کیمیا گری در عصر حکمت وخرد
دکتر سیدعلی ابطحی
در عصر حاضر اقتصاد دنیا با عبور از عصرهای کشاورزی، صنعتی و فراصنعتی وارد عصر حکمت (wisdom age) شده است. عصرحکمت نیز طبیعتا مانند عصرهای گذشته که هر کدام از آنها عامل اصلی تولید ثروت خود را به جهان عرضه میکردند (عصر کشاورزی منبع تولید ثروت نیروی انسانی، عصر صنعتی منبع تولید ثروت سرمایه و عصر فراصنعتی منبع تولید ثروت اطلاعات) منبع خاص خود را به دنیای اقتصاد عرضه کرده که مفهوم نوآوری است. درعصر حکمت از ترکیب دانش با شهود و تفکر تلاش میشود تا یک نوآوری خلق و سپس این نوآوری به ثروت تبدیل شود.
دکتر سیدعلی ابطحی
در عصر حاضر اقتصاد دنیا با عبور از عصرهای کشاورزی، صنعتی و فراصنعتی وارد عصر حکمت (wisdom age) شده است. عصرحکمت نیز طبیعتا مانند عصرهای گذشته که هر کدام از آنها عامل اصلی تولید ثروت خود را به جهان عرضه میکردند (عصر کشاورزی منبع تولید ثروت نیروی انسانی، عصر صنعتی منبع تولید ثروت سرمایه و عصر فراصنعتی منبع تولید ثروت اطلاعات) منبع خاص خود را به دنیای اقتصاد عرضه کرده که مفهوم نوآوری است. درعصر حکمت از ترکیب دانش با شهود و تفکر تلاش میشود تا یک نوآوری خلق و سپس این نوآوری به ثروت تبدیل شود. از این رو اقتصاد دانش بنیان را میتوان یکی از مولفههای اساسی عصر حکمت قلمداد کرد.
در گذشته کیمیاگران تلاش میکردند تا یک فلز کم ارزش را به طلا که مصداق ثروت بود تبدیل کنند، اما امروز در عصر حکمت میتوان با ترکیب دانش، خلاقیت و تفکر و با نوآوری هر مادهای رابه طلا یا همان ثروت تبدیل کرد.در واقع این ترکیب دانش با تفکر، شهود و خلاقیت است که نوآوری را خلق کرده و به حجم کمی از مواد اولیه ارزشی سرشار اعطا میکند و موجی از ثروت را برای بنگاه تولیدکننده به ارمغان میآورد. برای مثال یک گوشی موبایل را در نظر بگیرید که از لحاظ مواد اولیه شاید از مقدار کمی پلاستیک و فلز تشکیل شده باشد که از ارزش بسیار اندکی برخوردارند، اما دانش ونوآوری حاکم بر آن است که آن را ارزشمند کرده و به ثروتی هزاران برابر مواد اولیه بدل میکند. حتی در بعضی موارد بدون وجود مواد اولیه از طریق تولید فکر میتوان به خلق ثروت رسید؛ در این حالت ایدهها و راهکارها هستند که به ثروت تبدیل میشوند. بهعنوان مثال، یک ایده مدیریتی یا اقتصادی در یک بنگاه اقتصادی ممکن است به تغییری بسیار عمده در مسیر یا فرآیند و به تبع آن بهره وری فزایندهای تبدیل شده و سیلی از ثروت را به بنگاه سرازیر کند؛ بنابراین نوآوری غیر از محصول میتواند به شکل یک ایده یا راهکار نیز نمایان شود. در برخی موارد این نوآوریها به قدری بزرگ هستند که نسلی از صنعت و تکنولوژی را در اطراف خود بهصورت صنایع بالادستی و پایین دستی و خدماتی ایجاد میکنند که نظریه موج بلند در اقتصاد به آنها اشاره دارد. از این جمله میتوان به گوشیهای هوشمند تلفن همراه اشاره کرد که با ورود به بازار، نسلی متفاوت و جدید از تکنولوژی و صنعت را از تولید تا فروش و خدمات خلق کردند. همین فرمول است که امروزه باعث ظهور و سقوط بنگاههای اقتصادی غول پیکر در دنیا میشود. بنگاههای پیشرو با سرمایهگذاری زیاد روی دانش، خلاقیت و نوآوری تلاش میکنند تا با ایجاد محصولات جدید یا ایدههای جدید، بخش کوچک یا بزرگی از بازار را تصاحب کرده یا اصلا ساختار باز را به نفع خود تغییر دهند و در حقیقت با نوآوری به ایجاد و توسعه مزیت رقابتی میپردازند. در مقابل بنگاههای اقتصادی هم که کمتر به این موضوع اهمیت میدهند، ممکن است ناگهان چشم باز کرده و بازار خود را از دست رفته و خود را در حال ورشکستگی ببینند.
مانند تولیدکنندگان گوشی همراهی که در گذشته بازار گستردهای داشتند، ولی به دلیل اینکه آینده بازار خود را بهموقع درک نکردند، در مدت کوتاهی بازار خود را به بنگاههایی سپردند که با درک صحیح از فضای اقتصاد، از خیلی قبل تر، به سرمایهگذاری روی طراحی تکنولوژی و تولید گوشیهای هوشمند پرداخته بودند. از این رو، در عصر حاضر (عصر حکمت) و در مسیر اقتصاد دانش بنیان، بنگاههای اقتصادی برای حفظ موقعیت در بازار یا توسعه قلمرو خود ناگزیرند سطح دانش، خلاقیت و نوآوری را در همه ابعاد بنگاه افزایش داده و تلاش کنند تا با نوآوری مزیت رقابتی خود را حفظ کنند و توسعه دهند. این موضوع را میتوان در راستای توسعه اقتصاد دانشبنیان که در بند ۲ سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی نیز بر آن تاکید شده، مورد توجه قرار داد.
ارسال نظر