در پنل بررسی فرصتها و چالشهای ایران در مسیر تحول دیجیتال مطرح شد
اقتصاد دیجیتالی از مسیر گلخانهای یا الگوی جهانی؟
عباس معمارنژاد عضو هیات علمی دانشگاه در این نشست گفت: اقتصاد دیجیتالی در دنیای امروز یک انتخاب نیست، یک الزام اجتنابناپذیر است. نسل پنجم یا انقلاب صنعتی پنجم که اقتصاد دیجیتالی باید بر مبنای آنها پیش برود سه رکن دارد؛ انسان محوری، پایداری و تابآوری. این سه، چارچوب هویتی انقلاب صنعتی پنجم را شکل میدهند. دستیابی به این چارچوب هویتی، بر پایه ۶ ستون در اقتصاد دیجیتالی بنا میشوند؛ هویت دیجیتالی، دسترسی دیجیتالی، سواد دیجیتالی، امنیت دیجیتالی، دارایی دیجیتالی و قانون دیجیتالی. بررسی شرایط گذشته و فعلی کشور ما نشان میدهد در تمامی این شش محور دچار چالشهای اساسی هستیم. بنابراین برای ارزیابی فرصتهای تحول دیجیتالی در کشور باید به رفع چالشها در این مقولات بپردازیم.
به گفته معمارنژاد «اگر بخواهیم کسب و کارهای سنتی را با کسب و کارهای دیجیتالی آشتی بدهیم باید آنها را در سرمایهگذاریهای اقتصاد دیجیتالی مشارکت بدهیم؛ نمونه موفق این مشارکت را میتوان در مسیری مشاهده کرد که در آشتی دادن فروشگاههای زنجیرهای خردهفروشی و بقالیها طی شد. اگر خاطرتان باشد در ابتدای فعالیت فروشگاههای زنجیرهای مخالفتهای فراوانی با آنها از سوی اصناف سنتی صورت داده میشد ولی با فراهم آمدن زمینه اعطای نمایندگی به همان صنوف، اختلافات تا حدود زیادی بر طرف شد.
ضرورت تعیین و اجماع بر سند جامع اهداف و شاخصهای تحول دیجیتالی
علی عبدالهی مدیرعامل شرکت ملی انفورماتیک نیز در این نشست گفت: فرصتها و تهدیدها همیشه بوده و هستند گرچه شدت و ضعف دارند اما نکته مهم این است که قبل از ارزیابی این فرصتها و چالشها اساسا باید بدانیم میخواهیم به کجا برسیم و چگونه برسیم؟ تا زمانی که مقصد مشخص نباشد و بر سر آن به توافق و اجماع نرسیم، اساسا نمیتوان فرصتها را دقیق شناسایی و تهدیدها را رفع کرد. به همین خاطر تعیین و ترسیم سندی جامع که اهداف و شاخصهای تحول دیجیتالی را معلوم کرده باشد و اجماع بر سر آن، مهمترین اقدامی است که باید انجام بگیرد.
عبدالهی گلخانهای کردن اقتصاد دیجیتال را آسیب جدی این حوزه دانسته و تصریح کرد: نکته مهم دیگری که باید به آن توجه کرد، اولویت کیفیت تحول دیجیتالی است؛ میانگین سهم اقتصاد دیجیتالی از تولید ناخالص داخلی در دنیا حدود ۱۵درصد است در حالی که در ایران طبق گفته وزیر ارتباطات حدود ۷درصد است و این یعنی حتی اگر صرفا با شاخص کمی نگاه کنیم، یک نیمه از دنیا عقب هستیم. گذشته از این فاصله مقداری، طبق مدل سه لایهای اقتصاد دیجیتال، موضوع مهمتر این است که سهم لایه هسته شامل زیرساختهای ارتباطی و فناوری اطلاعات است که عمدتا در کشور ما جنس حاکمیتی دارد نسبت به سهم ۲ لایه دیگر یعنی پلتفرمها و کسب و کارهای تجارت الکترونیک، در اکوسیستم اقتصاد دیجیتالی ما بسیار بیشتر است در حالی که این نسبت در دنیا معکوس است.
بنابراین اگرچه سرمایهگذاری روی لایه اول لازم و ضروری است اما شرط کافی تحول دیجیتالی نیست و برای توسعه بیشتر خدمات و سرویسهای لایه دوم و سوم که اتفاقا با مشتری و مصرفکننده نهایی در تماس است، به سرمایهگذاری بیشتری نیاز است.
واقعیت این است که فضا برای کار خیلی فراهم است ولی طی دو دهه اخیر هر آنچه داشتیم استفاده کردیم و از این به بعد باید تصمیمات مهمی بگیریم. مثلا مدلهای درآمدی را به سمت مدل کسب درآمد از دادهها ببریم و از مدل درآمدی مبتنی بر تراکنش عبور کنیم.
گفتوگوهای متقارن میان بازیگران و رگولاتورها، پیششرط پیشرفت تحول دیجیتالی
فرهاد نیلی مدیرعامل شرکت رهنمان هم در این پنل گفت: در حال حاضر گریزی نیست از اینکه تمام ظرفیتهای اقتصاد دیجیتالی را به کار بگیریم تا اقتصاد کشور را نجات دهیم. تا به حال در اقتصاد ایران تولید و سرمایهگذاری و کارآفرینی وابسته به انرژی رایگان و... بوده و اگر کسی نخواهد این وابستگی را نداشته باشد گریزی ندارد از اینکه به سمت اقتصاد دیجیتالی حرکت کند تا وامدار دولت و مواردی که ذکر شد نباشد که اگر وامدار و وابسته بشود، نوآوری در آن محکوم به شکست است.
نیلی افزود: از سوی دیگر باید توجه داشته باشیم که حرکت به سمت اقتصاد دیجیتالی نمیتواند در کشور ما موفق باشد جز اینکه تار خود را با پود اقتصاد سنتی گره بزند. نمیتوان از واقعیت اقتصاد سنتی به سرعت و سادگی عبور کرد چرا که طی دهههای متمادی همین اقتصاد سنتی کشور را سر پا نگه داشته است.
وی ادامه داد: هر عامل و مانعی که پویایی اقتصاد دیجیتالی را در کشور کند یا متوقف کند در واقع حضور و سهم ایران را از اقتصاد جهان تهدید میکند؛ بنابراین اقتصاد دیجیتالی یک الزام است برای ایران ما نه یک انتخاب و رگولاتور باید به گفتوگوی متقارن با فعالان اقتصاد دیجیتالی تن بدهد. با بررسی شرایط متوجه میشویم که خوشبختانه در دهه ۹۰ دیجیتال پلتفرمهایی ایجاد شدند که نشان دادند میتوان مدلهای موفق دنیا را در ایران پیدا کرد. فارغالتحصیلان موفق دانشگاهها جذب این پلتفرمها شدند و این پلتفرمها موفق شدند دوره بحران را پشت سر بگذارند. اکنون اما زمان اقدامات مهم دیگری است؛ نیروی نخبه جذب شده در همین پلتفرمها میل به مهاجرت پیدا کرده، بنیانگذاران پلتفرمها موقعیت متقارن گفتوگو و مطالبه را از دست دادهاند و اگر اکنون اقدامات لازم و مطالبهگریهای ضروری انجام نگیرد، تهدیدهای بزرگی در انتظار سهم و حضور ایران در زنجیره اقتصاد دنیا خواهد بود.