تازههای نشر - ۱۴۰۱/۱۱/۲۶
قرن آوارگی
یکی از روزنامهنگاران برجسته و تقدیرشده حوزه علم کتابی منتشر کرده است که در آن به بررسی مهاجرتهای اقلیمی پرداخته است؛ یکی از پیامدهای بحران اقلیمی که کمترین توجه به آن صورت گرفته است و با این حال، ما را مجبور خواهد کرد تا مکان و شیوه زندگی خود را تغییر دهیم. گایا وینس در این کتاب مینویسد: «ما با فوریتی در ارتباط با گونههای گیاهی و جانوری مواجه هستیم. میتوانیم بقا یابیم ولی نیازمند نوعی مهاجرت برنامهریزیشده و عامدانه هستیم که هیچگاه در تاریخ بشریت تجربه نشده است. این بزرگترین بحرانی است که تاکنون به گوشتان خورده است.» چنین لحن تکاندهندهای باعث شده است که بیل مککیبن، روزنامهنگار و فعال محیطزیست، کتاب جدید وینس را «شروعی مهم و محرک برای یک گفتمان حیاتی» بداند. مری روچ، نویسنده آمریکایی نیز تصور نمیکند حتی در آینده کتابی به این مهمی بخواند.
خشکسالی باعث آسیب به بسیاری از مناطق خواهد شد. مناطقی را خواهیم دید که خالی از سکنه و زندگی روستایی میشود. از گستره مناطق ساحلی نیز سال به سال کاسته میشود. آتشسوزی حیاتوحش و توفانهای سهمگین، خرابیهای بسیاری به بار خواهد آورد. بیشتر ما قبول میکنیم که مقصر این اتفاقات، تغییر اقلیم است اما تعدادی کافی از ما به بزرگترین و کنونیترین پیامد توجه نداریم: تغییر کامل جغرافیای انسانی زمین. همانطور که گایا وینس در ابتدای کتاب «عصر آوارگی» شرح داده است، میزان مهاجرتهای جهانی در دهه اخیر دو برابر شده است. با ادامه این روند، میلیاردها نفر به معنای واقعی کلمه خانه خود را از دست خواهند داد.
وینس میپرسد که دقیقا چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟ همچنین چگونه این موج مهاجرتی جدید، جهان و تمدن ما را شکلی دیگر خواهد داد؟ وینس در این گزارش تفصیلی خود که نقش اعلامیهای هشداردهنده دارد، از تجربیات و دانش گسترده زیستمحیطی خود در طول دوران حرفهای خبرنگاریاش بهره برده است. او همچنین بیش از دو سال را در سفر به نواحی اصلی مهاجرتهای اقلیمی جهان گذرانده است تا برایمان توضیح دهد چگونه تغییرات از هماینک در حال دگرگون ساختن غذا، شهرهای ما، سیاستها و بسیاری از حوزههای دیگر است. یافتههای او همان پاسخهایی است که همه ما نیاز داریم؛ امروز بیش از هر زمان دیگری.
شکست قدرت
در فهرست نویسندگان منتخب حوزه کسب و کار و اقتصاد به انتخاب مجله فایننشال تایمز بریتانیا، نام ویلیام کوهن هم به چشم میخورد؛ کسی که پیشتر و در سال 2007 جایزه نخست کتاب سال را برای کتاب آخرین تایکونها دریافت کرد. او در کتاب جدید خود با نام شکست قدرت به بررسی ظهور و افول جنرال الکتریک پرداخته است؛ شرکتی که در بیش از یک قرن فعالیت خود سلطهای گسترده بر بازارهای مختلف جهان به دست آورده بود و اخبار را در قبضه خود گرفته بود. گروه صنعتی غولآسای جنرال الکتریک مانند دژی تسخیرناپذیر به نظر میرسید که پیشگام و نماینده صنعت آمریکا و شرکتهای آن بود. شاید چنین اوجی بود که باعث شد سقوطش نیز یکی از معروفترین و پرسروصداترین سقوطهای اقتصادی تاریخ شود. خود کوهن این داستان ظهور و افول را چنین توصیف کرده است: «داستانی پندآمیز درباره خیرهسری، جاهطلبی کور و محدودیتهای ایمان به یک افسانه شرکتی معیوب (و تلاش مستمر برای زندگی بر اساس چنین افسانهای).»
بیشک، جنرال الکتریک سنتیترین و شاخصترین نام در بین شرکتهای آمریکایی است. ظهور و اوجگیری پرماجرای آن و افول باورنکردنیاش را احتمالا کسی نمیتوانست بهتر از ویلیام کوهن، روزنامهنگار اقتصادی پیشین و از معروفترین و پرفروشترین نویسندگان نیویورکتایمز شرح دهد. هیچ شرکتی در ایالات متحده از نظر نبوغ، نوآوری و قدرت اقتصادی به شکوه و پایداری جنرال الکتریک نرسیده است. این شرکت از آغاز شکلگیری خود شروع به توسعه و تولید بسیاری از اختراعاتی کرد که امروزه فراگیر شده و آنها را بدیهی میانگاریم. از لامپ گرفته تا موتور جت را میتوان در فهرست محصولاتی یافت که جنرال الکتریک آنها را به جهان عرضه کرد. امروزه حتی از رویاپردازترین و خلاقترین شرکتهای جهان هم انتظار نمیرود محصولی بسازند که بیش از یک قرن در تمام بازارهای جهان فراگیر شود.
جنرال الکتریک به جز آنکه تقریبا سازنده نخستین نمونه از تمام کالاهای الکتریکی بوده است، امپراتوری مالی و اقتصادی بزرگی ساخت که آن را تبدیل به ارزشمندترین و تحسینبرانگیزترین شرکت جهان کرد. اما حتی در اوج شکوه و اثرگذاری این شرکت، ترکها در شالوده عظیم آن در حال شکلگیری بودند.
ویلیام کوهن ماهرانه به ترسیم و بررسی داستان شرکتی پرداخته است که زمانی مدعی بود «چیزهای خوب را به زندگی میآورد». او افول و ظهور جنرال الکتریک را نه فقط به عنوان الگویی برای شرکتها بلکه منشور جهاننمایی برای درک بهتر سرمایهداری آمریکایی معرفی میکند. داستان کتاب با بنیانگذاری، نوآوریها و رشد نمایی از طریق ادغام و تملک شرکتهای دیگر شروع میشود. کوهن سپس به داستانهای مدیریتی ورود میکند و به فرهنگ سازمانی، سیاست ارزش سهامداران و نقاط کور استراتژیک آنها میپردازد. او نشان میدهد که جنرالالکتریک هم نسبت به خیرهسری و اشتباهات اجتنابپذیر بسیاری از شرکتهای دیگر مصون نبوده است. در شکست قدرت، کوهن به روایت افسانه جنرال الکتریک میپردازد و با بیانی غنی بررسی میکند که چگونه یک بنای غولآسا در خطر شکست و خرد شدن قرار دارد. روایت او هشداری برای اعصار است.