غفلت ابر شرکتها از توسعه تکنولوژی
تمام موارد مذکور و درسها و تجارب شرکتهای موفق بزرگ بینالمللی، حاکی از آن است که کلید رشد پایدار، توسعه نوآوری موثر است. نوآوری موثر زمانی نمود پیدا میکند که محصول یا خدمت ارائه شده، تجاریسازی شود. حال با نگاهی به عملکرد شرکتهای بزرگ داخل کشور، چند نکته در ذهن متبادر میشود: اول اینکه شرکتها عموما درگیر تولید محصولات رایج خود در مقیاسهای انبوه هستند؛ دوم اینکه نگاه به پژوهش و تحقیق و توسعه به دلیل مشغلههای فراوان تولیدی، بیشتر به عنوان امری فانتزی قلمداد میشود و سوم آنکه عموم فناوریهای استفاده شده در شرکتها، تحت لیسانس شرکتهای خارجی و با استفاده از فناوریهای قدیمی و منسوخ است و در آنها کمتر از فناوریهای روز دنیا استفاده میشود.
تمامی این موارد نشان از کمتوجهی به فرآیندهای نوآوری و توسعه فناوری در شرکتهای بزرگمقیاس دارد. در مقابل شرکتهای دانشبنیان و اکوسیستم استارتآپی کشور عموما بر پایه نوآوری، خدمات و محصولات فناورانه شکل گرفتهاند و برخلاف شرکتهای بزرگمقیاس، شرکتهای استارتآپی و فناور، علاقهمند به نوآوری و فاقد بازار در دسترس شرکتهای بزرگمقیاس هستند. تولید انبوه و روتین، مفهوم خاصی در ادبیات موضوعی شرکتهای فناورمحور ندارد. این شرکتها به صورت مداوم در حال بررسی و تحقیق و پژوهش هستند تا بتوانند کارآفرینی را به درستی انجام دهند. با نگاهی سادهانگارانه اینطور برداشت میشود که شرکتهای بزرگ و استارتآپها، کاملکننده یک چرخدنده با کارآیی بالا هستند، اما این جمله تنها در سخن آسان است و مصداق سختی آن، کمبود همکاریهای فناورانه در ایران بین این دو بازیگر است. امروزه یکی از پاسخها برای توسعه نوآوری و تکنولوژی در شرکتهای بزرگ، این است که همکاری فناورانه با شرکتهای کوچکمقیاس و استارتآپی، پیچیدگیهای خاص خود را دارد. شرکتهای بزرگ با جهتدهی به استارتآپها (به عنوان مشتری مهم اکوسیستم استارتآپی) علاوه بر حل چالشها و برونسپاری تحقیقات و پژوهشهای خود، میتوانند به توسعه تکنولوژی در شرکت و در سطحی بالاتر که میتواند کشور باشد، کمک کنند. این یک فرآیند برد- برد برای تمام بازیگران صنعت است. در این راستا، شرکتهای بزرگ دست به ایجاد ساختارهای جدید همچون سرمایهگذاری جسورانه شرکتی (CVC) جهت ارتباط سازنده با استارتآپها و شرکتهای کوچکمقیاس زدهاند. در این ساختار، سازمانهای بزرگ در راستای استراتژیهای کلان شرکت و برای توسعه نوآوری، شروع به تشکیل سبد سرمایهگذاری (پرتفولیو) در استارتآپهای مختلف میکنند. در واقع تفاوت یک شرکت سرمایهگذاری خطرپذیر با یک واحد یا شرکت سرمایهگذاری جسورانه شرکتی در آن است که در ساختار یکVC، شما در هر استارتآپی میتوانید سرمایهگذاری کنید، اما درCVC شما تنها در استارتآپهایی سرمایهگذاری میکنید که با استراتژیهای سازمان شما همراستا باشند. نحوه تعامل مناسب با یکدیگر، ارزیابی و ارزشگذاری فناوری، تیم، آینده مالی و... از جمله چالشهای پیشروی این همکاری است. تجربههای بینالمللی نشان میدهد در زمانهایی که این همکاری بر اساس اصول و ساختار مناسب شکل گرفته است، علاوه بر رشد استارتآپی و سودهای مالی برای هر دو سمت همکاری، مزیتهای تکنولوژیک و استراتژیک (رهبری بازار) زیادی مخصوصا برای شرکتهای بزرگمقیاس به همراه داشته است. قدم زدن با کفشهای یکدیگر با هر مفهوم تئوریکی مانند نوآوری باز و همکاریهای فناورانه، نیاز به برنامهریزی دقیق، درک متقابل و تعریف سود مشترک برای بازیگران اصلی همکاری دارد. در این راستا همکاری نهادهای دولتی همچون معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری هم میتواند در پایین آوردن ریسک همکاری کمک شایانی کند.