رابرت مالی و میخائیل اولیانف، نماینده روسیه در مذاکرات وین اگرچه از ادبیات و رویکردهای متفاوتی بهره می‌‌گیرند، اما اهداف نسبتا مشترکی را پیگیری می‌‌کنند. پیگیری این اهداف مشترک، با هدف نیل به توافق مرحله‌‌ای شکل گرفته است.

از سوی دیگر ایران تلاش دارد تا از‌ سازوکارهایی استفاده کند که امکان بازگشت‌‌پذیری توافق، به حداقل ممکن برسد؛ درحالی‌که هدف رابرت مالی و حتی نماینده روسیه، نیل به توافق مرحله‌‌ای برای اجتناب از گریز هسته‌‌ای ایران است. در چنین شرایطی طبیعی به نظر می‌رسد که توافق، ماهیت ناپایدار، مرحله‌‌ای و تغییریابنده داشته باشد.

دور هشتم مذاکرات وین در حالی آغاز شده است و ادامه می‌یابد که نشانه‌هایی از همکاری‌های مرحله‌ای در روابط ایران با قدرت‌های بزرگ به‌وجود آمده است. بحران اوکراین یکی دیگر از موضوعاتی است که اراده قدرت‌های بزرگ برای همکاری با ایران در قالب دیپلماسی هسته‌ای را تحت تاثیر قرار داده است.

در این روند، پیشنهاد روسیه برای ایفای نقش میانجی و موازنه‌دهنده آن کشور برای انتقال سانتریفیوژ‌ها و هگزا فلوراید اورانیوم به روسیه با واکنش ایران و چالش‌های خاص خود همراه شده است. ایران تلاش دارد تا به دور از فضای دیپلماسی قدرت‌های بزرگ مبتنی بر سیاست تهدید، مسیر خود را ادامه دهد.

طبعا پایداری ایران در این مرحله زمانی، تاثیر خود را در آینده اقتصاد و سیاست ملی کشور به جا می‌گذارد. اگرچه اراده ایران و قدرت‌های بزرگ برای نیل به توافق بسیار مشهود است، اما اجرای آن با چالش‌های ناشی از تمایز و تفاوت سیاست قدرت بازیگران شرکت‌کننده در مذاکرات وین انعکاس می‌یابد. معادله سیاست قدرت و دیپلماسی اجبار ایالات متحده را می‌توان یکی از عناصر اصلی تاخیر در توافق دانست.

مهم‌ترین چالش دور هشتم مذاکرات وین مربوط به موضوعات و روند راستی‌آزمایی است. راستی‌آزمایی در الگوی رفتاری و سیاست‌‌های ایران و ایالات متحده تفاسیر متعددی دارد. به‌طور کلی کشورهای جهان غرب تمایل چندانی برای درک نیازها و ضرورت‌های ایران نشان نمی‌‌دهند.

ایران در روند مذاکرات وین از سیاست همکاری متقابل پیروی می‌‌کند. سیاست همکاری متقابل به معنای شناخت واقعیت‌‌های سیاست جهانی است. اگر ترامپ از برجام خارج شد، ریشه‌های آن را باید در ذات مذاکرات هسته‌‌ای ایران و قدرت‌های بزرگ دانست. موضوع موازنه قدرت در ارتباط با تعهدات متقابل، محور اصلی سیاست ایالات متحده برای نادیده گرفتن تعهدات خود بوده است.

ایران تلاش دارد تا از الگو و سازوکارهایی استفاده کند که منجر به همکاری‌‌های متقابل و پایدار بر اساس تعهدات فرا قراردادی باشد. سیاست قدرت، شکل متفاوتی از معادله رفتار سیاسی بین کشورها را منعکس می‌‌سازد. علت اصلی ناپایداری برجام را باید نادیده گرفتن موضوع مربوط به سیاست قدرت دانست.

چالش‌‌های ایران و ایالات متحده صرفا در شرایطی کاهش پیدا می‌‌کند که دیپلماسی از ابتکار عمل لازم برخوردار بوده و آموزه‌های دقیق‌تری از موازنه قدرت در حوزه حقوق و تکالیف را منعکس سازد.

 نتیجه

شاید بتوان دور هشتم مذاکرات وین را سخت‌ترین مرحله دیپلماسی هسته‌ای ایران و قدرت‌های بزرگ دانست. در این مرحله تمام بازیگران تلاش دارند تا شکل خاصی از معادله حقوق و تعهدات متقابل را ارائه دهند.

 ایران سیاست همکاری متوازن به موازات تعهدات متوازن را در دستور کار قرار داده است. در چنین شرایطی طبیعی به نظر می‌رسد که روند نیل به توافق با چالش‌های خاص خود همراه شود.

گذار از این چالش‌ها صرفا در شرایطی امکان‌پذیر خواهد بود که  اولا هر یک از بازیگران، پیشنهادهای عملی در راستای تعهدات متقابل را ارائه دهند.

 ثانیا محور اصلی سیاست‌‌های خود را بر مصالحه قرار دهند.

ثالثا از‌سازوکارهایی استفاده کنند که زمینه‌های مربوط به تعهدات متقابل را فراهم آورد.

رابعا هر یک از کشورها باید احساس مبتنی بر تعهد پایدار داشته باشد و از‌سازوکارهای سیاست حسن نیت و اعتماد متقابل بهره‌‌مند شوند.

 خامسا قدرت‌های بزرگ باید به این موضوع واقف باشند که هرگونه فشار سیاسی و اقتصادی فزاینده بر ایران طبعا نتایج و پیامدهای خاص خود را ایجاد خواهد کرد.

سیاست متوازن بهترین نتیجه برای برجامی خواهد بود که از توازن نسبی برخوردار باشد. اصلی‌‌ترین مشکل برجام ۲۰۱۵ را باید ناپایداری آن به‌دلیل عدم توازن تعهدات، تکالیف و چگونگی تامین حقوق متقابل بازیگران دانست. در این روند، دیپلماسی تنظیم توافق و اجرای تعهدات متقابل بهترین نتیجه متقابل برای تمام کشورهای شرکت‌کننده در مذاکرات وین را فراهم می‌سازد.

ارتقای نقش آمریکا در روند دیپلماسی هسته‌ای، طبعا نتایج سازنده و اثربخش‌تری را در روند مذاکرات و تبیین رویکردهای عملی کشورها به‌وجود می‌آورد و این امر به احتمال بسیار زیاد نتایج موثرتری برای نیل به توافق نسبتا سازنده و پایدار خواهد داشت.