گلوگاههای اصلی صنعت پخش
یکی از گلوگاههایی که میتوانم به آن اشاره کنم؛ این است که صنعت پخش همچنان سنتی است و به دور از مباحث نوین امروز، به فعالیت خود ادامه میدهد. این در حالی است که امروز لازمه رشد هر شغلی در دنیا بهروز شدن است. لازمه این بهروزرسانی نیز علمی شدن است. یعنی تبدیل شدن به یک پروسه دانشگاهی که افراد در آن دورههای آموزشی را سپری کنند و دانش آن را فرابگیرند. متاسفانه صنعت پخش در ایران همچنان به صورت سنتی پیش میرود. اگرچه زمانی کمپانیهای چند ملیتی کمک کردند که صنعت پخش کشور ما جلوتر برود؛ اما همچنان در این صنعت تزریق علم و آموزش در سطوح بالا و پایین وجود ندارد. نکته دوم، عدمتمرکز بر ایجاد راهکارهایی است که بتوانیم این صنعت را به صورت بهینهتر پیش ببریم. متاسفانه حاکمیت نگاه سنتی بر صنعت پخش ایران باعث شده که شرکتهای پخش هر کدام به صورت جداگانه و با متد قدیمی کار را پیش ببرند.
از جمله سایر گلوگاههایی که در صنعت پخش وجود دارد، بحث لجستیک است. متاسفانه ما در کشور انبارهای مجهز در اختیار نداریم. همچنین ناوگان توزیع در ایران بسیار فرسوده است. مساله سوخت و ارسال کالا به جایجای ایران، نبود هابهای توزیع و از همه مهمتر مرزهای جغرافیایی که اصلا نباید در این صنعت حاکم باشد؛ این صنعت را عقب میاندازد. موضوع بعدی، مربوط به منابع انسانی است. در این حوزه بزرگترین چالش و تهدید ما منابع انسانی است. به طوری که نسل جدید از این صنف دور هستند و متاسفانه سیستم توزیع و سیستم فروشگاهداری جدید، به صورت سنتی کار را پیش میبرند و از اینرو عملا هزینههای بالا سبب شده که این صنعت همیشه به صورت کوچک باقی بماند.
بحران اصلی ما در این صنعت، بحران منابع انسانی است. ضعف در پرورش نیروی انسانی عالم و نیروهایی که نسبت به علم روز ناآگاه هستند، باعث شده که ما در این صنعت پخش همچنان درگیر سنتی بودن باشیم و نگاه حاکمیتی هم به این صنعت نگاه واسطهگری است. در حالی که امروز به جرات میتوانم بگویم که صنعت توزیع در ایران، صنعتی حساس است که اگر حادثهای از قبیل زلزله یا سیل در کشور رخ دهد، اگر روز اول وقوع زلزله و سیل به معنی بحران است، اما از روز دوم نیاز به غذا، آب و پوشاک، به بحران تبدیل میشود. به همین دلیل در کل مناطق ایران، همیشه این اصل برای صنعت پخش متصور است که بتواند نیازهای اصلی را در هرم مازلو تامین کند.
متاسفانه تولیدکنندگان درگیر امر تولید هستند و در این صنعت از حوزه 3PL یا 4PL غافلیم. در این بین به نظر میرسد که اگر بتوانیم به این فرصتها بها بدهیم و از آن طرف سیستم بانکی به مرحله اعتباری و تزریق پول جهت ادامه بیزینس کمک کند، میتوانیم در صنعت پخش راهی از پیش ببریم. در این بین «کش فلو» یا جریان نقدینگی، به بزرگترین آفت این بیزینس تبدیل شده است و هر زمان با افزایش قیمت، بیزینسها و سوپرمارکتها در حوزه خردهفروشی و عمدهفروشی کوچکتر میشوند و عملا این روند سبب شده که تولیدکنندگان مجبور شوند از هدف تولید غافل شوند و به سمت توزیع و پخش بروند. چون دیگر نمایندهها و توزیعکنندگان محلی توانایی توزیع و پخش را ندارند. در عین حال امروز یکی از چالشهای فروشگاهها، افزایش هزینههای آنها در حوزه توزیع است که میتوان به نقش فروشگاههای خرد و کوچک در افزایش این هزینهها اشاره کرد.
به طور نمونه در ایران زمانی پس از صنعت نفت، صنعت طیور بزرگترین صنعت ایران بود. اما امروز میتوان گفت که قیمت تمامشده تولیدات ایران نسبت به کشور همسایه یعنی ترکیه حدود 20 تا 30درصد بالاتر است؛ به این دلیل که بزرگترین مشکل ما مرغداریهای کوچک است. ما همین مشکل و چالش را در حوزه پخش نیز داریم. در کشور ما انرژی با سوبسید فراوانی عرضه میشود و انرژی بسیار ارزان، عملا سبب شده که در جایجای ایران فروشگاهها و سوپرمارکتهای کوچک ایجاد شوند. این موضوع سبب افزایش هزینهها، درگیری دولت و نیز درگیری نظام توزیع بابت پوشش این فروشگاهها شده است. امروز در نظام پخش و توزیع دنیا مشاهده میکنیم که فروشگاههای بزرگی مانند وال مارت موضوع تامین و توزیع کالا را برای شرکتهای تولیدی بسیار مرتفع کردهاند و شرکت تولیدی، به راحتی میتواند نیازمندیهای خود را در این فروشگاهها برطرف کند. بر این اساس امروز بزرگترین چالش ما هزینههاست که سبب میشود شرکتهای پخش کوچک باقی بمانند و نتوانند خود را بهروزرسانی کنند.