجود نداشته باشد. این روند همگرایی پایدار کشورهای فقیر به کشورهای ثروتمند نیست، بلکه انتقال سریع کشورهای منتخب (نزدیک یا با اتصالات حملونقل خوب به مرکز) از باشگاه کشورهای فقیر به ثروتمند است. ایران باید بر این حلقههای اتصالات تمرکز کند.