داستانم را میگویم، چون ممکن است باعث تغییر شود
او از آن به بعد مورد توجه قرار گرفت. به عنوان مدیرعامل شرکت «اینوستک» (Investec)، داستان ناشناس بودن او عمومی شد و مثل لوگوی گورخر شرکت که همه جا حاضر بود، به بخشی از برند آن تبدیل شد. سفر تیتی از فقر در روستاهای آفریقای جنوبی، به هیاتمدیره یک شرکت خدمات مالی در شهر، سوژه فیلمهای مختلف شد؛ فیلمهایی که او در آن مظهر زندهای از شعار «غیر معمول بودن» اینوستک محسوب میشد.
اگر از منظر بازاریابی نگاه نکنیم، تیتی هم برای سکوتش در روزهای اول و هم برای تمایل این روزهایش برای صحبت کردن در مورد گذشتهاش، توضیحاتی دارد. کودکی او در آفریقای جنوبی تحت تاثیر تبعیض و به قول خودش «رفتارهای غیرانسانی» بود. تیتی در این باره میگوید: «چنین پیشینهای باعث میشود افراد محتاط و خوددار شوند و حس ناکافی بودن داشته باشند. هر چه تحصیلاتم بیشتر شد و بیشتر یاد گرفتم، طبیعتا از پوسته خودم بیشتر بیرون آمدم.»
حالا او داستان موفقیت خودش را الهامبخش جوانانی با پیشینه ناهمگون و فقر میداند: «داستانم را تعریف میکنم، چون فکر میکنم میتواند در زندگی جوانان زیادی که نشستهاند و از ظرفیت خودشان غافلند، تفاوت بزرگی ایجاد کند.» تیتی که والدینش کارگر مزرعه بودند و یکی از بچههای وسطی خانواده ۱۴ نفرهاش بود، شغلی جز رانندگی تراکتور پیش رویش نبود. اما او از هر فرصتی برای تغییر سرنوشتش استفاده کرد. بعد از اینکه شانس حضور در دبیرستان و بعد دانشگاه را پیدا کرد، بورسیه فولبرایت آمریکا را گرفت و به برکلی رفت. سپس به کشور خودش برگشت و مدرس ریاضی شد. او که برای پیشرفت خستگیناپذیر بود، با پساندازهایش در اوایل ۳۰سالگی سراغ ریسکهای منطقی رفت و در یک برنامه MBA ثبتنام کرد و مسیر کسبوکار را در پیش گرفت. تیتی این کارها را تخصیص منابع شخصی میدید: «اگر واقعا میخواستم چیزی را تغییر دهم و اثرگذاری داشته باشم، باید با افراد دیگر کار میکردم.»
با پایان آپارتاید در دهه ۹۰ و تاکید جدید بر توانمندی اقتصادی سیاهپوستان، تیتی در موقعیت خوبی برای ایجاد یک مسیر شغلی به عنوان سرمایهگذار خصوصی در آفریقای جدید قرار گرفت. پرتفوی شغلی او، در یک تغییر رویکرد، او را به هیاتمدیره شرکت اینوستک رساند و در سال ۲۰۱۸ در کنار هندریک دو تویت، مدیرعامل شد. در سال ۲۰۲۰، کسبوکار مدیریت دارایی اینوستک به عنوان شرکتی مستقل از آن جدا شد و تیتی تنها مدیرعامل این شرکت شد.
حالا او به عنوان مدیرعامل، با فرهنگ و ساختاری روبهرو بود که به یک جراحی دردناک نیاز داشت. در اینوستک فرهنگی به وجود آمده بود که مدیریت ارشد در ریزترین کارها دخالت میکردند و جایی برای پیشرفت فردی کارکنان باقی نگذاشته بودند، بهطوری که سازمان یک روز بدون حضور آنها نمیتوانست کارش را پیش ببرد. تیتی در عوض، اولویت خودش را «هدایت کردن، تاثیرگذاری، الهامبخشی و واگذاری تصمیمگیری» قرار داد.
او همچنین آینده را در کمک به ارتقای مدلهای جدید سرمایهگذاری و توسعه برای آموزش میبیند؛ همان چیزی که باعث موفقیت خودش شد. او تنها عضو خانواده بود که توانست تحصیل کند و وارد کسبوکار شود. برای خواهر و برادرانش دیر شده بود، اما این فرصت را برای خواهرزاده و برادرزادهها و دختر خودش فراهم کرد.
تیتی میگوید: «حاصل نظام آموزشی آفریقای جنوبی، از بین بردن فرصت زندگی شایسته برای مردم عادی است و این باید تغییر کند.»